ساختار ديرينه مرد گرايي در جهان وايران چنان پايداروگرانسنگ است كه در طول سده هاي بسياري كه از انقلاب كشاورزي وسيطره تدريجي مردان بر زنان مي گذرد ؛همچنان بر انديشه وعمل انسان امروز سنگيني مي كند .سايه اين اندشه كهنه وباز مانده ازعهد دايناسورها بگونه اي است كه حتي درادبيات و واژگان ما نيز نمايان است . اطلاق الفاظي چونman وآدم به نوع بشر ودرعين حال به مردان يادآور جان سختي انديشه ستم ؛تبعيض وسلطه گري استكه بيش از جامعه انساني صفت شايسته اي است بر كلني هاي حيواني!
رسوخ وترويج انديشه هاي مرد خواهانه و زن ستيز در بين نخبگان وبخش روشنفكري در جامعه ايران نيز عليرغم نوانديشي هاي بسيار از ديگر تناقضات وناهمگوني هاي تحول معرفتي است كه در بين شعرا ؛نويسندگان :كنشگران سياسي ومتفكرين اجتماعي نيز قابل رديابي است.اين طيف ازرويكرد فردوسي حماسه پردازدر تبيين زن به معناي فعل امر از ريشه زدن تا انديشه متفكراني چون شريعتي با همه پالايش مفهوم اجتماعي آن در كتاب زن در چشم ودل محمد چنان است كه ديگر نقد رويكرد وعملكرد مردمان عادي اعم از مرد يا زن محلي از اعراب ندارد!
با اين اوصاف شگفت آدمي بيش از هركس ازجامعه زناني است كه در غايت از خود بيگانگي؛ نسبت به بودن و هويت خويش خالي از هر انديشه رهايي بخشي بر دماي آتشي مي دمند كه قرون متمادي است نه تنها بنيان آنان ؛بلكه دودمان انسان وسجاياي انساني را نيز سوزانده است .بخش بزرگي از زنان ايران امروز در سطوح مختلف سني ؛ تحصيلي ؛شغلي؛ فكري وسياسي چنان از خود بيگانه شده اند كه از مناظر مختلف ودر عرصه هاي گوناكون يا نقش مردان را تقليد مي كنند يا ندانسته به الگوهاي مرد خواهانه به ظاهر زنانه تن در مي دهند.شايد با قدري تسامح اين قشر و رويكرد وعملكرد آنان را بتوان در دو گروه دسته بندي كرد:
1 .گروه نخست كه بخش بزرگ اين جمعيت دو بار مستضعف را تشكيل مي دهد در رفتار روزمره خود چنان سلوك وكرداري دارند كه گويي نسخه هاي آن را خود نگاشته اند ؛غافل از اينكه در آسياب مرداني آب مي ريزند كه همواره زندانبان محبس هاي متعددي بوده وهستند كه زنان ما در آن به حيات پر محنت و گاه رقت بار ادامه مي دهند: نوع پوشش خواه از نوع برهنگي يا پوشيده در حجاب فيزيكي: آرايش و پيرايش سيماي ظاهري سروصورت واندام ؛چگونگي رفتار در فضاهاي محرم ونامحرم ؛نحوه تعامل ونشست وبرخاست با مردان وحتي زنان نسبي وآشنايان ؛ نوع جنسيت و تعداد فرزند خواهي ؛ فرهنگ صرف اوقات فراغت وتفريح ؛ نوع و ضرورت اشتغال ونحوه هزينه كردن درآمد هاي آنان؛تحصيل خواه در زير سايه پدر يا شوهر! ؛ سرپرستي پس از فوت شوهر ؛حل و فصل مناقشات ميان زن و شوهر ؛ وحتي زمان و چگونگي تامين نياز هاي جنسي زن و دهها كنش و واكنش ديگر كه در زندگي روزمره از سوي زنان صورت مي گيرد داراي چهره پنهاني است كه در آنسوي ظاهر پر فريب وگاه دل انگيزآن براي زنان ؛اميال ؛ تمنيات و مديريت آگاهانه و نا آگاها نه مردان اسير در مردگرايي! نقش ايفا مي كند. در اين ميان بسياري از زنان بي آنكه خود شان بخواهند و بپندارند آسيا بان آسيابي هستند كه ساليان دور و درازي است كه براي آنان نمي گردد. در اين ميان مردان اسير واز خود بيگانه بيشماري نيز به حيات به ظاهر امپراطور مآبانه خود ادامه مي دهند كه خود نمي پندارند چرا وچگونه بر زنان مسلط شدند وآثار آسيب شناختي آن را نيز نمي شناسند و دلايل واپسماندگي خود ؛خانواده وجامعه را در فضاهاي ذهني و عيني ديگري مي جويند!،
2 .گروه ديگر شامل آن دسته از زناني است كه بي هيچ فلسفه وانديشه نوين ونظام يافته اي فقط به عنوان يك شورشي با حدت وشدت متفاوت در تقابل با وضع موجود بر آمده وبدون يك سناريوي از پيش انديشيده شده به دنبال درانداختن طرحي نوين هستند. بخش قابل توجهي از زنان شهري؛ زنان و دختران تحصيلكرده ؛ شاغل ؛ وحتي زنان كم سواد وبي رايي چون همسران ودختران مردان نوكيسه ويكشبه مال اندوز اوضاع پس از انقلاب در اين دسته بندي جاي مي گيرند .نمايش و مشابه سازي هاي نا شيا نه ونچسب رفتار ؛گفتار وكردار مردانه اين گروه از زنان با تقليد هاي كوركورانه وگاه با كمي ابداع وتناسب آن با روحيات وخلقيات زنانه چنان آشكارا ناپسند و رقت انگيز است كه نه تنها از سوي زنان سنتي ونوگريز بلكه از سوي لايه هاي نازكي از زنان همين گروه نيز مورد پرسش قرار مي گيرد . اطلاق برخي صفات نيمه فمينيستي به اين گروه و سركوب اين جنبش از سوي سرآمدان انديشه مرد گرايي و كهنه پرستي با به ريشخند گرفتن اعمالي از اين دست جواسته يا ناخواسته فضاي تنگ ازاديخواهي و برابر خواهي زنان ايران امروز را بيش از پيش تنگ تر مي كند. البته در اين بين مي بايست ميان اين گروه با آن گروهكهاي كم مقدار(به دو معنا!) زنان سرآمد وراهبران كهنه پرستان بدانديش تفاوت قائل شد كه آگاهانه در صدد انحراف افكار عمومي وجنبش هاي راستين برابرخواه هستند كه عمدتا نيز در بدنه رسمي وقانوني به فعاليت مي پردازند.
بي ترديد آن دسته از زنان آزاديخواه ؛ فرهيخته ؛ آگاه وبرابري خواه در مجموعه راهبردهاي رهايي طلبانه خويش بايد اين دو گروه بزرگ انساني را نيز هدف قرار داده و به تبيين جايگاه زنان در ساختارهاي سرمايه داري و نابرابرپرداخته وبا تعريف مرزهاي كنش عام وخاص زنان ؛آنان رااز اختلاط پندارو گفتارو كردار زنان ومردان بر حذر دارند . تبيين وطراحي سيماي راستين يك زن ومرد برابر خواه فارغ از هرگونه تمايزات جنسيتي نيازمند ترسيم آنسوي زيباي ازخودبيگانگي يادشده اي است كه در ما ايرانيان ستمديده نهادينه شده است .
با اين اوصاف شگفت آدمي بيش از هركس ازجامعه زناني است كه در غايت از خود بيگانگي؛ نسبت به بودن و هويت خويش خالي از هر انديشه رهايي بخشي بر دماي آتشي مي دمند كه قرون متمادي است نه تنها بنيان آنان ؛بلكه دودمان انسان وسجاياي انساني را نيز سوزانده است .بخش بزرگي از زنان ايران امروز در سطوح مختلف سني ؛ تحصيلي ؛شغلي؛ فكري وسياسي چنان از خود بيگانه شده اند كه از مناظر مختلف ودر عرصه هاي گوناكون يا نقش مردان را تقليد مي كنند يا ندانسته به الگوهاي مرد خواهانه به ظاهر زنانه تن در مي دهند.شايد با قدري تسامح اين قشر و رويكرد وعملكرد آنان را بتوان در دو گروه دسته بندي كرد:
1 .گروه نخست كه بخش بزرگ اين جمعيت دو بار مستضعف را تشكيل مي دهد در رفتار روزمره خود چنان سلوك وكرداري دارند كه گويي نسخه هاي آن را خود نگاشته اند ؛غافل از اينكه در آسياب مرداني آب مي ريزند كه همواره زندانبان محبس هاي متعددي بوده وهستند كه زنان ما در آن به حيات پر محنت و گاه رقت بار ادامه مي دهند: نوع پوشش خواه از نوع برهنگي يا پوشيده در حجاب فيزيكي: آرايش و پيرايش سيماي ظاهري سروصورت واندام ؛چگونگي رفتار در فضاهاي محرم ونامحرم ؛نحوه تعامل ونشست وبرخاست با مردان وحتي زنان نسبي وآشنايان ؛ نوع جنسيت و تعداد فرزند خواهي ؛ فرهنگ صرف اوقات فراغت وتفريح ؛ نوع و ضرورت اشتغال ونحوه هزينه كردن درآمد هاي آنان؛تحصيل خواه در زير سايه پدر يا شوهر! ؛ سرپرستي پس از فوت شوهر ؛حل و فصل مناقشات ميان زن و شوهر ؛ وحتي زمان و چگونگي تامين نياز هاي جنسي زن و دهها كنش و واكنش ديگر كه در زندگي روزمره از سوي زنان صورت مي گيرد داراي چهره پنهاني است كه در آنسوي ظاهر پر فريب وگاه دل انگيزآن براي زنان ؛اميال ؛ تمنيات و مديريت آگاهانه و نا آگاها نه مردان اسير در مردگرايي! نقش ايفا مي كند. در اين ميان بسياري از زنان بي آنكه خود شان بخواهند و بپندارند آسيا بان آسيابي هستند كه ساليان دور و درازي است كه براي آنان نمي گردد. در اين ميان مردان اسير واز خود بيگانه بيشماري نيز به حيات به ظاهر امپراطور مآبانه خود ادامه مي دهند كه خود نمي پندارند چرا وچگونه بر زنان مسلط شدند وآثار آسيب شناختي آن را نيز نمي شناسند و دلايل واپسماندگي خود ؛خانواده وجامعه را در فضاهاي ذهني و عيني ديگري مي جويند!،
2 .گروه ديگر شامل آن دسته از زناني است كه بي هيچ فلسفه وانديشه نوين ونظام يافته اي فقط به عنوان يك شورشي با حدت وشدت متفاوت در تقابل با وضع موجود بر آمده وبدون يك سناريوي از پيش انديشيده شده به دنبال درانداختن طرحي نوين هستند. بخش قابل توجهي از زنان شهري؛ زنان و دختران تحصيلكرده ؛ شاغل ؛ وحتي زنان كم سواد وبي رايي چون همسران ودختران مردان نوكيسه ويكشبه مال اندوز اوضاع پس از انقلاب در اين دسته بندي جاي مي گيرند .نمايش و مشابه سازي هاي نا شيا نه ونچسب رفتار ؛گفتار وكردار مردانه اين گروه از زنان با تقليد هاي كوركورانه وگاه با كمي ابداع وتناسب آن با روحيات وخلقيات زنانه چنان آشكارا ناپسند و رقت انگيز است كه نه تنها از سوي زنان سنتي ونوگريز بلكه از سوي لايه هاي نازكي از زنان همين گروه نيز مورد پرسش قرار مي گيرد . اطلاق برخي صفات نيمه فمينيستي به اين گروه و سركوب اين جنبش از سوي سرآمدان انديشه مرد گرايي و كهنه پرستي با به ريشخند گرفتن اعمالي از اين دست جواسته يا ناخواسته فضاي تنگ ازاديخواهي و برابر خواهي زنان ايران امروز را بيش از پيش تنگ تر مي كند. البته در اين بين مي بايست ميان اين گروه با آن گروهكهاي كم مقدار(به دو معنا!) زنان سرآمد وراهبران كهنه پرستان بدانديش تفاوت قائل شد كه آگاهانه در صدد انحراف افكار عمومي وجنبش هاي راستين برابرخواه هستند كه عمدتا نيز در بدنه رسمي وقانوني به فعاليت مي پردازند.
بي ترديد آن دسته از زنان آزاديخواه ؛ فرهيخته ؛ آگاه وبرابري خواه در مجموعه راهبردهاي رهايي طلبانه خويش بايد اين دو گروه بزرگ انساني را نيز هدف قرار داده و به تبيين جايگاه زنان در ساختارهاي سرمايه داري و نابرابرپرداخته وبا تعريف مرزهاي كنش عام وخاص زنان ؛آنان رااز اختلاط پندارو گفتارو كردار زنان ومردان بر حذر دارند . تبيين وطراحي سيماي راستين يك زن ومرد برابر خواه فارغ از هرگونه تمايزات جنسيتي نيازمند ترسيم آنسوي زيباي ازخودبيگانگي يادشده اي است كه در ما ايرانيان ستمديده نهادينه شده است .
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر