۱۳۹۵/۵/۶

فرهنگ گفتگو و سكوت


بنظر من مقوله گفتگو در ايران امروز يك مسيله اجتماعي است بدين معنا كه
-حكومت تك صدايي با سوگيري ديني و ايديولوژيك مانع از شكل گيري نهادها و نمادهاي اين گفتمان آزاد و امن مي گردد،

-ساختار سنتي-مدرن جامعه درحال گذار چنان در تضارب آرا و رفتارهاي اجتماعي و سياسي است كه مدارا در آن بشدت زير چالش است و كمترين إظهار نظر از سوي حتي اصحاب دانش و افراد دانش آموخته مورد بدفهمي، كج فهمي و نافهمي قرار مي گيرد و طرفين در مقام سركوب و حداقل ناديده گرفتن فرد و موضوع بحث بر مي آيند،
-برتري جويي و تبختر آرا نيز مانع از ورود به يك گفتمان آزاد و صريح مي شود كه خود نيز محصول انسداد فضاي گفتگوست،
-فقدان آزادي بيان خواه پيش از آن و خواه پس از آن و وجود عواقب سخت تنبيهي در جامعه و نهاد قدرت سبب بروز خود سانسوري شده و بسترهاي گفتمان را به باتلاق مشاجره و اتهام و توهين مبدل مي سازد،
-فقدان تمرين دمكراسي و تضارب آرا، سأختارهاي متصلب شيخوخيت در جامعه و در درون نهاد قدرت و قدسي كردن امور اجتماعي نيز از مصايب ديگري است كه مانع شكوفايي فرهنگ گفتمان مي گردد، 
-نان بروز خوري و حزب باد بودن و همرنگي با جماعت بويژه گروههاي منسوب و منصوب قدرت سبب ارزش زدايي از پديده گفتگو مي شود،
-به حاشيه راندن افراد مبتني بر مراتب قدرت، نظير فقيه عليه فقير، استاد عليه شاگرد، رييس عليه كارگر و ولي عليه فرزند و نهايتا مرد عليه زن سبب شكاف اجتماعي بين أقشار مختلف و بيگانگي اجتماعي و فقر سرمايه اجتماعي مي شود كه مي تواند اعتماد و اطمينان جمعي و اجتماعي را به سستي و بي ثمري بكشاند.
بر اين فهرست ميتوان باز افزود ولي مهمترين كليد چاره جويي اين مسيله ورود تخصصي به موضوع و مسيله مورد بحث و تلاش براي رودررويي با ساختار مسلط فرهنگ سكوت و مدارا در برابر اراي مخالف است. 
جامعه بسته ايران در دهه هاي اخير همواره شاهد يك گردگشت رمق سوز "سكوت-فرياد-سكوت" بوده كه محصول آن نيز "استبداد-آزادي-استبداد" بوده است.
ع ط
#آزادي #سكوت #گفتگو

هیچ نظری موجود نیست: