مهمترین پرسش مطرح در سنجش چیستی مسئله پیش از هر بحثی مربوط به شناسایی پدیده اجتماعی بعنوان یک مسئله است. این پرسش همواره طرح می شود که آیا می توان هر پدیده و نهاد یا نمادی از روابط انسانی و اجتماعی را بعنوان مسئله تعریف کرد؟ آیا رابطه میان جنگ و مثلاً روسپیگری نیز رابطهای است مسئله دار؟ و آیا روابط، رفتار و کنش روزمره انسانهای یک اجتماع محلی تا ملی و بین المللی می تواند بعنوان یک مسئله مورد توجه و بررسی قرار گیرد؟
مسئله اجتماعی را برخي جامعه شناسان، فاقد محتوایی دقیق می دانند. برخی می گویند دایره این اصطلاح می تواند وضع یا شرایط کلی اجتماعی را دربرگيرد که سبب بروز دشواری خاصی می شود، يا شامل ساختارهای اقتصادی نامطلوبی مي گردد که به بروز نابرابریهای بزرگ میانجامد و یا به بی عدالتیهای نهادینه شده و نارضایتی و نابسامانی عمومی منجر مي شود.
عده ای دیگر نیز معتقدند مسئله اجتماعی در شرایط و اوضاع خاصی به کار می رود که نیاز به بهسازی احساس شود. در این صورت مسائل اجتماعی ناشی از عدم تعادلهای جزئی، سبب بروز مشکلات یا بن بستهایی می شود که خروج از آنها برای افراد محروم، امکانپذیر نیست.
روزگاری در جوامع مختلف، روابط جنسی، خشونت خانوادگی، خشونت علیه زنان و کودکان، برابرخواهی زنان در برابر مردان، کار کودکان و قاچاق انسان، قاچاق مواد مخدر، اعدام، مسائل حقوق بشری و ... بهیچوجه بعنوان مسئله اجتماعي شناخته نمی شدند. ولی امروزه به اشکال مختلف و با شدت و ضعف گوناگون، این مسائل به سرفصل اصلی مطالبات مردم و مسائل اجتماعی در اکثر مناطق دنیا تبدیل شده است. علاوه بر این پدیده های نوینی مانند اثر تخریبی انسان در محیط زیست، دختران فراری، ازدواج در سنین کودکی، مهاجرت نیروی انسانی، حق فرزندخواهی زنان، بیداری جنسی زنان، حقوق کودک، حقوق همجنسگرایان و ازدواج آنان، بیکاری پنهان و آشکار، بیسوادی الکترونیک، تروریسم و جرایم اینترنتی و ... از زمره مسائل اجتماعی نوینی تلقی می شوند که با دیدمان یا پارادیم های دیروز قابل سنجش و تحلیل نیستند.
رابرت نيسبت معتقد است مسائل اجتماعي، حتي ناگوارترين و بدترين آنها، معمولاً ريشه در ارزشهايي دارند كه به شدت از سوي ما تأييد مي شوند.
بعبارت ديگر مسائل اجتماعي، اغلب رابطه اي كاركردي با نهادها و ارزشهايي دارند كه ما با آنها زندگي مي كنيم. از اين منظر آیا حجاب و بمعنایی بدحجابی یک مسئله اجتماعی است؟ این پدیده برای چه اقشاری مسئله بوده و برای کدام قشر اجتماعي مسئله وار نیست؟ ایا بدحجابی در دوران قاجار نیز مسئله بود؟ و آیا در زمیان پهلوی دوم یک مسئله بغرنج اجتماعی بود؟
بنظر من اينكه چه كسي مسيله اجتماعي را تعريف مي كند نيز يكي از چالشهاي شناسايي مسيله اجتماعي است. دولتها و صاحبان قدرت مسائلي را بغرنج و مانع نظم اجتماعي تلقي مي كنند كه در بين مردمان فاقد قدرت سياسي چنين نيست. از اين منظر بد حجابي از منظر حكومت سياسي/ديني يك مسيله است ولي دربين آحاد مردم چنين دغدغه اي متعين نيست و برخلاف آن فقر و فساد يا سانتراليزم سياسي در بين أقشار بزرگي از مردم يك مسيله اجتماعي است، امر واقعي كه حكومت ايران بدان وقعي نمي نهد.
ع ط
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر