۱۳۹۰/۶/۱۴

دوست پسر داشتن, یک مساله اجتماعی نیست!


گفتگو با رادیو فردا درباره پدیده دوست یابی دختران

80 درصد دختران دبیرستانی ساکن تهران دوست پسر دارند". این جمله ای است از دکتر محمود گلزاری روانشناس شناخته شده ایرانی که البته حاشیه های زیادی را هم ایجاد کرده تا جایی که وزیر آموزش و پرورش هم آن را غیر واقعی خوانده. آقای گلزاری اما با انتشار نامه ای سرگشاده، مدارکی را که نشان می دهد که صحت این آمار را ثابت می کند.
در برنامه این هفته صدایی دیگر، علی طائفی جامعه شناس ساکن سوئد به این پرسش رادیو فردا پاسخ می دهد که: آیا اصلا می توان تعریفی برای رابطه با جنس مخالف قایل شد؟

علی طائفی: رابطه دختر و پسر از یک طیف پیوستار برخوردار است. از یک ارتباط عادی گفتمان در محیط مدرسه یا حوزه های فرهنگی دیگر در محیط های خانوادگی دیگر آغاز می شود تا یک رابطه جنسی و تمام عیار عاشقانه به یک معنا. بنابراین آنچه در این گزارش منتشر شده تعریف مشخص نیست که اصلا این رابطه دختر و پسر در چه خطی از این پیوستار حضور دارد و دامنه و عمق آن چقدر است. بنابراین خیلی روی این گزارش آماری نمی شود تاکید کرد که اساسا رابطه دختر و پسر به معنای مشخصا یک رابطه جنسی تمام عیار است یا اینکه یک رابطه و گفتمان فرهنگی بین دو جنس یا ناهمجنس.

اینطور که آقای گلزاری در پاسخ خودشان به اظهارات وزیر آموزش و پرورش اعلام کردند تحقیقی را ایشان در سال 79 انجام دادند که در آن 1011 دانش آموز دختر و پسر دبیرستانی به طور تصادفی و برای تحقیق انتخاب شدند. نتیجه این تحقیق را نشان می دهد که بیش از 40 درصد دختران دانش آموز تجربه ارتباط با جنس مخالف را گزارش داده بودند. 20 درصد آنها قبل از 14 سالگی یعنی دوره راهنمایی، 70 درصد آنها قبل از 16 سالگی و تنها 19 درصدشان گفته بودند که هیچکس از همکلاسی های آنها با جنس مخالف رابطه ای ندارد. آقای طائفی آیا واقعا می شود محدودیت سنی قایل شد برای این ماجرا و این را به عنوان یک نکته مثبت یا منفی در شخصیت یک دختر ارزیابی کرد؟

مسلم است که رابطه انسانی اساسا در جامعه ایران محدود شده به یک رابطه همجنس با همجنس. یعنی ما شاهد هستیم که دختران و پسران از سن کودکی عمدتا با گروه های هم سال و همجنس خودشان بیشتر همآلایی می کنند یا اشتغال اجتماعی دارند. به نظر می آید با وجود تفکیک جنسیتی در مدارس ما دختران و پسران خارج از مدرسه در فضاهای اجتماعی و محیط های خانواده سعی می کنند به تدارک چنین روابطی بپردازند. این هم ناشی از ضرورت های ایجاد چنین روابطی است. در طول سالهای پس از انقلاب و پر رنگ شدن فضاهای ایدئولوژیکی و ارزشی یا اسلامی در ایران متاسفانه رابطه دختران و پسران به شدت محدود و متصلب شد. یعنی فضاهای بی اعتمادی بین دختر و پسر ایجاد شد. به اعتقاد من نمی شود برای داشتن دوست پسر یا دوست دختر از سن زیر 14 سال یا زیر سن بلوغ می تواند آثار منفی یا مثبت در نظر گرفت. چون طبیعتا دختر و پسرانی که زیر سنین بلوغ هستند و یا در آستانه بلوغ هستند ارتباطات اجتماعی شان با نظارت و آموزش های لازم بسیار هم سودمند خواهد بود. متاسفانه به نظر می آید که این وضعیت در جامعه ایران وجود ندارد. می توان گفت مناسباتی از این دست می تواند سبب یک سری بحران یا احیانا ناهنجاری های اجتماعی شود.

آقای طائفی، به عنوان یک کارشناس شما چه توصیه ای به زنانی که با دخترانی در این مقطع سنی رو به رو هستند دارید؟ آیا باید به آنها آزادی بدهند تا با هرکسی که دلشان خواست ارتباط برقرار کنند یا باید او را محدود به گفت و گوی تلفنی کنند یا همانطورکه خانم محبوبه عباسقلی زاده یکی از فعالان مسایل زنان چند برنامه پیش توصیه کردند درهای خانه را باز بگذارند تا دختران جوان بتوانند با کسانی که ارتباط برقرارمی کنند به خانه بیایند و در حضور پدر و مادرشان یک رابطه سالم و منطقی را تجربه کنند؟

اول این نکته را اشاره کنم که متاسفانه فرهنگ رسمی در جامعه ایران با این فرآیند یا پدیده های نوینی که شما اشاره کردید همسو نیست. لذا به نظر می آید در فرهنگ غیر رسمی در نهاد خانواده مسوولیت خانواده و والدین به مراتب سنگین تر شود. به دلیل این که دختران و پسران نسل امروز در یک فضای متناقض بین فرهنگ رسمی و غیررسمی قرار دارند. لذا گاهی می بینیم حرکت های زیرزمینی صورت می گیرد. پیشنهاد مشخص می تواند این باشد که اولا خانواده ها قدری این میزان و نرخ نگرانی های گاهی غیرواقعی و بیشتر ارزشی و افراطی را کاهش دهند و به جای این نگرانی ها با دختران و پسران شان تدبیر کنند و وارد گفتمان شوند و سعی کنند اطلاعات خودشان را در ارتباط با نحوه ارتباط بین دختر و پسر افزایش دهند. مشکل ما این است که متاسفانه اغلب این خانواده ها فاقد این نوع ارتباط سالم بودند. یعنی ما در یک ساختار اجتماعی هستیم که حتی مادران این دختران چنین تجاربی اصلا نداشتند و لذا خوب است که اینها آموزش لازم را برای خودشان فراهم کنند. متاسفانه در ساختار موجود چنین فضایی میسر نیست ولی می دانم در فضاهای اجتماعی فرهنگی کتابهایی وجود دارد که می توان این آموزش ها را از آنها گرفت و حتی می شود از طریق اینترنت با همین محدودیت دسترسی قدری سطح آگاهی و اطلاعات خانواده ها افزایش پیدا کند.

همسو با این افزایش باید طبیعتا میزان آگاهی کودکان را هم افزایش داد. دختران و پسران زیر 18 سال را مسلح کنیم به دانش. و خیلی خوب است که مادران و پدراناز خانواده گرفته تا مراقبت هایی که در بین خانواده ها رخ می دهد فضاهای اجتماعی که می توانند در محیط های بیرون از خانواده با هم گفت و گو می کنند و در پارک ها به عنوان گشت و گذار... فضاهای اجتماعی را برای ارتباط فرزندانشان ایجاد کنند. به اعتقاد من مهمترین نیازی که دختران و پسران در این سنین در سنین نوجوانی دارند آشنایی از یک جنس دیگر است. آشنایی با یک جنس دیگر که اگر دختری آگاهی لازم را در ارتباط با پسری ندارد و کنجکاو است که ببیند مناسبات، نگرش، اندیشه و رفتار و شخصیت یک پسر در چه فضایی است در چه موقعیتی است در چنین بستری می تواند پاسخ های لازم را بگیرد حتی اگر پاسخ های کافی نگیرد.

یک جمله مشهور در فرهنگ ایران که احتمالا اسلامی هم هست می گوید که دختر و پسر پنبه و آتش اند و نباید آنها را کنارهم قرار داد. این حد آزادی و حد برقراری ارتباط بین دختر و پسر را آیا می شود محدود کرد یا نه؟

این نگاه یک نگاه کهنه است. حتی اگر بخواهیم بر این نگاه و الگو پافشاری کنیم امروز متاسفانه جواب نمی دهد. ناگزیر در نهایت به این جا ختم می شود که احیانا کودکان و نوجوانان ما دور از چشم والدین وارد این مناسبات خواهند شد. لازم است که والدین این آگاهی را پیدا کنند که اساسا این رابطه رابطه پنبه و آتش نیست. یک رابطه انسانی است. این نگاه که این رابطه رابطه خطرناکی است و رابطه آتش افروزی است یک نگاه پرخاشجویانه نسبت به موقعیت زن در جامعه به ویژه نگاهی است که به شدت دنبال این است که نهاد خانواده را از سنین کودکی آغاز کند. بی تردید در این قالب، نهادهای خانواده خیلی پایدار نیست. بخش بزرگی از متقاضیان طلاق امروز کسانی اند که در سنین پایین ازدواج کرده اند. به اعتقاد من این نگاه نگاه کهنه ای است که امروز جواب نمی دهد. اساسا باید نگرش را عوض کرد و آن را برد به سمت یک رابطه انسانی و سالم. رابطه دختر و پسر یک رابطه ضروری و اجتناب ناپذیر است. اساسا خانواده ها باید کمک کنند تا برای آگاهی و شخصیت یابی کودکان در سنین بلوغ به ویژه باید بستر سازی های مناسب را انجام دهیم. تا بتوانیم زمینه تعالی شخصیت فرزندان مان را فراهم کنیم. من فکر می کنم مرزی به طور مشخص شاید نشود برای این گذاشت و بسته به مورد خانواده ها باید مقداری انعطاف پذیری نشان دهند. در مواردی می توانند فضا ها را یک مقدار بیشتر باز بگذارند و در مواردی می توانند فضا ها را ببندند ولی بی تردید باید بستر ها را فراهم کنند و از طرف دیگر باید یک سقفی هم برایش گذاشت. نباید این مناسبات را به امان خدا بسپاریم. اگر بخواهیم هیچگونه نظارت (نه کنترل) نداشته باشیم. این روابط سبب یک سری ناهنجاری ها خواهد شد، زیر ا اساسا رابطه یک دختر و پسر رابطه ای هنجارمند است. اساسا اگر جایی رابطه بین آن دو تعطیل و مسدود شود باید جامعه نگران شود و وضعیت قرمز اعلام کند چنانکه امروز هست.

من فکر می کنم حتی مقوله بکارت یا دوشیزگی این پدیده هم در حال دگرگونی است। یعنی نسل جوان اساسا دیگر طرفی قایل نمی شود و وقعی نمی گذارد به این که آیا اساسا بکارت دارند یا نه. نگرانی های مربوط به بکارت در همین پروسه دوست دختریابی و دوست پسریابی نشانه هایی است که رو به زوال می رود. یک نوع تحول جدی در حال وقوع است. این پدیده را پیش از انقلاب شاهد بودیم و داشت شکل می گرفت. با وقوع انقلاب به شدت رو به کاهش رفت و حرکت زیرزمینی خودش را شروع کرد و ما شاهد شکل گیری این پدیده جدید هستیم که گاهی موقع آقایان مسوول برنامه ریزی فرهنگی و اجتماعی می بینیم که شوک آفرین هم هست.


فایل صوتی این برنامه را می توانید در همین صفحه، برنامه صدایی دیگر به تاریخ 31 مرداد ماه گوش کنید

هیچ نظری موجود نیست: