نظام سرهنگی در توسعه فرهنگی ۱
علی طایفی
یکی از مهمترین دلایل عقب ماندگی در جامعه ایران بویژه از بعد اجتماعی و فرهنگی در طی ۱۵۰ سال پیش عبارت از برخوردهای سرهنگی با امور فرهنگی است. توسعه کشور در ساختاری استبداد زده از قالب های شاهی تا شیخ همواره در رویش یا رویارویی با توسعه کشور از سرنیزه و شصت تیر بهره جسته است. سرداران توسعه در کشور در طی دوره نوسازی و مدرنیزم ایران همواره خود مهمترین مانع توسعه بوده اند. در این یادداشت به برخی از این وجوه سرهنگی فرهنگی می پردازم:
⚔️سرداران توسعه. از امیرکبیر و رضاخان شصت تیر تا شیوخ معاصر حاکم بر قدرت از خمینی تا رفسنجانی که برخی او را کپی مضحکی از امیرکبیر عصر می خوانند، همواره توسعه فرهنگی هدف برخورد نظامی و خشونت بار بوده است.
⚔️حرکت از بالا. به اقتضای ساختار بیمار استبدادی در تاریخ ایران، هر امر توسعه ای و تغییری نیز محصول برنامه و اقدامی از بالای هرم قدرت بوده و هست و مستبد جلاد، ژست های فرهنگی برایتوسعه ملی نیز بخود گرفته است.
⚔️جامعه مدنی سفارشی. در چنین ساختار سرهنگی، حتی جامعه مدنی نیز جعل هویت های اجتماعی است که در زیر نام توسعه، به ضدتوسعه تبدیل شده است. این پدیده از قتل عام جنبش مدنی بابیان توسط امیر کبیر، تاسیس نهادهای مدنی سفارشی توسط رضا پهلوی و پسرش همچون حزب رستاخیز، ودر نهایت حکومت دینی و نهادهای حکومت ساختی نظیر بسیج و سمند (سازمانهای مردمنهاد دولتی) ادامه دارد.
⚔️توسعه برونزا. حکومت های مستبد به دلیل فقدان پیوندهای مردمی، همواره به عوامل برون مرزی برای توسعه از بالا و سرهنگی شده خود نیازمند بوده و هستند. شکاف بین ملت و حکومت سبب ساز وابستگی برونزای توسعه ای شده است که با سوگیری شاهی و شیخی بشدت به نیروهای خارج از مرزها از تمدن اروپای غربی تا تمدن ممالک اسلامی وابسته بوده و هست.
⚔️توسعه ضد توسعه. از این منظر توسعه فرهنگی سرهنگی شده در تاریخ معاصر ایران همواره مهمترین مانع توسعه نیز بوده است. تاسیس نهادهای اجتماعی نوین در صورتی شکل می گیرد که همزمان بدلیل تناقض های ساختاری استبداد و خودکامگی توسعه گرایان نیز ملبس به سردارانی می شوند که بنام ترقی کشور، فرهنگ کشور را به سرنیزه ها می سپارند.
⚔️توسعه یکسویه ناموزون. ساختار استبداد دارای شکلی ناهمگون نیز هست. از یکسو دولت و مجلس انتخابی توسط مردم و از سوی دیگر نظام ولایت فقیه و ولایت شاهی که بشدت در تضاد با یکدیگرند. از همین رو در کنار رشد دانشگاه ها، فرهنگ علم و نهاد دانشگاه بشدت در تناقض های توسعه ای قرار می گیرند. تولید اندیشه با ممیزی و سانسور در ناموزونی قرار میگیرد و همه ساحَت های توسعه ای در کشور از چنین نقصی در آفرینش رنج می برند.
⚔️توسعه واپسگرا. توسعه های سرهنگی در حوزه فرهنگ چنان میان/درون تهی است که سرانجام به توهمات تمدنی روی می آورد که یا سر از تمدن ایران باستان مبهم وپر تضاد در می آورد یا در آغوش تمدن ضد توسعه ای و خشونت بار اسلامی در می غلتد. جهت گیری عمده توسعه فرهنگی سرهنگی در چنین قامتی، چشم در پس سر نهاده و بجای گام گذاردن به پیش، واپس می رود.
⚔️توسعه مشارکت گریز. فرهنگ سرهنگی شده از یک ضعف ساختاری دیگرنیز رنجور است که هیچ پشتوانه مردمی در آن نیست. توسعه از بالا با کشاندن جماعت از پایین بزور تهدید و تطمیع، سرانجامی جز این ندارد که با مرگ سرهنگ، فرهنگ نیز رو به مرگ و نیستی مینهد؛ فرهنگی که دیگر حتی بنیان های سنتی و تاریخمند خود را نیز در کوران فرهنگ سرهنگی از دست می دهد.
⚔️توسعه نخبه زده. توسعه از بالا و سرهنگی نخبگان خاص خود را نیز دارد که مجیزگوی و توجیه کننده سرهنگان فرهنگ بوده و سربازان نخبه ارتش و سپاه توسعه در کشور بحساب می آیند. مرگ هر نخبه در ساختار فرهنگی که خود کنشگرانی ضد توسعه و فرهنگ هستند، مساوی با مرگ حتی فرهنگ سرهنگی شده است. کیش شخصیت و ولایتی بودن توسعه، چشم اسفندیار فرهنگ توسعه و توسعه فرهنگی در تاریخ معاصر ایران است.
⚔️توسعه ناپایدار. ریسک/آسیب پذیری توسعه فرهنگی در نظامی سرهنگی چنان است که روندهای توسعه فرهنگی در بنیاد نمیتواند ساختارمند شده و روابط پایداری را پیگیری نماید. در چنین ساختاری هر راهبردی منحصر به فرد خاصی بوده و مخاطره پذیری فرایند های توسعه و استمرار فرهنگ سرهنگی شده نیز بشدت سست، شکننده و ناپایدار است.
⚔️توسعه در بن بست. از شصت تیر تا نفت گیر، همه سرداران توسعه فرهنگی چنان وضعیتی را سبب ساز شده اند که تناقض های ساختاری در فرایند مدرنیزم و مدرنیته در ایران دستخوش چالش های جدی است بگونه ای که می توان مدعی شد از منظر تاریخی، توسعه در ایران با بن بست های موسمی جدی مواجه بوده و هست که تمام قوای مدنی یک جامعه برای توسعه ای فراگیر، پایدار ومردم نهاد را رو به فرسایندگی سوق داده و می دهد.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر