۱۳۹۶/۱/۱۲

ناسازه هاي نظام سياسي-ديني

انقلاب اسلامي از چند منظر پديده اي ناسازه و پارادوكسيكال است. در سالروز همه پرسي دستكاري شده انتخاب جمهوري اسلامي بعنوان حكومت جايگزين نظام سلطنتي، لازم است به برخي از ابعاد اين ناسازه ها پرداخته شود، امري كه در طي ٣٨ سال پس از انقلاب همچنان از بزرگترين چالش هاي نظري و راهبردي در اصلاح و بهبود نظامات و كاركردهاي يك جامعه سالم و مدرن محسوب مي شود:

ناسازه جمهوريت و اسلاميت. اساسا اين دو مفهوم، بشدت ناهمگون، ناهمزمان و ناهمسازند. با نگرشي تاريخي مي توان گفت جمهوريت بمفهوم معاصر، پديده اي نوين است كه در تضاد جدي با مفهوم و بنيان هاي فكري و ايدئولوژيك شريعت يا اسلام سياسي قرار دارد. بي سبب نيست زائده ولايت فقيه براي ترميم اين ناسازه بسود بعد اسلاميت آن تعبيه شد. 

💥ناسازه دولت و حكومت. ديگر پارادوكس موجود تضاد بين مفهوم ولايت و دولت مدرن است. حكومت اسلامي در اين معنا طبق يك نظريه فراگير بنام امت، در پي تحليل و تخفيف ملت بوده و نمايندگي خدا، پس از پيامبر و ائمه، به ولي فقيهي و حاكم شرع و حكومت اسلامي واگذار مي شود كه در آن ملت و مردم سالاري يك نمايش سياسي بيش نيست.

💥ناسازه امت و ملت. چنانكه آمد، مفهوم امت از نظر تاريخي پيشامدرن و ملت، پديده اي مدرن بوده و در ناسازه ميان اين دو، حكومت اسلامي در پي تخفيف و ناديده انگاشتن آراي ملت بسود امت مفروضي است كه البته قائل به شيعه دوازه امامي و ولي فقيه است. اين ناسازه در ادبيات بسياري تكرار مي شود تا ايرانيت را در مقابل اسلاميت قرباني ساخته و روياي فرهنگ اسلامي و ولايت آن را در فراتر از مرزهاي ملي متحقق كند.

💥ناسازه دمكراسي و دين. مفهوم مردم سالاري ديني و بهره گيري از سازوكارهاي دمكراسي مدرن در چرخش قدرت مبتني بر نمايندگي و مشاركت مردم در دولت و سياست از طريق احزاب و صنوف و اتحاديه ها از ديگر ترفندهايي است كه حكومت اسلامي براي مشروعيت بخشيدن ساختار غيردمكراتيك خود بدان متوسل شده است. مردم سالاري ديني در اين ادبيات، اشاعه و اعمال همان فرهنگ ديني و بدوي رمه-شباني است كه آحاد امت در قيموميت يك ولي يا رسول الهي مديريت مي شود.

💥ناسازه روشنفكري ديني. مفهوم روشنفكري كه بن مايه مدرنيزم و مدرنيته جامعه پسامسيحي است نيز در پارادوكس جدي با دينمداري مورد نظر در حكومت اسلامي واقعا موجود است. در اين نظام قدسي گرايي، لاهوتيگري، آخرت جويي، هژموني ايدئولوژي ديني بر سامان و سازمان حكومتي و دخالت مستقيم دين در حكومت با حاكميت روحانيون و رهبران دينمدار، همگي نمادها و نهادهاي معارض و در ستيز ديني با هويت و تبار روشنفكري در جهان معاصر است.

✅ناسازه هاي مذكور وبسياري پارادوكس هاي ديگري كه درچنين ساختار و متني قابل شناسايي و تحليل است، زمينه ناكارآمدي هاي دوگانه اي را فراهم ساخته است كه محصول آن از يكسو شكست، درماندگي، اختلال، تضادآفريني و تباهي نهادهاي مدرن جامعه ايران امروز از نهاد خانواده تا آموزش، فرهنگ، علم، سياست و اقتصاد است؛ و از سوي ديگر نهادهاي كهنه و پيشامدرني نظير دين و سنت نيز دستخوش آنومي شده است كه  نتيجه آن چيزي جز فساد، ناكارآمدي، استيصال و تباهي تدريجي نظام اجتماعي نيست. 

علي طايفي

هیچ نظری موجود نیست: