اگرچه شکنجه عمدتا ماهیت و سویه حکومتی داشته و سخن از آن مترادف با سخن از نهادهای سیاسی شکنجه گر است ولی شکنجه بعنوان رفتاری که آزار و آسیب جسمی، روانی و فکری را بدنبال دارد منحصر به نهادهای قدرت سیاسی نیست. بدین معنا، شکنجه در متن روابط اجتماعی نابرابر، امری تاریخی و همواره پایدار است. علاوه بر این، فرهنگ شکنجه فقط اعمال شکنجه انسان علیه انسان نیست بلکه بطور تاریخی انسان چنین شکنجه ای را بر حیوانات و محیط زیست خود نیز روا داشته و می دارد.
💭چندین رویکرد در تحلیل شکنجه وجود دارد که بطور مختصر می توان چنین دسته بندی کرد.
یک. رویکرد هانا آرنت که شکنجه را از رویکرد انسانگرایانه تحلیل میکرد. بنظر وی، آیشمن در واقعه کشتار یهودیان، یک کارمند عادی بی انگیزه بود که فقط مسئولیت اداری و وظیفه شغلی خود را انجام می داد. این همان خصیصه ای است که استانلی میلگرام با عنوان خطرهای اطاعت یاد میکند جایی که وجدان و اخلاق محلی از اعراب ندارند.
دو. رویکرد ساموئل هانتیگتون و لوسین پیا که شکنجه را از منظر تحول خواهانه تحلیل میکنند بدین معنا که شکنجه ویژه تمدن های خشونت آفرین بویژه مبتنی بر باورهای دینی است.
سه. رویکرد چامسکی و هرمن که شکنجه را از منظر تروریزم دولتی مورد توجه قرار داده و آنرا شکل رسمیت یافته و نهادینه شده ترور حکومتی می انگارد. بطوریکه چامسکی دولت امریکا را شکنجه گری می داند که گاه به شکنجه و گاه بسوی آدمکشی سوق می یابد.
چهار. رویکرد فوکویی است که شکنجه را با عقلانی سازی جامعه برای کنترل بیشتر و در نسبت دانش و قدرت بکار می برد. از نظر وی، زندگی دانش آموزان، سربازان، بیماران و زندانیان در معرض نظارت و کنترل قرار میگیرد تا رفتار نابهنجار مجازات شود. هدف غایی نظارت و انضباط، تربیت انسان هایی مطیع و سازشگر در جامعهاست. چنین رویکردی در نهایت انسان مطیعی را بوجود می آورد که براحتی قانون را اخلاقی تلقی میکند و فرمان قانونگذار را حتی برای شکنجه، ارزش اخلاقی می نهد.
📌در جامعه ایران، حکومت از اشکال علنی شکنجه فراتر رفته و از صرف نشانه گرفتن بدن و جسم فرد قربانی یا مجرم عبور کرده است و از روشهای نوین شکنجه روانی، شعور و شخصیت فرد نیز در فضاهای خصوصی و حتی حریم های خصوصی ورای میله های زندان نیز بهره میگیرد. نظام های قدرت با اعمال شکنجه بدنبال غیر سیاسی و غیر اجتماعی کردن شهروندان است. بدین معنا که هدف، اعمال کنترلی است که شهروندان را به اجزایی مستقل و فردیت هایی مبدل سازد که توان رویارویی با ارزش و هنجارهای تجویز شده صاحبان قدرت و هژمونی مسلط در پس آنرا نداشته باشند. به تعبیر جرمی بنتام، ساختن زندان های سراسربین، بمانند آسیابی است که انسانهای پست را آسیاب کرده و به انسانهای درست تبدیل میکند.
📌در نظام سیاسی ایران شکنجه، پدیده ای میانبر از نظر تاریخی است بطوریکه در آن از روشهای سنتی و کهنه تا نوین و تکنولوژیک بهره گرفته می شود. در این نظام، شکنجه جسمی و تنانه بهمان اندازه استفاده می شود که شکنجه روانی بنام شکنجه سفید. این نوع شکنجه شامل مواردی نظیر تهدید به اعدام و تجاوز، آزار جنسی، محرومیت از خواب، شوک برقی، سوزاندن و ضرب و شتم مکرر و امتناع از دادن خدمات بهداشتی و درمانی به قربانی است. بنظر من ترکیبی از نظریه های آرنت، چامسکی و فوکو تبیین گر دقیق پدیده شکنجه در نظام قدرت در ایران است. ادامه دارد...
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر