۱۳۹۵/۵/۱۲

الگوي نظام آموزش از تصميم كبري تا شهيد فهميده


 مروری بر ادبیات نزديك به چهار دهه تهیه و تدوین متون آموزشی در مدارس کشور نشانگر رویکرد ایستایی در برنامه ریزی آموزشی است. ساختار گذشته گرا، تقلیدی، قالبی، جنسیتی، سنت گرا و ایدئولوژیک در برنامه ریزی درسی چنان وضعیتی را فراهم آورده است که علاوه بر ترویج فرهنگ تبعیض جنسی و دینی، رویکرد خشونت، تقلید گرایی، گذشته گرایی یا آینده گریزی و عدم پرسشگری را نیز بازتولید می کند. 
علاوه براین تسلط رویکرد دینی/سیاسی و ایدئولوژیک نیز سبب شده است دانش آموزان دیروز نسل کنونی جوانانی را تشکیل دهند که میل به رویکرد های پیشین درآنان موج میزند و البته در نسل های آتی نیز پی گرفته می شود.
این نوع روش و نظریه در برنامه ریزی درسی در کشور ناشی از بی تدبیری باشد بلکه بدلیل ساختار اعتقادی و ارزشی مسلط درجامعه امروز ایران بسیار نیز اندیشیده شده و مبتني بر برنامه حرکت می کند. 
هنوز در کتب آموزشی، اغراق در بزرگ نمایی شخصیت های دینی و تاریخی؛ تحریف در تاریخ معاصر از مشروطیت تا نهضت ملی و انقلاب اسلامی؛ مردمحوری در تبیین نقش ها و تقسیم سنتی کار و زندگی؛ و افسانه پردازی در گذشته اسلامی و گاه ایرانی چنان فضایی را بوجود آورده است که ذهن نوجوانان بویژه درسنین بلوغ را که در صدد پرسش از هرچیز و هرکس است، پراز تناقضات هویتی متعدد می کند كه من کیستم؟ با این تاریخ پر فتوح امروز در کجا ایستاده ام؟ در این فضای دل انگیز و گنجینه شعر و ادب و سرفرازی، نقش و جایگاه من و ادبيات كشور من چیست؟ و ... . 
بحران هویت امروزین کودکان و نوجوانان، صرفنظر از گسست بین نسلی میان والدین و فرزندان؛ میان رسانه های دیداری / شنیداری / نوشتاری و کودکان / و میان مربیان و آموزگاران و دانش آموزان، از نظر ذهنی برخاسته از متون و رویکرد های آموزشی و تربیتی است که با نیاز و تقاضاهای پویای کودکی ناهمخوان است. 
کودکان در سنین آموزش عمومی از ابتدایی تا دبیرستان همواره در کشمکش بازیابی این هویت هستند که آیا باید مانند دهقان فداکار باشند، حسین فهمیده را الگو قرار دهند یا نمونه کبری باشند که تصمیم او پس از قريب چهل سال هنوز تغییر نکرده است!؟
ع ط

هیچ نظری موجود نیست: