۱۳۹۵/۱۰/۲۳

نقدي بر مدح جامعه شناس بر رفسنجاني

‼️نعمت اله فاضلی در یادداشت زير هاشمی رفسنجانی را نمادی از آرزوی تاریخی مردم ایران، برای داشتن جامعه ای مدرن یا متجدد می داند و معتقد است چند ویژگی مهم، ساختار متجدد هاشمی را شکل می داد: سیاست مدار و عملگرا بودن: اشتغال حرفه ای به سیاست، عقلانیت سیاسی، روحانی سنتی-متجدد: تلفیق تازه ای از سنت و تجدد، تسامح فرهنگی: مدارا با مردم و دگراندیشان، نوگرایی و سازگاری با جهان معاصر در چارچوب گفتمان جمهوری اسلامی. 

❓پرسش بنيادين از نويسنده مقاله بعنوان يك جامعه شناس اينست كه به كدامين استناد، رفسنجاني نمادي از  آرزوي تاريخي مردم ايران براي جامعه اي مدرن است؟! اين نماد شامل كدام اقشار اجتماعي از مردم است؟ كدام طبقه، قوميت، منطقه و..؟ كدام برهه تاريخي اين نمادگري را بنمايش مي كذارد؟ و شامل چه دوره زماني است، تاريخ معاصر از مشروطيت به اكنون يا تاريخ چهاردهه حكومت اسلامي؟ ديگر اينكه رفسنجاني چگونه متجددي است آيا تجدد مكشوف در او توسط جناب فاضلي فقط نمادهاي فيزيكي و تكنولوژيك است يا مدرنيته با همه شقوق اجتماعي و فلسفي اش؟ مشخصه هاي رفسنجاني متجدد كدامند؟ آيا فقط تراژدي كشتار دهه شصت و تطويل جنگ براي رد تجددگرايي وي كافي نيست؟ 
@alitayefi1 
✅از سوي ديگر كدام جامعه مدرن و متجدد آرزوي مردمي بوده كه در رفسنجاني نمود عيني يافته و متجسم شده است؟ با كدام مشخصه ها مي توان مدعي شد كه رفسنجاني اهل تسامح فرهنگي با دگر انديشان بود؟ آيا قتل هاي زنجيره اي و انكار زندانيان سياسي درمانده در زندان هاي مخوف نشانه تعامل با دگر اندشان بود؟ او تحمل نهضت آزادي را نمي كرد و وزيرش اتوبوس فرهيختگان جامعه را به دره نيستي مي كشاند.  در رد روحيه رفسنجاني در تعامل و سازگاري با جهان معاصر نيز همين كافيست كه خاتمي تمام فخر و هنرش بعد از بركارآمدن، گفتگوي تمدن ها بود تا برخلاف رفسنجاني دريچه تنفسي بروي ايران در جهان گشايد. 
 @alitayefi1 
✅آرزوي مدرنيته در قامت رفسنجاني اختلاط مفهومي غلط و خودساخته اي است. اساسا مدرنيته رنگ و بوي ديني و اسلامي ندارد مگرما  مدرنيته مسيحي داريم؟ مدرنيته در كشورهاي مسيحي رخ ميدهد ولي مدرنيته مسيحي يا اسلامي نداريم اين مفهوم فاقد هويت و تبار تاريخي هست. ديگر اينكه هاشمي كدام مدرنيسم را دنبال كرد؟ در همين چندسال اخر كه از قدرت كناره گذارده شد، مدرنيسم او محدود به سازندگي، توسعه اقتصادي و خصوصي سازي ديكته شده بانك جهاني بود. درون مدرنيزم بهم ريخته منتسب به او، كداميك از مفاهيم مستتر در مدرنيته، يعني انديشه آزادي فرد، آزادي بيان، آزادي سياسي، آزادي احزاب، آزادي رسانه  ها و تفكر حقوق بشري و برابري حقوقي زن و مرد و سكولاريزم و... در بيانات و مواضع او بود كه او را آرزوي مدرنيته تاريخي ملت ايران بدانيم؟ 

❇️بنظرم طرح اين مباحث بسيار پروبلماتيك، سوال برانگيز و بشدت غير مستند و فارغ از تعهد كسي است كه نام جامعه شناس بخود مي گذارد و نان جامعه شناسي مي خورد. 
http://l1l.ir/x5z

علي طايفي
https://t.me/alitayefi1

هیچ نظری موجود نیست: