سال هاست با تاسيس ناسازه جمهوري اسلامي كه تركيب پارادوكسيكالي از نهادهاي سنتي و مدرن بود و باخوانش جديدي بنام مردمسالاري ديني در دهه هفتاد ادامه پيدا كرد، دوگانه و چندگانه سازي نهادهاي سياسي و سياستي و موازي كاري، رويه اي مسلط در نظام مديريتي كشور شد.
💤اين چندگانگي در اصل، محصول تناقض بنياديني است كه ناشي از اين ناسازه بود كه دولت بمفهوم مدرن و جمهوريت در شاكله سه قوه مبتني بر نظام هاي دمكراتيك سرمايه داري، نمي توانست با ايدئولوژي و مباني فكري اسلاميت و تشرع برخاسته از آن سازگاري يابد. در همان سالهاي نخست پس از انقلاب نيز تناقض هاي اين ناهمگوني و تضاد دروني مديريتي رونمايي شد و رهبري و مديريت در نظام سياسي به تاسيس نهادهاي موازي برآمد تا اين تناقض ها را پوشش دهد.
🔀اينك پس از گذشت چهار دهه تجربه ناموفق رهبري و مديريت سياسي و سياستي كشور، روزبروز بر چندگانگي نهادها و نمادها و تاسيسات و تمهيدات مديريتي در كشور افزوده مي شود. طيف اين چندگانگي از ساختار فرهنگي تا سرهنگي و از امور اجتماعي تا اقتصادي را در بر مي گيرد.
🗯بخش امور فرهنگي و اجتماعي در اين ميان از بيشترين چندگانگي آسيب مي بيند. اين حوزه بدليل تداخل پذير بودن ماهيت و جنس كنشگري در آن از يكسو و نقش آن بعنوان كانوني ترين سلسله اعصاب نظام ايدئولوژيك مسلط در نظام سياسي از سوي ديگر، داري بيشترين حجم و كيفيت مداخله گري و موازي كاري است. نهادهاي چندگانه سياستي و برنامه اي در اين بخش چنان گسترده بوده و متنوع عمل مي كنند كه مي توان گفت دراثر تناقضات برنامه اي و عملكردي آنان، جامعه ايران از منظر اجتماعي و فرهنگي شاهد بيشترين آسيب پذيري بوده است.
👁🗨مسايل عديده اجتماعي از اعتياد تا خيابان زيستي؛ از روسپيگري تا بحران جنسي؛ از كار كودكان تا تجاوز جنسي آنان؛ از نزاع هاي اجتماعي تا تضادهاي خانوادگي؛ از فساد اداري تا تباهي سازماني؛ از تقدس تا تقبيح سنت ها؛ از ستيز با مدرنيزم تا ستايش سنت؛ از آموزش تا پرورش؛ از مهاجرت تا حاشيه نشيني؛ از سياست منطقه اي تا بين مللي و.. همه محصول ناهماهنگي سياستي و مديريتي ميان نهادها و دستگاه هاي موازي است كه در بخش اجتماعي و فرهنگي مشغول تخريب نهادهاي اجتماعي و كاركردهاي سودمند آنان در ساختارهاي موجود هستند.
☑️بي سبب نيست كه در كنار هر نهاد دولتي يك نهاد حكومتي نيز ايجاد و رشد كرده است و همه ساله مشغول برنامه ريزي و كسب بودجه آشكار و پنهان از خزانه ملي است. پديده دولت در دولت يا دولت در سايه از آفت هاي ناكارآمدي نظامي است كه نه ماهيت خود را مي شناسد نه مي داند چه مي كند و نه در راستاي منافه ملي گامي بر مي دارد. در اين نظام همه منابع صرف كاهش اين نارسايي و تضادهاي ساختي مي شود كه سرانجام آن نيز اتلاف زمان و فرصتهاي توسعه در كشور است؛ جايي كه انسان ايراني نخستين قرباني آن است.
http://l1l.ir/1z37
علي طايفي
https://telegram.me/alitayefi1
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر