۱۳۹۵/۵/۷

انجمن جامعه شناسي و جامعه گريزي

نناقض عجیبی است:
ازیکسو کنارنهادن بررسی و تحلیل مسائل و رخدادهای سیاسی به تعبیر انجمن نوعی رسالت زدایی از علوم سیاسی و اجتماعی بویژه جامعه شناسی است و از سوی دیگر انجمن نمی تواند وارد مسائل سیاسی شود!؟ زیرا که انجمنی علمی است! بنظر میرسد چند پرسش دراین میان پاسخگو و راهنمای عمل باشد:
تفاوت انجمن فیزیک با انجمن جامعه شناسی چیست؟ آیا یک امر فیزیکی با همان پارادایم روشی و نظری بررسی، طراحی و ساخت میشود که یک امر اجتماعی؟ مبانی فلسفی علوم انسانی و اجتماعی با سایر علوم دقیقه درچیست؟
یک انجمن علمی برای بررسی علمی و توام با برائت ارزشی ناگزیر از ابرام در داشتن فضای آزاد اطلاعات، نقد و نقدپذیری است. انجمنی که نتواند براین زیرساخت ها ابرام ورزد چگونه می تواند در عرصه های پژوهشی به کارآمدی لازم دست یابد؟

انجمن زمانیکه امر فضای ازاد سیاسی را پیشفرض تحقیق علمی برمی شمارد خودبخود وارد نوعی موضعگیری سیاسی می شود و لاجرم درنوعی تله تناقض آمیز در می غلتد. راه برون رفت چیست؟
رسالت علمی جامعه شناس چیست؟ آیا تحولات پس از انتخابات بعنوان آخرین رخداد سیاسی اخیر درکشور نیازمند بررسی و اعلام مواضع و رویکردهای انجمن جامعه شناسی از نظر علمی نیست؟ آیا نمی توان در برخورد با پدیده های اجتماعی نظیر اعتراض اجتماعی، حقوق شهروندی، حقوق دمکراتیک، حقوق علمی و مسائلی ازاین دست رسالتی بر انجمن و اعضای آن متصور ساخت؟
آیا نفع انجمن علمی در بیطرفی و مخنث بودن سیاسی است؟ انجمن منسوب به جامعه شناسی اگر نتواند با جامعه خود ارتباط وثیق یافته و به تحلیل و چاره یابی مسائل و دردهای اجتماعی اهتمام ورزد، چگونه می تواند منفعت خود را پاسداری کند؟ نفع انجمن در عدم ورود به مسائل سیاسی است یا ورود به مسائل سیاسی!؟ بی تردید انتظار براین نیست که انجمن جامعه شناسی بمانند یک حزب عمل کند ولی یک نهاد علمی و اجتماعی بویژه با هویت جامعه شناختی نمی تواند به دو مقوله یا عرصه اجتماعی زیر بی توجه باشد:
نخست جامعه علمی اعضای پیوسته و وابسته بخود. هزاران نفر دانش آموخته جامعه شناسی در فضاهای علمی، آموزشی، پژوهشی، شغلی و حتی فضاهای رکودی در بازار کار با نقشهایی نظیر دانشجو، استاد، دبیر، محقق، کارشناس، جوینده کار در اقشار سنی و حنسی مختلف نیازمند انجمنی هستند که بتواند از حقوق صنفی آنان بنحو مقتضی دفاع نماید.
درطول سالهای پس از انقلاب بویژه از دهه هفتاد به اینسو که انجمن نیز فعال شده است، دهها دانشجو، استاد، پژوهشگر و کارشناس علوم اجتماعی در بدترین شرایط سیاسی و محرومیت های اجتماعی و حرفه ای قرار گرفتند ولی دریغ از یک ندا و خطی اعتراض ازسوی انجمن؟! این مهم ازآنرو مورد نقد جدی است که انجمن جامعه شناسی امریکا، که بعنوان هژمونی جامعه شناختی و امپریالیزم جامعه شناسی از آن یاد کرده و تبری می جوییم!؟ فقط در طَي سالهاي گذشته حداقل دو بیانیه در دفاع از جامعه شناسان ایرانی صادر کرده است؛ وظیفه ای که رسالت نخستین و بنیادین انجمن جامعه شناسی ایران بود!
دوم. جامعه بزرگتر بیرون از اجتماع علمی، جامعه انسانی است که قرار است به اصطلاح برای او علم بومی شده به ارمغان آوریم!؟ انجمن علمی که نتواند با جامعه خود در ارتباط ارگانیک بوده و به طرح مبرم ترین مسائل آن بپردازد چگونه می تواند به همدردی و هم اندیشی پیرامون مسائل راهبردی و کلیدی آن نائل شود!؟ عدم حضور فعالانه انجمن در طرح مسائل کودکان، زنان، کارگران، فقرای شهری، طلاق، نزاع های شهری، قتل، اعدام، مشارکت سیاسی، حق شهروندی، ازادی علمی، و دهها مسئله درخاک مانده دیگر و موضعگیری در برابر زمینه ها و کنشگران سبب ساز این مسائل، ایا راهگشاری امنیت یک انجمن علمی است!؟ چنینی انجمنی فقط می تواند ابزار دست نظام سیاسی باشد که می تواند به توجیه وضع موجود پرداخته و آنرا تئوریزه کند!
آفت برمانده از انفعال انجمن جامعه شناسی در تئوریزه کردن قدرت و هژمونی ایدئولوژیک به بهانه زدودن هژمونی غرب بر دامن جامعه شناسی سبب شده است که انجمن در بیانیه سال تحصیلی خود بر داعیه ایدئولوژیک و سیاسی اسلامی سازی علوم اجتماعی و جامعه شناسی صحه می گذارد!؟ ایا العطاس که روزگاری دکتر توسلی زمینه حضور وی را فراهم ساخت، نیز اعلام نکرد که جامعه شناسی اسلامی و مسیحی نداریم!؟ پیش فرض های تئوریک و منطقی و روشی اسلامی سازی چیست؟ ایا رفتن دراین وادی ناایمن، نفع انجمن علمی را مخدوش می سازد یا رفتن به وادی سیاست و طرح مسائل آن!؟
داستان غم انگيز تاريخ هفت دهه فعاليت دانش جامعه شناسي در ايران گواه سنكيني است بر اينكه
-جامعه شناسان حرفه اي در حوزه آموزش و مديريت اين رشته چندان وقعي به حيثيت علمي ايت رشته از يكسو و حيثيت اجتماعي آن از سوي ديگر در جامعه نمي نهند و در برابر تاريخ پر فراز و فرود اين علم در جامعه كمتر مسيوليتي را به دوش مي گيرند.
-جامعه شناسي و نهادهاي وابسته بدان چنان از بيگانگي اجتماعي رنج مي برند كه اين نهاد و دانش آموختگان آن هنوز بعد چندين دهه مورد بي محلي مسئولان و برنامه ريزان بوده و از سوي مردم نيز محل رجوع طرح و بررسي مسايل اجتماعي روز جامعه نيستند.
-بيگانگي بين نهادي و درون ساختي نهادهاي علمي نيز بلاي ديگري است كه محصول كم كاري اعضاي اين نهاد علمي و فقدان فضاي گفتمان د. درون ساختار اسيب ديده علم در جامعه است،
-تداخل پذيري اقتضاي اين رشته از علوم چنان است كه از سوي نهادها و كنشگران مختلف اين نهادها مورد هجوم همواره و بيرحمانه است خواه از سوي نهادهاي ديني، حكومتي؛ خواه نهادهاي ديگر علمي در رشته هاي پزشكي و مهندسي، و خواه از درون خانواده دانش آموختگان براي خنثي سازي و بي ثمري اين رشته علمي كه بيشترين حس ميزان مخاطره را بين اصحاب قدرت فراهم مي كند.
جامعه شناسي در ايران را از اين منظر ميتوان يك نهاد علمي زامبي شده متصور كرد كه  مرده اي متحرك است.
انجمن برای بومی سازی مدعای خود چه اقداماتی کرده است؟ آیا از سیل عظیم طرح های پژوهشی و پایان نامه های دانشگاهی که بصورت غیر موزائیکی و بدون پازل مناسب، قطعات ازهم گسیخته ای را تشکیل میدهند می توان به طرح نظری علوم انسانی بومی شده دست یافت؟ این علم انسانی و اجتماعی بومی شده دارای چه هیبتی است؟ ایا این بومی سازی ماهیتی جز ایرانی/اسلامی خواهد داشت؟ آیا دراین بومی سازی ادیان دیگر اقلیت پیش بینی شده است؟ آیا قومیت ها مطمح نظرهستند؟ ایا صبغه اسلامی با نقاب بومی سازی، ذبح اسلامی موجودی بنام جامعه شناسی نیست؟
برخي طرح پرسش مي كنند که آیا " شما از تمامی انسانها -از بیدین و آیین گرفته تا هر رنگ و ملیتی- میخواهید که بر سر سفره بحثتان بنشینند بخاطر آنکه خدا آنها را آفریده است!!!؟؟؟ پس تکلیف بیخدایان چیست؟"
انجمن جامعه شناسی ایران با چنین گزاره ای برای فرار از موضعگیری سیاسی، به موضعگیری ارزشی و ایدئولوژیک درغلتیده و با فرار به جلو، صبغه دینی را به دلیل هژمونی دین اسلام درایران به جان خریده است و بدین صورت نفع و امنیت انجمن و انجمنداران را واکسینه کرده است؟!
انجمن جامعه شناسی نیازمند یک بازنگری اساسنامه ای است. بی تردید نقش انجمن در پویایی علم جامعه شناسی بسیار کارساز خواهد بود. نسلهای گذشته و حاضر در جامعه شناسی عمدتا به ترجمه و اقتباس نظریه های جامعه شناسی پرداخته اند بدون اینکه لزوما به بازتولید این نظریه ها در فرایند گذار از تحلیل و تحقیق پیرامون مسائل خاص ایران توجه داشته باشند.
ايده تأسيس سازمان نظام  علوم اجتماعي توسط حكومت بشدت خطرآفرين است. اين ايده نيز از جمله ايده هايي است كه دو روي اساسي دارد:
نخست بي عملي و فقدان پذيرش مسيوليت توسط جامعه شناسان متعهد به رسالت علمي و اجتماعي خود كه سبب مي شود نهادهاي حكومتي درصدد سازماندهي و ساماندهي، بخوانيد كنترل و تمشيت بيش از پيش نهادها و نمادهاي علمي و پژوهشي در اين حوزه علمي بپردازند،
دوم ساختار هيولايي حكومت هاي تامگرا كه بدنبال كنترل همه چيز و همه كس هستند و به عناوين مختلف با فريب ساماندهي و سازماندهي شبه نخبگان تربيت يافته بهمين منظور درصدد تضعيف نهادهاي مدني متشكل از اعضاي شايسته و دغدغه هاي اجتماعي برآمده از متن جامعه هستند.
بي ترديد اين بيراهه نيز بجايي نخواهد رسيد و فقط سبب ساز اشفتگي بيش از پيش ساختاريابي نهادهاي مدني در بطن جامعه مي گردد.
 برای خروج اساتید مدرس علوم اجتماعی و جامعه شناسی از کوله بار واحدهای آموزشی ازیکسو و مهندسی مجدد ماشین تکثیر و پخش صوتی با تکرار مکررات نامفهوم نظری نقش انجمن چیست؟ پرسش های بسیاری از این دست در نقد و نقب انجمن جامعه شناسی ایران مطرح است که میتوان در یک سلسله بحث اصولی و ارگانیک و مستمر بدان پرداخت مشروط براین که نتایج این مجموعه مباحث حداقل اذرخشی بر زمین مرده این علم بکوبد!

هیچ نظری موجود نیست: