۱۳۹۰/۶/۱۳

مردان بدون زنان!!


همواره در برخی از متون چالشگرانه برابری حقوق زنان و مردان، این تصویر منتقدانه از وضعیت زنان به نمایش گذاشته شده است که زنان بدون حمایت مردان دارای چه زندگی اسفباری هستند! بعبارت دیگر با عناوینی مانند زنان بدون مردان، داستان ستم های تاریخی و موجود مردان علیه زنان بتصویر کشیده شده و به ابعاد بواقع تلخ آن اشاره شده است.

دراین میان چه بسا اندک توجهی بدین امر نیز شده است که مردان در جامعه ای که زنان در چنبره خانه و یا فضای تنگ فرهنگی و دینی بسر یبرند و مشارکت اندکی در عرصه ها و حوزه های مختلف زندگی دارند، در چه وضعیتی بسر می برند. دراین مطلب کوتاه تلاش میشود به برخی از ابعاد و پیامدهای زندگی اجتماعی مردان بدون زنان از منظر پراگماتیزم مردانه توجه شود.

مردان بدون زنان در عرصه اقتصاد کشور

محاسبه وضعیت فعالیت اقتصادی جمعیت کشور حاکی است که از کل جمعیت دهساله و بیشتر ( که پیشفرص دهساله برای فعال دانشتن جمعیت کشور خود نافی کنوانسیون های حقوق کودک و قانون جهانی کار است) معادل 60 میلیون نفر، فقط قریب 39 درصد فعال می باشند. آمار مذکور زنان خانه دار و مردو زن محصل را از شمار آمارگیری خارج کرده است و لذا ارقام حاصله گویای این است که ازبین حدود 60 میلیون افراد بالای دهساله فقط 39 درصد فعال می باشند و بیش از 60 درصد جامعه ازنظر اقتصادی فعال شناخته نمیشوند. در این تراز اقتصادی مشاهده میشود که نرخ مشارکت زنان در عرصه اقتصادی حدود 12 درصد بوده و قریب 88 درصد فعالان اقتصادی کشور را مردان تشکیل میدهند. منبع

از سوی دیگر آمارهای حاکی است ازبین 23 میلیون نفر فعال از نظر اقتصادی 12 درصد نیز بیکار می باشند. به بیان دیگر قریب 20 میلیون نفر در جامعه در بازار کار و تولید و خدمت در کشور هستند که معاش جمعیت بیش از 70 میلیون را تامین میکنند. منبع . دراین میان پرسش بینادین این است که این تعداد 20 میلیون از نظر جنسی چه وضعیتی دارند؟

با محاسبه بخش بزرگ زنان خانه دار واقع در سنین بین 10 ساله و بیشتر بعنوان زنان فعال از نظر اقتصادی، میتوان گفت نرخ مشارکت مردان 61 درصد و نرخ مشارکت زنان 16 درصد است. منبع. به بیان دیگر ازبین 84 درصد زنان دیگر واقع در سنین بالای دهساله بخش بزرگی بعنوان محصل و خانه دار اصولا در فهرست افراد بیکار و جویای کار محسوب نگردیده اند. محاسبه این نرخ بیکاران در نرخ بیکاری کل کشور نشان میدهد بیکاری درایران قریب بیش از 50 درصد کل نیروی فعال از نظر اقتصادی است.

بی تردید در چنین اقتصادی که زنان بالقوه فعال از نظر اقتصادی تحت عنوان خانه دار از فهرست نیروی فعال حذف می شوند، بار تکفل اقتصادی بر دوش مردان چنان سنگین می شود که مردان ناگزیر از اشتغال مضاعف، اشتغال کاذب، سوء استفاده های مالی و فساد در بازار کار میگردند. بی سبب نیست نرخ جرایم اقتصادی مردان از یکسو و اختلاس و ارتشای مالی در بخش دولتی و حتی خصوصی بیداد می کند!

نظام اماری کشور مبتنی براین پیشفرض به تامین آمار میپردازد که زنان خانه دار ضرورتن نباید اشتغال داشته باشند ازهمین رو مسیولان برنامه ریزی مبتنی بر رویگرد مسلط مردسالاری, زنان را بشمار نمیاورند. درکشورهای توسعه یافته کمتر زنی بعنوان خانه دار از فهرست شاغلان و یا بیکاران خارج است! زنانی که خانه داری میکنند شاغل و مستخدم محسوب میشوند و در غیر این حال در فهرست بیکاران شمره می شوند. فشار عظیمی بر دوش مردان جامعه است مردانی که خود نیز باور چندانی به اشتغال زنان ندارند.

مردان بدون زنان در عرصه اجتماعی

مردان امروز جامعه ایران در یک استثمار مضاعف بسر می بلند. بیشترین صدمات زندگی شهری و استرس و فشارهای اقتصادی و شغلی ازیکسو تهدیدهای جانی و جزایی گریبانگیر این مردان است, مردانی که بر اسیاب مردسالاری میان تهی اب میریزند که سالیانی است برای انان نمی گردد. مروری بر برخی شاخص های اجتماعی گواه این امر است.

نرخ زندانیان کشور

شواهد حاکی است از بین 193 هزار زندانی محبوس در زندان های کشور دربهار 1389 قریب 96 درصد زندانیان را مردان تشکیل میدهند. منبع. این رقم گویای نرخ نسبتا تام و تمام ریسک پذیری های اجتماعی مردان در جامعه است که بیشترین لطمات جانی و مالی را متحمل می شوند.

برآورد شاخص امید به زندگی در بدو تولد بین زنان و مردان در ایران از سال 1335 تا 1390 حاکی است که تفاوت این امید زندگی بین مرد و زن افزایش یافته و با افزایش ریسک های اجتماعی مرگ و میر بین مردان، این تفاوت از 2.6 به 4.8 سال رسیده است. منبع. به بیان دیگر امید به زندگی درسال 1390 برای مردان 71 سال و زنان 76 سال است.

از سوی دیگردر سال گذشته 630 هزار پرونده نزاع خیابانی در مراکز پزشک قانونی کشور به ثبت رسیده که به نسبت جمعیت، اردبیل، کرمانشاه و همدان بیشترین آمار نزاع های خیابانی را به خود اختصاص داده اند. منبع آمار دیگر حاکی است روزانه ۳ نفر در ایران با ضربات سلاح های سرد کشته می شوند و نیز بر اساس پرونده های تشکیل شده در همین سازمان نیز روزانه ۱۶۰۰ نزاع خیابانی نیز در ایران رخ می دهد. منبع. اکثریت مطلق این نزاع های خیابانی مختص نزاع مردان است.


نرخ سرپرست خانوار

مقایسه شاخص سرپرستی خانوار نیز در ایران نشانگر این است که قریب بالاتر از 87 درصد سرپرستی خانوار ها معمولی در ایران بر عهده مردان می باشد। این رقم درکنار نرخ مشارکت اقتصادی زنان در تولید و اقتصاد ملی که پیشتر اشاره شد طبیعی بنظر می رسد. لیکن مسئولیت سرپرستی مردانه خانواده آسیب های خاص خود را بر مردان جامعه نیز بدنبال می آورد. میزان استرس، ناامنی اقتصادی، فشار روحی و روانی اشتغال مضاعف، خطرات ترافیک شهری دربین محیط های کاری و محل زندگی با فواصل مکانی نسبتا بزرگ، ریسک پذیری درگیری های شغلی و حقوقی و قضایی و در عین حال نزاع های خیابانی و قتل و جراحت و همچنین سکته ها مغزی و قلبی همگی نشان از حجم فشار مضاعفی است که جامعه مردان بدون زنان بر گردن مردان می نهد! منبع

مرگ مردان در تصادفات

شواهد حاکی است بیشترین نرخ مرگ و میر در کشور پس ا نزاع های خیابانی مختص تصادفات است. آمار تصادفات رانندگی در کشور از کشته شدن 140 هزار و 933 شهروند طی 7 سال گذشته (از ابتدای 77 تا انتهای 83 ) حکایت دارد و این در حالی است که وقوع این حوادث بیش از 12 میلیون مصدوم و 500 هزار معلول مادام العمر بر جای گذارده است. منبع. سالانه 300 هزار نفر در جاده‌های کشور کشته و مجروح می‌شوند که با کم کردن 24 هزار کشته از این رقم، 276 هزار نفر نیز هر ساله بر اثر تصادفات جاده‌ای مجروح می‌شوند.منبع. در طی ۳۲ سالی که از وقوع انقلاب در کشور می‌گذرد تعداد کشته‌های رانندگی به بيش از ۸۰۰ هزار نفر کشته و هشت تا ۹ ميليون نفر مصدوم می‌رسد که بیش از آمار کشته شدگان جنگ هشت ساله می باشد. در اين مدت بر اثر اين تصادفات ۴۳۶ هزار نفر راننده به زندان افتاده‌اند. روزنامه مردم‌سالاری نوشته بود در هر ۲۴ دقيقه يک نفر در ايران بر اثر تصادفات رانندگی جان خود را از دست می‌دهد. منبع . اگرچه آمار مردان اسیب دیده دراین میان دردسترس نیست ولی شواهد مربوط به حضور مردان در رانندگی، گواهینامه رانندگی، و مسافرت های شهری و بین شهری حاکی است که نرخ مرگ و میر مردان بیش از زنان می باشد. بطوریکه برپایه گزارش سازمان پزشکی قانونی کشور در چهار ماه اول سال 1390، هفت هزار و 23 نفر در حوادث رانندگی، جان خود را از دست دادند که از این بین پنج هزار و 456 نفر از کشته شدگان حوادث رانندگی مرد و یکهزار و 567 نفر نیز زن بوده اند که معادل تقریبا 4 برابر زنان بوده است. منبع.

پدری در بحران!

درکنار اشتغال مضاعف مردان در خانواده برای تامین معاش خانوار از یکسو و ضریب آسیب پذیری بیشتر مردان در مصایب اجتماعی و نارسایی های فیزیکی/اجتماعی نظیر تصادفات و عارضه های قلبی و مغزی، بنظر میرسد نقش پدران خواه از نظر حضور فیزیکی در تربیت فرزندان و خواه از نظر تربیتی و الگو سازی در این تربیت بشدت روبه کاهش است। دراین میان نقش مادران بطور طبیعی افزایش یافته و پدر مانند رویایی است که کودکان بوسه احتمالی وی را در صبحگاهان و شامگاهان در خواب شیرین حس میکنند! در چنین فضایی طبیعی است بسرعت نقش پدری در نهاد خانواده کاهش یافته و کودکان بدون این نقش به جامعه پذیری می پردازند.

همسری در بحران!

از دیگر عواقب سلسله مذکور این است که زنان در خانواده نیز نقش و حضور همسر مرد را روز بروز کمرنگ تر حس کرده و در واقع با مردی همسری میکنند که عمدتا حضور فیزیکی نداشته و در وقت حضور نیز توان گفتمان، ارتباط زناشویی، تربیت، همنشینی و تفریح خانوادگی را ندارد. در چنین بستری بی سبب نیست نظام خانواده روبه فروپاشی می گراید. در این موقعیت زنان از بستر زناشویی ناکام برآمده و از مردهمسر خویش متمتع نمی شوند و پر بیراه نیست اگر بسوی معشوق های توانمند دیگر تمایل بیابند.

جمع بندی: مردانگی در بحران

باتوجه به مروری که بر وضعیت مردان در جامعه ایران صورت گرفت، بنظر میرسد مردانه بودن ساختها و نهاد ها و نمادهای اجتماعی و اقتصادی درایران بگونه ای است که نه تنها زنان مهمترین آسیب های اجتماعی و اقتصادی را متحمل می شوند بلکه خود مردان در بسیاری شاخص ها بیشترین قربانی ساختار مردسالاری هستند که مدتهاست بسود آنان نمی گردد. مردان و مردانگی ناشی از ساختارهای کهن و سنتی مردگرایی در مناسبات اجتماعی امروزه با فشارهای مضاعف بر مردان از یکسو و افزایش آگاهی های اجتماعی زنان از سوی دیگر بشدت مورد چالش قرار گرفته است. به بیان دیگر میتوان چنین بیان داشت که در جامعه مردان بدون زنان در ایران امروز، مردانگی نیز دستخوش تشتت و بی هنجاری شده است که قربانیان اصلی آن خود مردان و دیگر ارکان نهاد خانواده و نهادهای دیگر اجتماعی هستند.

ازاینرو بنظر میرسد بسود مردان جامعه است که با همیاری در نقش یابی و حضور بیشتر زنان در عرصه های مختلف اجتماعی و اقتصادی، زمینه مشارکت بیشتر زنان را فراهم ساخته و ضمن تامین حقوق برابر برای آنان، در مسیر سالم سازی جامعه انسانی متشکل از تعادل مناسبات بین زن و مرد گام بر دارند.

۵ نظر:

ناشناس گفت...

آقای عزیز سلام. از مقاله شما لذت و بهره بردم. در ضمن کمی هم شوخ طبعی ام گل کرد . نوشته اید اجتماع بیش از دو نفر ممنوع ....خب این که خیلی خوبه به کس دیگری نیاز نیست !!!
با پوزش
مستدام باشید تا همیشه از شما کسب فیض کنم
با ارادت
بنفشه حجازی

atayefi گفت...

بنفشه گرامی، ظاهرن شما خوب حدس زدید پس بهمین دلیل هست بیش از خودم کسی در این بلاگ نمیآید!؟ :-)

منصوره موسوی گفت...

سپاس مطلب خیلی خوبی بود بخصوص تاکید ویژه ای که رو یامارها داشتید... اما فکر می کنم خوب اشاره ای می کردید به بحث چند همسری مردان که برای این قش جامعه اسیب های خاص خودش رو داره در بخش مردانگی در بحران. چون مردانی هم که به هر دلیلی چند همسر اختیار می کنند و در واقع دارن اب به اسیاب مردسالاری می ریزن از تبعات روانی اجتماعی و گاه اقتصادی اون در امان نیستن و مصداق خود کرده را تدبیر نیست خاموشی می گزینند...

آذرتشکر گفت...

آقای طایفی عزیز
ممنون از مطلب خوبتان. بنظرم مطالعات جنسیت در ایران مثل بسیاری چیزهای دیگر به دلایل بسیارگزینشی است نه لزوما گزینش سیاسی. بلکه به لحاظ تحقیقات و مطالعات. مطالعات جنسیت که یک شاخه مهم در جامعه شناسی است و زنانگی و مردانگی،هردو را دربرمیگیرد و سوالش اینست که جنسیت چه تاثیری در مناسبات اجتماعی می گذارد و یا بالعکس، در ایران بشدت باوجودمطالعات زنان (که خود البته هنوز فقیر است)ماسکه شده است.با تحولاتی که در سالهای اخیر در ایران شاهدیم بعنوان مثال در حوزه سیاسی و مباحث مربوط به گروههای خشنی که میدان سیاست را در اختیار می گیرندو نوع گفتمان مردانه ای که برای تهییج آنها بکار می رود(ادبیات لاتی، ناموس پرستی،و..) نشان دهنده نوع دیگری ازسوءاستفاده قدرت از جنسیت است. بنظرم چرخش به سمت مطالعات جنسیت از هردو منظر جنسیت مردانه و زنانه بسیار مهم است. تلاش شما از این جهت قابل تقدیر است. ای کاش در حد یک ایده و طرح ذهنی نباشد و توسط خود شما یا کس دیگری دنبال شود. ممنونم. 

ناشناس گفت...

وسعت نظرتان قابل تحسین است. متشکرم و از مقاله تان واقعا استفاده کردم.
در عالم بشری پیوندها آنقدر وسیع، پیچیده و شدید است که بدون همراهی و کمک هر عضوی از اجتماع، و بدون برخورداری همه از عدالت و امکان تلاش، هیچ کس نمی تواند آسوده باشد و از تبعات مشکلات موجود رهایی یابد. امیدوارم در آینده نزدیک مردان و زنان بیاموزند که در کنار هم برای برقراری عدالت، آسایش و پیشرفت کل جامعه تلاش کنند.