فرار مغزها درایران پدیده ای انقلابی! است!
یکی از پیامدهای استقرار و استمرار حکومت های خودکامه، مهاجرت یا تبعید ناخواسته کسانی است که زندگی بدون آزادی، برایشان معنائی ندارد. این است که به مصداقِ «نتوان کرد به خواری که من اینجا زادم»، از همه پایبندی های ریشه ای و عاطفی خود می بُرند و گام در دنیای ناشناخته و غم پرور غربت می گذارند.
این مورد ساده و معمولی مهاجرت است که هنگامی از نظر جامعه شناسی مسئله ساز می شود که نخبگان و سرآمدان را نیز در برمی گیرد و به اصطلاح «فرار مغزها» را پیش می آورد.
کتابی اینک پیش روی ماست نوشته «علی طایفی» که «فراز مغزها» را از دیدگاه جامعه شناسی، با شرح و تفصیل لازم و سند و مدرک کافی مورد بررسی قرار داده است. در معرفی طایفی جامعه شناس آمده است که تاکنون ۵ کتاب و ۱۵۰ مقاله علمی و اجتماعی در زمینه مهاجرت و پیامدهای آن نوشته و در حال حاضر مسئولیت بخش ایرانی انجمن بین المللی «جامعه شناسان بدون مرز» را برعهده دارد و نشریه اینترنتی جامعه شناسی ایران را نیز انتشار می دهد.
طایفی در پیشگفتار پژوهشی خود می گوید: خروج نیروهای متخصص از کشور یا به تعبیر امروز، «فرار مغزها» پدیده ای است نو و در ایران پدیده ای است انقلابی!» و این پدیده انقلابی در طول سی سال گذشته، «صدمات بسیاری را.... به جامعه در حال تحول ایران وارد کرده است».
او می افزاید که در پژوهش خود نه تنها به «فراریان» پیشین توجه داشته بلکه از «نیروهای بالقوه آماده فرار» نیز غافل نبوده است!» کتاب به گفته نویسنده اش از «صراحت و بیان آزادانه» برخوردار است و نه تنها در دوره «احمدی نژاد» که حتی در زمان «خاتمی» هم اجازه انتشار نیافته است!
نویسنده در سرآغاز بخش اول کتاب خود از «چرائی» فرار مغزها می گوید. «تضادهای ایدئولوژیک و سیاسی در سال های جنگ سرد، کوشش های نظامی گرایانه، انقلاب ها و جنبش های نظامی- سیاسی، در نتیجه بی ثباتی های سیاسی- اجتماعی، ... انتقال ساختارهای توسعه ای کشورهای پیشرفته به سرزمین های در حال رشد،... گسترش دستگاه های خبری و اطلاع رسانی «.... زمینه ساز «فرار مغزها» به شمار آمده که اصطلاحی ساخته و پرداخته روزنامه نگاران است. این پدیده نام های دیگری نیز به خود گرفته است از جمله: شکار مغزها، سرقت استعدادها و یا «قاچاق سلول های خاکستری»!-نویسنده سپس به عوامل گونه گونی انگشت می گذارد که فرار مغزها را تسهیل می کند. عوامل «کششی» (جاذب) و عوامل رانشی (دافعه)!
● عوامل کششی
همه آن چیزهائی است که جاذبه اقامت و زندگی را در کشورهای توسعه یافته و مهاجرپذیر به وجود می آورد. برخی از صاحب نظران، در برابر براهمیت عوامل رانشی تأکید می ورزند. که در خود سرزمین های در حال توسعه (یا عقب مانده) عمل می کند. این عوامل را می توان زیر عنوان اصلی «سوءمدیریت» گرد آورد. نویسنده البته از روابط استبدادی حکومت های خودکامه با نخبگان حرفی نمی زند. شاید آن را نیز در ذهن خود زیر چتر «سوء مدیریت» جای داده باشد!
- طایفی در ادامه بخش اول پژوهش خود به بررسی وضعیت مهاجرت در نقاط مختلف جهان می پردازد. در وهله نخست از مهاجران آمریکا یاد می کند که مبداء مهاجرت بخش بزرگی از آنها، کشورهای خاورمیانه ای است. بعد، از مهاجرت افراد متخصص به کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) می گوید تا برسد به مهاجران استرالیا و کانادا و ایرانیانی که به این کشورها مهاجرت کرده اند.
- نویسنده نگاهی به پیشینه مهاجرت های ایرانیان افکنده است که به نظر او بدترین نوع آن مهاجرت های اجباری است که به سبب فشارهای سیاسی و اجتماعی صورت پذیرفته است.
«مهاجرت های هدفمند بین المللی» در قرن نوزدهم میلادی، با اعزام نخستین گروه دانشجویان ایرانی به کشورهای اروپائی- و از سوی عباس میرزا نایب السلطنه- آغاز شده و تا سال انقلاب اسلامی در روندی فزاینده و شتابنده، استمرار پیدا کرده است. به عنوان مثال تعداد ۲۶۰۸ مهاجر در سال ،۱۳۵۳ به رقم ۴۲۶۱ نفر در سال ۱۳۵۶ رسیده است.
انقلاب اسلامی به گفته طایفی تغییرات مهمی در شمار و الگوی مهاجرت ایرانیان به وجود آمد. مهاجرت نخبگان و صاحبان فن ایرانی دیگر به علت «تنگناهای مالی» بوده و بیشتر ناشی از «حس بیگانگی عمومی» آنها با نظام اجتماعی و سیاسی تازه بوده است. «در روزهای انقلاب و پس از آن، جمعیتی میلیونی مجبور به مهاجرت شد.... عده زیادی از این مردم به انگیزه همراهی با «انقلاب» فکر می کردند که ایران دیگر وطن راستین آنها شده... و سرنوشت وطن به دست خودشان سپرده شده است!... در ادامه ولی گروهی قربانی و عده ای موفق به فرار شدند.... سیل مهاجرت از ایران پس از انقلاب در سال ۱۳۵۸ آغاز شد...»
- نویسنده با تکیه بر جدول های آماری نتیجه می گیرد که «طیف وسیعی از ایرانیان متخصص، مقیم آمریکا، کشورهای اروپای مرکزی و غربی و حتی بعضی از کشورهای خاورمیانه (مثل ژاپن، کره جنوبی و مالزی) شده است». صندوق جهانی پول می گوید «از هر چهارایرانی با تحصیلات دانشگاهی، یک نفر در خارج از ایران مشغول به کار است... بیش از ۴۰ درصد ایرانیان که از طریق بورس های دولتی در خارج از ایران تحصیل کرده اند، حاضر به بازگشت به وطن نیستند... بیشتر برندگان ایرانی جوایز المپیادهای علمی اکنون در بهترین دانشگاه های آلمان و انگلستان و آمریکا پست و مقامی برای خود پیدا کرده اند و به بازگشت به ایران نمی اندیشند...»
منبع دیگری می گوید: ۲۵ درصد ایرانیان دارای تحصیلات دانشگاهی به کشورهای عضو BECD مهاجرت کرده اند... و براساس آماری دیگر در هر یک از کشورهای فرانسه و آلمان، حدود صد هزار ایرانی زندگی می کنند که تقریباً ۶۰ درصد آنها دارای تحصیلات عالی هستند.
- در میان مجموعه عواملی که منجر به مهاجرت متخصصان ایرانی می شود و «طایفی» آنها را برشمرده و توضیح داده است، چندتائی را می توان برجسته تر دید:
- عضویت در گروه های اقلیت نژادی، دینی، قومی یا سیاسی/ شرایط اجتماعی شامل عدم امنیت، فساد، تبعیض تمایزات قومی، نژادی و.../ شرایط سیاسی به عدم ثبات، انواع کنترل ها و نظارت ها، سرکوب روشنفکران و.../ شرایط فرهنگی: نحوه نگرش به جهان، نظام باور داشت ها، تابوها و صُوَر رفتاری مثل حرام ها و حلال ها...
- طایفی، روند مهاجرت را در ایران و در پنجاه سال گذشته به سه دوره مشخص تقسیم می کند. نخست سال های دو دهه چهل و پنجاه- تا سال انقلاب اسلامی- به سبب «سیاست های فرهنگی رژیم گذشته، روحیه اشرافیگری وابستگان به دربار، رشد ثروت های نفتی و... دوم سال های ۵۷ و ،۵۸ به سبب جنگ با عراق، افزایش طیف ناراضیان از انقلاب اسلامی، تعطیل شدن دانشگاه ها، انقلاب به اصطلاح فرهنگی و... و سرانجام دوره سوم مهاجرت که از سال ۱۳۶۷- سال نوشیدن جام زهر- و پیامد آن، کشتار جمعی زندانیان سیاسی آغاز شده- و در سال ۱۳۷۷- سال قتل های زنجیره ای- شدت و شتاب بیشتری گرفته است.
● عوامل رانشی!
نویسنده در بخش دوم کتاب نیز- و این بار به تفصیل بیشتر به «عوامل رانشی»- عوامل دفع کننده درونمرزی- که سبب مهاجرت متخصصان می شود، پرداخته است. دو سه فقره از آنها را که گمان می کنیم تأثیر و اهمیت بیشتری دارد، به نقل- نقل به مفهوم- می آوریم:
- «بی ثباتی سیاسی» در نظام اسلامی یکی از این عوامل است. با آن که نویسنده به نظام پیشین روی خوشی نشان نمی دهد و معتقد است که «خودکامگی دستگاه سیاسی در آن زمان اجازه طرح و نشر آزادانه عقاید را به دگراندیشان نمی داد» ولی ادغان می کند که جامعه و ساختارهای سیاسی- اجتماعی آن، از ثبات برخوردار بوده است.» وقوع انقلاب اسلامی همه چیز را درهم ریخت. «درگیری گروه ها... و شیوع دشمن تراشی و سپس دشمن شکنی...» سایه ای از بی ثباتی بر فضای سیاسی کشور انداخت و آرام و قرار را از روشنفکران و متخصصان... گرفت.
- «وقوع جنگ فرسایشی» بر بی ثباتی ها دامن زد... «نهادهای اقتصادی و معرفتی» را تضعیف کرد و «اندیشه وران و کارآفرینان متخصص» را به سوی جلای وطن و درخواست پناهندگی انسانی و اقتصادی در آن سوی مرزها، سوق داد.»
- «ایدئولوژیک شدن ساختار جذب نیروی انسانی» نیز مزید بر علت شد و عده زیادی از متخصصان شاغل را با گذر از «صافی»های دینی و عقیدتی، از دور خارج کرد. «همه ساله عده زیادی از کارکنان دستگاه اداری به «تیغ گزینش» سپرده شده و از امکان کار محروم گردیده اند». طایفی می گوید: «بخش مهمی از فارغ التحصیلان دانشگاهی و همچنین اعضای هیئت های علمی دانشگاه ها.... قربانیان این فرایندهای ایدئولوژیک و تعهدگرایانه بوده اند.»
طایفی اشاره می کند که پس از تصفیه استادان و نخبگان واقعی، «قشر نوپدیدی» از شبه نخبگان دولتی یا «دانش آموختگان بی کنکور و نورچشمی»، به میدان آمدند «و زمینه ساز رشد شبه علم و علمای توجیه کننده وضع موجود اعتقادی و سیاسی» شدند. «متخصصان در این شرایط از کمترین توجه و بیشترین سوءظن برخوردارند. نه امنیت اجتماعی دارند و نه انتظارات آنها برآورده می شود....»
- بی توجهی به فرار مغزها، آینده سیاه تری برای کشور در پی خواهد داشت. به گفته طایفی، «شرایط نامطلوب فضای سیاسی، ایدئولوژیک، امنیتی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی جامعه ایران،.... نه تنها موجبات تشدید فرایند فرار متخصصان و صاحبان سرمایه را از کشور فراهم می کند» بلکه میل و علاقه گریختگان پیشین را برای بازگشت و مشارکت در فرایند توسعه ملی، به یأس و سرخوردگی تبدیل می کند. آیندگان... در آینده ای نه چندان دور درخواهند یافت که بی اعتنائی به مقوله فرار مغزها «ایران را از کاروان توسعه جهانی جدا» ساخته و «سایه فقر و بدبختی را بر سر نسل های آینده» گسترانیده است!
● قضیه «عفو!
علی طایفی، پس از تجزیه و تحلیل های مبسوط از «فرایند فرار مغزها»، راهکارهائی را برای مقابله با آن پیشنهاد می کند، «راهکارهائی از منظرهای» گوناگون. در برخی از پیشنهادات که از دیدگاه های اجتماعی- سیاسی و فرهنگی، مطرح شده، مرور می کنیم:
ـ حرکت بنیادین برای ایجاد امنیت اجتماعی
ـ حمایت مالی و قانونی از شخصیت های حقوقی و حقیقی در انجام پژوهش های علمی
ـ تصویب مقرراتی برای حفظ «شأن و جایگاهِ متخصصان و متفکران جامعه»... و گسترش چتر امنیتی برای... در مصون نگاه داشتن آنان در برابر پیامدهای فعالیت ها و تولیدات فکری، گفتاری و نوشتاری...»! روشن کردن مفاهیمی چون «جرم سیاسی» و آزادی بیان با هدف ایجاد حاشیه امن و مصونیت سیاسی با متخصصان و صاحبان اندیشه و فن!
ـ حمایت و تقویت انجمن ها و تشکل های مدنی، صنفی و حرفه ای اندیشه ورزان
ـ ترویج فرهنگ علم باوری، اندیشه ورزی و پژوهشگری و پرسشگری در جامعه
ـ تشکیل و تقویت شبکه علمی ایرانیان متخصص در داخل و خارج از کشور
ـ برگزاری سالانه گردهمائی های متشکل از اندیشه وران
ـ راه اندازی مرکز ترجمه و انتقال اندیشه، تجربه، نوآوری...
و سرانجام بررسی و ارائه لایحه عفو عمومی فراگیر همه ایرانیان و به ویژه متخصصان مهاجر... که مرتکب جرم و جنایتی خاص نشده باشند!....
این مورد ساده و معمولی مهاجرت است که هنگامی از نظر جامعه شناسی مسئله ساز می شود که نخبگان و سرآمدان را نیز در برمی گیرد و به اصطلاح «فرار مغزها» را پیش می آورد.
کتابی اینک پیش روی ماست نوشته «علی طایفی» که «فراز مغزها» را از دیدگاه جامعه شناسی، با شرح و تفصیل لازم و سند و مدرک کافی مورد بررسی قرار داده است. در معرفی طایفی جامعه شناس آمده است که تاکنون ۵ کتاب و ۱۵۰ مقاله علمی و اجتماعی در زمینه مهاجرت و پیامدهای آن نوشته و در حال حاضر مسئولیت بخش ایرانی انجمن بین المللی «جامعه شناسان بدون مرز» را برعهده دارد و نشریه اینترنتی جامعه شناسی ایران را نیز انتشار می دهد.
طایفی در پیشگفتار پژوهشی خود می گوید: خروج نیروهای متخصص از کشور یا به تعبیر امروز، «فرار مغزها» پدیده ای است نو و در ایران پدیده ای است انقلابی!» و این پدیده انقلابی در طول سی سال گذشته، «صدمات بسیاری را.... به جامعه در حال تحول ایران وارد کرده است».
او می افزاید که در پژوهش خود نه تنها به «فراریان» پیشین توجه داشته بلکه از «نیروهای بالقوه آماده فرار» نیز غافل نبوده است!» کتاب به گفته نویسنده اش از «صراحت و بیان آزادانه» برخوردار است و نه تنها در دوره «احمدی نژاد» که حتی در زمان «خاتمی» هم اجازه انتشار نیافته است!
نویسنده در سرآغاز بخش اول کتاب خود از «چرائی» فرار مغزها می گوید. «تضادهای ایدئولوژیک و سیاسی در سال های جنگ سرد، کوشش های نظامی گرایانه، انقلاب ها و جنبش های نظامی- سیاسی، در نتیجه بی ثباتی های سیاسی- اجتماعی، ... انتقال ساختارهای توسعه ای کشورهای پیشرفته به سرزمین های در حال رشد،... گسترش دستگاه های خبری و اطلاع رسانی «.... زمینه ساز «فرار مغزها» به شمار آمده که اصطلاحی ساخته و پرداخته روزنامه نگاران است. این پدیده نام های دیگری نیز به خود گرفته است از جمله: شکار مغزها، سرقت استعدادها و یا «قاچاق سلول های خاکستری»!-نویسنده سپس به عوامل گونه گونی انگشت می گذارد که فرار مغزها را تسهیل می کند. عوامل «کششی» (جاذب) و عوامل رانشی (دافعه)!
● عوامل کششی
همه آن چیزهائی است که جاذبه اقامت و زندگی را در کشورهای توسعه یافته و مهاجرپذیر به وجود می آورد. برخی از صاحب نظران، در برابر براهمیت عوامل رانشی تأکید می ورزند. که در خود سرزمین های در حال توسعه (یا عقب مانده) عمل می کند. این عوامل را می توان زیر عنوان اصلی «سوءمدیریت» گرد آورد. نویسنده البته از روابط استبدادی حکومت های خودکامه با نخبگان حرفی نمی زند. شاید آن را نیز در ذهن خود زیر چتر «سوء مدیریت» جای داده باشد!
- طایفی در ادامه بخش اول پژوهش خود به بررسی وضعیت مهاجرت در نقاط مختلف جهان می پردازد. در وهله نخست از مهاجران آمریکا یاد می کند که مبداء مهاجرت بخش بزرگی از آنها، کشورهای خاورمیانه ای است. بعد، از مهاجرت افراد متخصص به کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی و توسعه (OECD) می گوید تا برسد به مهاجران استرالیا و کانادا و ایرانیانی که به این کشورها مهاجرت کرده اند.
- نویسنده نگاهی به پیشینه مهاجرت های ایرانیان افکنده است که به نظر او بدترین نوع آن مهاجرت های اجباری است که به سبب فشارهای سیاسی و اجتماعی صورت پذیرفته است.
«مهاجرت های هدفمند بین المللی» در قرن نوزدهم میلادی، با اعزام نخستین گروه دانشجویان ایرانی به کشورهای اروپائی- و از سوی عباس میرزا نایب السلطنه- آغاز شده و تا سال انقلاب اسلامی در روندی فزاینده و شتابنده، استمرار پیدا کرده است. به عنوان مثال تعداد ۲۶۰۸ مهاجر در سال ،۱۳۵۳ به رقم ۴۲۶۱ نفر در سال ۱۳۵۶ رسیده است.
انقلاب اسلامی به گفته طایفی تغییرات مهمی در شمار و الگوی مهاجرت ایرانیان به وجود آمد. مهاجرت نخبگان و صاحبان فن ایرانی دیگر به علت «تنگناهای مالی» بوده و بیشتر ناشی از «حس بیگانگی عمومی» آنها با نظام اجتماعی و سیاسی تازه بوده است. «در روزهای انقلاب و پس از آن، جمعیتی میلیونی مجبور به مهاجرت شد.... عده زیادی از این مردم به انگیزه همراهی با «انقلاب» فکر می کردند که ایران دیگر وطن راستین آنها شده... و سرنوشت وطن به دست خودشان سپرده شده است!... در ادامه ولی گروهی قربانی و عده ای موفق به فرار شدند.... سیل مهاجرت از ایران پس از انقلاب در سال ۱۳۵۸ آغاز شد...»
- نویسنده با تکیه بر جدول های آماری نتیجه می گیرد که «طیف وسیعی از ایرانیان متخصص، مقیم آمریکا، کشورهای اروپای مرکزی و غربی و حتی بعضی از کشورهای خاورمیانه (مثل ژاپن، کره جنوبی و مالزی) شده است». صندوق جهانی پول می گوید «از هر چهارایرانی با تحصیلات دانشگاهی، یک نفر در خارج از ایران مشغول به کار است... بیش از ۴۰ درصد ایرانیان که از طریق بورس های دولتی در خارج از ایران تحصیل کرده اند، حاضر به بازگشت به وطن نیستند... بیشتر برندگان ایرانی جوایز المپیادهای علمی اکنون در بهترین دانشگاه های آلمان و انگلستان و آمریکا پست و مقامی برای خود پیدا کرده اند و به بازگشت به ایران نمی اندیشند...»
منبع دیگری می گوید: ۲۵ درصد ایرانیان دارای تحصیلات دانشگاهی به کشورهای عضو BECD مهاجرت کرده اند... و براساس آماری دیگر در هر یک از کشورهای فرانسه و آلمان، حدود صد هزار ایرانی زندگی می کنند که تقریباً ۶۰ درصد آنها دارای تحصیلات عالی هستند.
- در میان مجموعه عواملی که منجر به مهاجرت متخصصان ایرانی می شود و «طایفی» آنها را برشمرده و توضیح داده است، چندتائی را می توان برجسته تر دید:
- عضویت در گروه های اقلیت نژادی، دینی، قومی یا سیاسی/ شرایط اجتماعی شامل عدم امنیت، فساد، تبعیض تمایزات قومی، نژادی و.../ شرایط سیاسی به عدم ثبات، انواع کنترل ها و نظارت ها، سرکوب روشنفکران و.../ شرایط فرهنگی: نحوه نگرش به جهان، نظام باور داشت ها، تابوها و صُوَر رفتاری مثل حرام ها و حلال ها...
- طایفی، روند مهاجرت را در ایران و در پنجاه سال گذشته به سه دوره مشخص تقسیم می کند. نخست سال های دو دهه چهل و پنجاه- تا سال انقلاب اسلامی- به سبب «سیاست های فرهنگی رژیم گذشته، روحیه اشرافیگری وابستگان به دربار، رشد ثروت های نفتی و... دوم سال های ۵۷ و ،۵۸ به سبب جنگ با عراق، افزایش طیف ناراضیان از انقلاب اسلامی، تعطیل شدن دانشگاه ها، انقلاب به اصطلاح فرهنگی و... و سرانجام دوره سوم مهاجرت که از سال ۱۳۶۷- سال نوشیدن جام زهر- و پیامد آن، کشتار جمعی زندانیان سیاسی آغاز شده- و در سال ۱۳۷۷- سال قتل های زنجیره ای- شدت و شتاب بیشتری گرفته است.
● عوامل رانشی!
نویسنده در بخش دوم کتاب نیز- و این بار به تفصیل بیشتر به «عوامل رانشی»- عوامل دفع کننده درونمرزی- که سبب مهاجرت متخصصان می شود، پرداخته است. دو سه فقره از آنها را که گمان می کنیم تأثیر و اهمیت بیشتری دارد، به نقل- نقل به مفهوم- می آوریم:
- «بی ثباتی سیاسی» در نظام اسلامی یکی از این عوامل است. با آن که نویسنده به نظام پیشین روی خوشی نشان نمی دهد و معتقد است که «خودکامگی دستگاه سیاسی در آن زمان اجازه طرح و نشر آزادانه عقاید را به دگراندیشان نمی داد» ولی ادغان می کند که جامعه و ساختارهای سیاسی- اجتماعی آن، از ثبات برخوردار بوده است.» وقوع انقلاب اسلامی همه چیز را درهم ریخت. «درگیری گروه ها... و شیوع دشمن تراشی و سپس دشمن شکنی...» سایه ای از بی ثباتی بر فضای سیاسی کشور انداخت و آرام و قرار را از روشنفکران و متخصصان... گرفت.
- «وقوع جنگ فرسایشی» بر بی ثباتی ها دامن زد... «نهادهای اقتصادی و معرفتی» را تضعیف کرد و «اندیشه وران و کارآفرینان متخصص» را به سوی جلای وطن و درخواست پناهندگی انسانی و اقتصادی در آن سوی مرزها، سوق داد.»
- «ایدئولوژیک شدن ساختار جذب نیروی انسانی» نیز مزید بر علت شد و عده زیادی از متخصصان شاغل را با گذر از «صافی»های دینی و عقیدتی، از دور خارج کرد. «همه ساله عده زیادی از کارکنان دستگاه اداری به «تیغ گزینش» سپرده شده و از امکان کار محروم گردیده اند». طایفی می گوید: «بخش مهمی از فارغ التحصیلان دانشگاهی و همچنین اعضای هیئت های علمی دانشگاه ها.... قربانیان این فرایندهای ایدئولوژیک و تعهدگرایانه بوده اند.»
طایفی اشاره می کند که پس از تصفیه استادان و نخبگان واقعی، «قشر نوپدیدی» از شبه نخبگان دولتی یا «دانش آموختگان بی کنکور و نورچشمی»، به میدان آمدند «و زمینه ساز رشد شبه علم و علمای توجیه کننده وضع موجود اعتقادی و سیاسی» شدند. «متخصصان در این شرایط از کمترین توجه و بیشترین سوءظن برخوردارند. نه امنیت اجتماعی دارند و نه انتظارات آنها برآورده می شود....»
- بی توجهی به فرار مغزها، آینده سیاه تری برای کشور در پی خواهد داشت. به گفته طایفی، «شرایط نامطلوب فضای سیاسی، ایدئولوژیک، امنیتی، اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی جامعه ایران،.... نه تنها موجبات تشدید فرایند فرار متخصصان و صاحبان سرمایه را از کشور فراهم می کند» بلکه میل و علاقه گریختگان پیشین را برای بازگشت و مشارکت در فرایند توسعه ملی، به یأس و سرخوردگی تبدیل می کند. آیندگان... در آینده ای نه چندان دور درخواهند یافت که بی اعتنائی به مقوله فرار مغزها «ایران را از کاروان توسعه جهانی جدا» ساخته و «سایه فقر و بدبختی را بر سر نسل های آینده» گسترانیده است!
● قضیه «عفو!
علی طایفی، پس از تجزیه و تحلیل های مبسوط از «فرایند فرار مغزها»، راهکارهائی را برای مقابله با آن پیشنهاد می کند، «راهکارهائی از منظرهای» گوناگون. در برخی از پیشنهادات که از دیدگاه های اجتماعی- سیاسی و فرهنگی، مطرح شده، مرور می کنیم:
ـ حرکت بنیادین برای ایجاد امنیت اجتماعی
ـ حمایت مالی و قانونی از شخصیت های حقوقی و حقیقی در انجام پژوهش های علمی
ـ تصویب مقرراتی برای حفظ «شأن و جایگاهِ متخصصان و متفکران جامعه»... و گسترش چتر امنیتی برای... در مصون نگاه داشتن آنان در برابر پیامدهای فعالیت ها و تولیدات فکری، گفتاری و نوشتاری...»! روشن کردن مفاهیمی چون «جرم سیاسی» و آزادی بیان با هدف ایجاد حاشیه امن و مصونیت سیاسی با متخصصان و صاحبان اندیشه و فن!
ـ حمایت و تقویت انجمن ها و تشکل های مدنی، صنفی و حرفه ای اندیشه ورزان
ـ ترویج فرهنگ علم باوری، اندیشه ورزی و پژوهشگری و پرسشگری در جامعه
ـ تشکیل و تقویت شبکه علمی ایرانیان متخصص در داخل و خارج از کشور
ـ برگزاری سالانه گردهمائی های متشکل از اندیشه وران
ـ راه اندازی مرکز ترجمه و انتقال اندیشه، تجربه، نوآوری...
و سرانجام بررسی و ارائه لایحه عفو عمومی فراگیر همه ایرانیان و به ویژه متخصصان مهاجر... که مرتکب جرم و جنایتی خاص نشده باشند!....
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر