۱۳۹۵/۵/۱۶

ورطه ستيز دانش آموختگان جامعه شناسي عليه جامعه شناسي


آزاد ارمكي هنوز در چنبره اغتشاش علم و دين گرفتار هست. او كسي است كه از يكسو خود را به جامعه شناسي مدرن وفادار نشان مي دهد و از سوي ديگر به تئوريزه كردن جامعه شناسي اسلامي (١) و جامعه شناسي بسيج (٢)مي پردازد و بدون توجه به ابعاد ويرانگر اين دو حوزه التقاطي،  در مقام دفاع و توجيه ارزشي و ايدئولوژيك آنها مي پردازد. 

او همانند بسياري ديگر از همفكران خود با مقابله سياسي عليه جامعه شناسي بعنوان علمي غربي، بدنبال يك پارادايم ديگر در تأسيس جامعه شناسي بومي، به بيراهه جامعه شناسي اسلامي مي رود كه نه راه برون رفت از مسايل جامعه امروز ايران است، نه بديلي براي جامعه شناسي علمي باهمه تعاريف خاص اين رشته از علوم اجتماعي و نه برون رفتي از بن بست هاي فكري و مقابله كور دينمداران با علما و علم در علوم انساني كه تخاصم جديدي نيز نيست. 
تعهد علمي جامعه شناسي آزاد ارمكي در مقابل تعهدات ارزشي او با استناد به سوابق ايدئولوژيك وي بشدت ضعيف بوده و رويكردهاي او در اين حوزه از علوم صحه بر نظريه افرادي چون كچوييان مي زند كه داعيه مرگ جامعه شناسي بمفهوم ليبراليستي يا ماركسيستي مي زنند! 
اين مقدمه را از اينرو مي نويسم تا بار ديگر دفتر مشق جامعه شناسي اسلامي را خط بطلاني ديگر بكشم:
جامعه شناسی نیز مانند سایر علوم نیازمند پویایی و ساختیابی وساختشکنی پی درپی است و مهمترین تحول درآن نیز تغییر پارادایم یا دیدمان های درون آن است و این نیز بدون چالشگری ایده ها و نظریه های موجود و ابداع نظریه های نوین مبتنی بر قوانین تجربی و اندرکنش مفاهیم نویافته امکان پذیر نیست. 
ولی ازسوی دیگر می دانیم که معرفت شناسان زیادی در تعریف دیدمان های علم با سایر معارف به چنیدن پارامتر توجه دارند که وجه تمایز با هم دارند. بطور مثال دو نهاد دین و علم به ترتیب چنین مختصاتی دارند: 
-طرح سوال در دین پیشینی و در علم پسینی است، 
-روش برخورد با موضوع شناسایی ابژه دریکی حکم صادره و در دیگری فرضیه ای است، 
-رهبران فکری یکی پیامبران الهی و دیگری دانشمندان است، 
-منبع شناسایی دریکی قدسی الهی و ماورای طبیعی است و در دیگری زمینی و ابطال پذیر و ... .
بی تردید اتفاق حتی بین رشته ای این دو حوزه معرفتي-علمي نيز ناسازه ای است که نه به سود یکی و بیشتر به ضرر دیگری است و از همین روی نیز بسیاری از علمای دین و علم به این اجماع رسیده اند که عرصه فعالیت خود را ازهم تمییز دارند تا تزاحمی پیش نیاید. 
العطاس جامعه شناسی پاکستانی، معتقد است اگر جامعه شناسی اسلامی بتوان باشد لابد نوع مسیحی و یهودی آن نیز میسر است و اگر اینطور باشد فیزیک اسلامی نیز خواهیم داشت که با نوع مسیحی متفاوت باید باشد!؟ 
علاوه براینها علم امروز ناظر بر آینده است و اگر در گذشته غوری می کند برای کسب هویت و به تعبیر فوکو تبار شناسی هر پدیده است نه سرمشق گیری از گذشته دور. ادیان عمدتا منبعث ار ارزشهای مطلق و تام و تمامی هستند که منشا الهی داشته و تعرض ناپذیر است و در گذشته سیر می کند و زمان در درون آن ثابت است و نقطه شروع همان نقطه پایان است (حتي فقه نيز كه درصدد نجات دين از مرگ آن است) ولی به تعبیر فوکویاما همه ادیان دارای ایدئولوژی پایان تاریخ هستند و با چنینی گزاره هایی و در شرایط بحرانهای اجتماعی نفس گیر در جامعه ایران، طرح جامعه شناسی اسلامی و یا علوی محلی از اعراب ندارد.  
افرادي نظير علي شريعتي در دهه پنجاه تا  سعيد زاهداني اسلامي، كچوييان، بابايي، جمشيديها، فياض و آزاد ارمكي پس از انقلاب در اين مسير نه تنها مرثيه مرگ جامعه شناسي اسلامي را ناديده و ناشنيده مي گيرند، بلكه ضربه مهلكي نيز بر اندام نحيف جامعه شناسي مي زنند كه در سوداي برآمدن از بطن جامعه ايران امروز است؛ و در يك منظر هيمه بر اتش همان جامعه شناسي موسوم به غربي مي زنند كه در ميانه اين خلاء فكري همچنان در فضاهاي علمي و كارشناسي ايران مسلط است.     

ع ط
https://telegram.me/alitayefi1/108

#جامعه_شناسي_اسلامي 
-------
١) http://www.sccsr.ac.i7/

٢) http://www.ensani.ir/storage/Files/20101229183611-16.pdf

هیچ نظری موجود نیست: