۱۳۹۵/۵/۲

عشق ايراني، مردانه و عقوبتي است


اين پرسش همواره وجود دارد كه آیا عشق پدیده ای با رویکرد جنسیتی است؟ آیا عشق مرزهای اخلاقی می طلبد؟ آیا یک دختر همانند یک پسر دارای تجویزها و پرهیز های اخلاقی یکسان است؟ آیا زن  یا مرد متاهل می تواند عاشق شود؟ 

بنظرم نميتوان بالهای عشق را به قیچی اخلاق سپرد. عشق در بنياد هيچ مرز و حد اخلاقي و اجتماعي ندارد. عشق مي تواند پديده اي باشد كه همه جام و همه زمان مي تواند بوقوع بپيوندد؛ بين همجنس و ناهمجنس و حتي هردو بطور همزمان، بين متاهل و مجرد، بين سنين مختلف، بين اقوام و أديان مختلف، بين فاميل و غير فاميل/خويشاوند و صدالبته بين طبقات مختلف اجتماعي.   

از اين نگاه ازدواج بعنوان تنها مجراي تحقق عشق، تاييد و تقويت ازدواج اجباري و فاميلي، باور به عشق بيرون از مرزهاي سني، جنسي، قومي، فاميلي و ديني و.. مردود و غير قابل قبول است. عشق در مفهوم اجتماعي تعلق فردي به فرد يا افرادي است كه در يك دوره مشخصي و مكان معين واقعي و حتي مجازي رخ داده و فراتر از مرزهاي تعلق هاي اجتماعي، جنسي، جنسيتي، قومي و طبقاتي رخ مي دهد.
نگاهي تاريخي و ادبي به تبارشناسي عشق در ادبيات ايراني نشان مي دهد:
-عشق ايراني بشدت مردگراست و زنان سوژه عشق وترديده شدن هستند نه سوژه عشق ورزي،
-خشونت در عشق ورزي تنيده است، خواه در جنگ و نزاع هاي قومي خواه در قتل ناموسي كه هردو برخاسته از عشق ورزي و مجازات آن است،
-عشق توام با سركوب و پنهانكاري است و عشق را در پستوي خانه نهان بايد كرد! 
-عشق توام با مجازات اجتماعي است: شلاق، ازدواج اجباري، تجاوزجمعي، نزاع قبيله اي، ستاندن تقاص، قتل ناموسي، أسيد پاشي و..،
-عشق آزاد نيست و اين حصر همه حوزه ها و أقشار و تعلقات اجتماعي از جنسيت، گرايش جنسي، رابطه فاميلي، قوميت، دين، فرقه و طبقه اجتماعي مربوط است.

در ادبيات ایران عشق ورزی هنری است عمدتا یکسویه و بشدت مردانه! در تعامل عشق ورزی, فقط معشوقه مفهوم عینی دارد و معشوق کمیاب است! در این عشق ورزی, عشق دختران جرمی شایسته مجازات تا سرحد قتل و سنگسار است. 
عشق در فرهنگ ایران امروز در پس حصارهای دست ساخته مردان دین و سنت, اسیر باید و نباید های اخلاقی است. عشق در میان ایرانی, ورزیدن آزاد و برابر را هنوز تجربه نکرده است. 

ع ط
#عشق_ممنوعه #عشق

هیچ نظری موجود نیست: