تحلیل حاضر برمبنای یک فرضیه بنیان نهاده شده است: درصورت تداوم بیماری کرونا، مرگ و هراس گسترده ناشی از آن و استمرار قرنطینه یا فاصلهگذاری فیزیکی در جامعه چه تحولاتی در پیشروی انسان معاصر خواهد بود؟ برخی از ساحتهای تحول اجتماعی حاصل از گسترش بیماری کرونا بهعنوان پدیدهای جهانگیر میتواند از این قرار باشد:
☑️اتمیزه شدن افراد جامعه، بدین معنا که افراد بدلیل تضمین امنیت جانی خود ناگزیر از واگرایی، فاصله فیزیکی در روابط اجتماعی، اولویتدادن به منافع فردی بر جمعی، خاصگرایی در مقابل عامگرایی و در نهایت ازهمگسیختگی در پهنههای اجتماعی میگردند. در چنین فضایی جامعه به قطعات پازلی میماند که تکههای ازهمگسیخته آن دیگر نمیتواند تصویر گشتالتی و دورنمایی از یک جامعه بهمفهوم امروزین آنرا بدست دهد.
☑️کار از خانه، بهعنوان یکی از الگوهای دیرین مدرنیزم نوین بهتدریج بهشکل مسلط و کارآمدی از هستی و حیات اجتماعی مبدل میگردد. در این شکل از اقتصاد و روابط اجتماعی، هزینههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی فرد در جامعه به حداقل رسیده و فرد نیز امنیت اجتماعی خود را در فضاهای بسته مناسبات اجتماعی در سطح و دامنه خُرد تامین میکند. همانند تولید بدون کارخانه و توزیع محصولات انبار شده، انسان در خانه به تولید کالا و خدمات پرداخته و به یک ابژه مصرفی بهمفهوم گسترده آن مبدل میگردد.
☑️حبسهای خانگی در خانواده شکل دیگری از حیات اجتماعی خواهد بود که در آن هر فرد در واحدها و سلولهای انفرادی/جمعی زندگی خواهد کرد و زندانبان آن نیز خود اعضای خانواده بهخصوص مردان خواهند بود. در این حبسهای خانوادگی، کار، تولید، تحصیل، تفریح، خرید، آرایش، پخت غذا، کودکپروری، درمان، پرستاری، رسیدگی به شکایات و بسیاری از نیازمندیهای فرد در جامعه عمدتا در سلولهای خانوادگی هستهای شکل و دوام مییابد.
☑️خانه بمثابه زندان، بهشکل مسلطِ واحدها و ارگانهای اجتماعی مبدل میگردد. این پدیده چنان همهگیر و عمومی میگردد که در آن خانهها به سلولهای انفرادی/جمعی مبدل میگردد. در چنین ساختاری سازمان زندانها یا سلولهای خانگی به وزارت خانواده عظیمی مبدل میگردد تا خدمات میان و درون سلولها را تنظیم و مدیریت کند.
☑️هژمونی مردانه در سلولهای خانگی و حبس های خانوادگی بازتولید میگردد. اگرچه در ممالکی با افزایش نقش زنان و برابری نسبی جنسیتی، زنان همچنان قدرت مشارکت و تصمیمگیری را حفظ خواهند کرد ولی بدلیل افزایش خشونتهای خانگی، قدرت مردانه و ساختار آشکار و پنهان مردسالاری جانی دوباره میگیرد. میل به گسستگی خانوادهها و تشکیل خانوادههای دوستدوم و دستسوم پس از طلاقهای مکرر، سبب تحزیه بیش از پیش خانوادهها و افزایش سلولهای اجتماعی در نظام سلطه و کنترل خواهد شد.
☑️تضعیف جامعه و تقویت اجتماع، اگرچه میل به بازگشت از گزلشافت یا جامعه به گماینشافت یا اجتماعات کوچکتر افزایش مییابد ولی این اجتماعات همچنان از ویژگیهای پسامدرن خود برخوردار خواهند بود. در چنین رویکردی، بنظرم نوعی گردگشت یا بازگشت اجتماعی به نهالها، نهادها و نمادهایی پیشامدرن بوقوع میپیوندد که در درون خود همچنان بنمایههای مدرنیزم را ناگزیر حفظ خواهد کرد. جامعه در قامت گسترده امروزین روبه کوچکسازی نهاده و قامت و هیبت آن محدودتر میگردد.
☑️کودکی در حناق و حبس خانگی به یک ابژه مصرفی و سلطهگری مبدل میگردد. بنظرم میرسد در فضای سلولهای خانوادگی، کودک به مهملی برای انتقام بزرگسالان و بروز خشم خود و خشونت علیه او تبدیل شده و شاهد خشونتهای متعدد روانی تا اجتماعی شده و بهعنوان نمادهای نسل آینده، در حبس زمانی گذشته و حال اسیر میگردند. حبسهای تودرتو سبب ایجاد زندانهای درهمتنیدهای میشود که از سلول خانواده شروع و در ادامه به سلولهای زنانه و سپس سلولهای کودکانه ختم میشود.
☑️تقویت دولت در کنار تضعیف جامعه، از دیگر پیامدهای ناگزیر این تحول اجتماعی است. ضروزت تامین خدمات فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی خانوادهها در حبس های خانگی و بهرهکشی از اعضای محبوس در این سلولها سبب رشد و فربه شدن روزافزون دولتها میگردد. در چنین رویارویی دولتی شدن سرمایه ها و سرمایهداری دولتی اشکال نوین دیگری بخود میگیرد. در این ساختار صاحبان ثروتهای افسانهای افزایش یافته و سرمایه داری با دولتها به پیوندها و پیمانهای جدیدی برای مدیریت و بهرهکشی از محبوسان در خانه و خانواده خواهند رسید.
☑️ماندگاری استبداد بویژه در ممالکی که ساختاری غیردمکراتیک بمفهوم امروزی دارند، از دیگر پیامدهای جامعه فراکرونایی است. انزوای اجتماعی مردم، کوچکسازی نهادهای اجتماعی و قطبی شدن آن به دو نهاد مرکزی خانواده-دولت سبب میگردد که در ممالکی نظیر ایران، استبداد با چهره دینیاش تقویت شده و جان تازهای بیابد. استبداد در چنین سیمایی از تضعیف جامعه به روندهایی عمومی مبدل میگردد بطوریکه حتی در ساختارهای دمکراتیک نیز استبداد دولتها بازآفرینی میشود.
☑️امپریالیزم رسانه ای قدرتی بلامنازع مییابد. در چنین ساختاری رسانههای دیداری و شنیداری چنان به نیازی ضزوزی برای تامین شبکه های اجتماعی، اخبار و اطلاعرسانی و صرف اوقات فراغت مبدل میگردند که غولهای سرمایه بیش از پیش بسوی مدیریت آن خواهند شتافت. ایجاد پیوند ارگانیک میان سلولهای اجتماعی زیر نام خانواده از یکسو و نهاد دولت با همه خدمات روبهگسترش خود از سویدیگر ضرورت رشد امپریالیزم رسانهای و دستکاری افکار عمومی و هدایت آن را افزایش میدهد.
☑️سلطه زندگی مجازی از دیگر ویژگیهای گریزناپذیر زندگی اجتماعی فراکرونایی خواهد بود. در چنین ساختاری از زندگی سلولی، دنیای واقعی به جهانی مجازی سوق یافته و در آن حل میشود. محبوسان سلولهای خانگی/خانوادگی هریک به مصرف کنندهای در بازار مجازی تبدیل شده و روابط، نیازهای غذایی، مصرف، خرید و فروش، تفریح و صرف اوقات فرهنگی و هنری، آموزش، اشتغال، مشارکتهای اجتماعی و سیاسی و اکثریت اشکال حضور فرد دز جامعه مدرن در اتاقکهای کبریتی مجازی و اپلیکیشن هایی محدود میگردد که بسادگی قابل مدیریت و ختی محو و دیلیت کردن خواهد بود.
☑️انسان غیراجتماعی، انسان طراز اولی خواهد بود که دیگر بهمفهوم امروزین توانایی هویتیابی اجتماعی نداشته و در لانههای کوچک زنبوری خود، به موجودی غیراجتماعی دگردیسی میکند! این انسان فرامدرن و فراکرونایی دیگر روابط اجتماعی فیزیکی برنتافته و خود را در شبکههای بهظاهرامن مجازی پنهان میسازد. مصونیت خواهی، امنیت جانی و سلامت، نیاز به بقای فردی، انسان فراکرونایی را بسوی پوستههای میکشاند که اورا از روند رشد کِرم-پروانه، به سیکل پروانه-کِرم درمیاندازد. در این ساختار فرد بدنبال فرورفتن در پیلههای فردی خواهد بود.
☑️تنهایی اجتماعی از دیگر ویژگیهای زندگی کِرمخواهانه است. در گزاره تجربی حیات نوین اجتماعی در جامعه پساز کرونا، تنهایی به اشکال واقعی و مجازی، کلان و خُرد، اجتماعی و روانی بوقوع میپیوندد. در چنین ساختازی از تنهایی، فرد از روابط بزرگ اجتماعی به سلولهای خانگی و سلولهای مجازی اپلیکیشنها در میغلتد. انسان اپلیکیشنی به آیدی هایی مبدل میشود که در سطوح کلان جامعه ای تا سطوح خرد در خانواده بیش از پیش تنها میماند و بصورتی الینه شده و باخودبیگانه، خودش این تنهایی را برمیگزیند.
☑️بیگانگی اجتماعی و الیناسیون فرد در جامعهاز دیگرپدیدههایی است کهدر جامعه فراکرونایی شدت و عمق بیشتری مییابد. ازدست دادن معانی هویت، اهداف، معانی و رفتار اجتماعی فرد درجامهه مبتنی برپازادایمهای تاکنون موجود سبب میگردد دامنه و تعدد الیناسیون یا بیگانگی ازخود در سلولهای خانگی و در قالب آیدی های مجازی روبه گسترش و تعمیق نهد. بیگانگی فرد از دولت، بیگانگی نهادهای اجتماعی از آموزش تا نهاد دمکراسی، بیگانگیاز فرد در درون جامعه واقعی، بیگانگی فرد از کار، تولید و مصرف و در نهایت بیگانگی فرد در کشاکش پهنههای واقعی تا مجازی، پوچی و بیهذفی او را بیش از پیش قدرت میبخشد.
☑️اگوییزم، خودمرکزپنداری اگرچهدز برخی کشورهای اولترامدرن معاصر نیز بچشم میخورد ولی این ویژگی از شخصیت اجتماعی چنان توانمند شده و به ضرورتی برای بقا و تدوام حیات انسان مبدل میشود که گریزناپذیر جلوه میکند. در چنین شرایطی منافع فرد بر جمع اولویت یافته و حتی ارزشها و هنجارها میز در قالب منافع فردی معنا و اهمیت مییابند. فرد اگوییست تا برای حیات خود تا سرحد مرگ جامعه نیز پیش میرود. اینجا سرآغاز تباهی هستی اجتماعی است.
☑️جامعه کشی و خودکشی! دو ریلی این که بطور تنگاتنگ باهم رشد میکند. هرچه پوسته و عرصههای اجتماعی نازکتر و باریکتر میگردد، میل به خودکشی ناشی از پوچی و الیناسیون انسان از انسان و حیات اجتماعی افزایش مییابد. شواهدی از این دست در سالهای پس از پاندمی بعد از جنگجهانی اول قابل مشاهده است اگرچه سطح و دامنه دربرگیری اگوییزم هرگز در حدود عصر حاضر نبوده و نیست.
☑️تضاد زندگی شغلی با شخصی نیز روبه افزایش میگذارد. جاییکه افراد از خانه به تولید کالا یا خدمات میپردازند طبعا حوزه خصوص زندگی با حوزه کاری تداخل مییابد. در چنین وضعیتی استرس شغلی بر استرس در محیط زندگی فردی و خانوادگی در سلولهای خانواده اثر کذاشته و دامنه تنش در بین ساکنان سلولها را افزایش میبخشد.
☑️تخصص و علمگرایی بجای دینخویی در چارهیایی مصایب جمعی شدت و عینیت بیشتری مییابد. اینگرایش سکولاریستی اگرچه در جهان مدرنیزم رخداده است ولی در عمل ادیان نیز به اشکال مختلف در آداب و رسوم زندگی روزمره مردم خاصه در کواقع بحرانها و بیماریها حضور دارند. تخلیه واتیکان، کلیساها، مساجد و مراکز دیگر دینی در بخش بزرگی از دنیا از زمره نخستین پدیدههای اجتماعی است که برای نخستین بار در سطحی جهانگیر بوقوع میپیوندد. این تخلیه سازی مراکر دینی ناشی از ایمان بیشتر به مراکز علمی و درمانی و بهداشتی در واسخگویی به مسیله مرگ بعنوان بزرگتریم پرسش و هراس آدمی محقق شده و ادامه خواهد یافت.
☑️بهداشت از دور، درمان الکترونیک اگرچه امروزه نیز در کشورهای توسعه یافته با دولتهای الکترونیک درصدر خدمات درمانی دولتی و خصوصی قرار دارد به مهمترین روشهای پیشگیری، بهداشت، تشخیص و درمان بسیاری از بیماریها تبپیل خواهد شد. بخش دارویی نیز در روند تکاملی و تکمیلی نقشهای نوین یافته و پزشک/دارو/پرستار در خانه یا سلولهای انقرادی خانوادهها رویه مسلط حفاظت از جان آدمی میگردد.
☑️اقتدارگرایی ورای فردگرایی روی دیگر تحولاتی است که مطابق نظر اریککلینبرگ در شرف وقوع خواهد بود. این وضعیت نه تنها در دنیای مدرن بلکه درکشورهایی با ساختار غیردمکراتیک و استبدادی نیز شدت بیشتری بخود خواهد گرفت. در چنین وضعیتی، اقتدارگرایی اگرچه ممکن است از شکل فردی فراتر رفته و در قالب یک گروه مافیایی یا حزبی تجلیکند ولی همچنان خصوصیات اصلی اقتدارگرایی را باخود به یدک خواهد داشت.
☑️سرمایهداری فرامدرن در کشورهای توسعهیافته سرمایهداری اشکال جدیدی بخود میگیرد بنحوی که اگرچه فضای استثمار نیرویکار، و ساختار دستمزد و تنظیم نحوه مصرف، درآمدهای کارگران و کارمندان متفاوت خواهد گشت ولی الیگارشیهای مالی چنان در انحصار افراد و شرکتهای غولپیکر قرار میگیرند که قطبی شدن جهان اجتماعی و فرصتها و امکانات اقتصادی دوچندان میگردد(درحال حاضر صد نفر دارای ۸۹ درصد ثروت جهان هستند).
☑️دولت الکترونیک از خدمات آموزشی و درمانی تا پرداخت هزینههای ماهانه بانکی از اجارهبها تا آب و برق، مالیات و عوارض دیگر و دریافت خدماتی نظیر خدمات رفاهی، بیمه، ثبت و تعویض اسناد، همه را در فضاهایی الکترونیک ارایه میدهد. این پدیده اگرچه نوین نیست و در برخی کشورها مانند اسکاندیناوی رایج است ولی در سایر ممالک دیگر نیز کموبیش به روشهایی متداول مبدل میگردد. دولت های الکترونیک نمایندگان صاحبان سرمایهها و الیگارشیهایی میگردند که با تغییر نحوه کارکردشان، اینک خود را با نظام نوین سرمایه منطبق میسازند.
☑️دمکراسی حداقلی و دیجیتالی در قالب انتخابات مجازی با حداقل مشارکت فیزیکی شهروندان، سبب گسترش هژمونی قدرت سیاسی و نهادهای در قدرت شده و مردم و آرایشان به کاغذپارههایی مبدل میشود که عمدتا جنبه اعتباری و مشروعیت دهنده است. در این میان اقشار آسیب پذیر و در حاشیه همچنان در حاشیه خواهند ماند. دمکراسی حداقلی دیگر برای اقشار آسیبپذیر کارآمدی نخواهد داشت.
☑️فدرالیزم شهری و رشد ساختار ایالتی و محلیسازی در ساختار مدیریت برای امور شهری و مدیریت اجتماعی از زمره روشهای جایگزین در زیست اجتماعی پس از کرونا خواهد بود. کوچک سازی ارگانهای اجتماعی و استقلال و خودمختاری آنها، یکی از روشهای پاسخگویی به فضاهایی است که در آن فاصلهگذاری جغرافیایی ضامن بقای حیات اجتماعی است. در این بستر صاحبان قدرت میدان نفوذ گسترده تری می یابند.
☑️جنبشهای مدنی و شورشهای سیاسی از اقتضایات زیست اجتماعی پساکرونایی خواهد بود. فقدان اعتماد به دولتها، میل حکومتها حتی در جوامع دمکراتیک به اقتدارگرایی سبب میگردد شکاف بین طبقه خاکم و محکومیت بیش از پیش رشد کند. اتحاد سرمایه و سیاست از یکسو و فقر و خشم طبقاتی در سوی دیگر جامعه قطبی سیب ساز بروز طغیانها، حنبشها و خیزشهای مستمر و سریالی می گردد که نظم بعنوان عامل بقای نظام سرمایه را بشدت تهدید میکند. همین ناامنی سرمایه بنوبه خود زمینه ساز سرکوب و میل به توتالیتاریزم بیشتر را تقویت میکند و این مدار وارد یک دور بسته و فزاینده میگردد.
☑️شکافهای طبقاتی و فقر و بیکاری روزافزون ناشی از بحران کرونا سبب شکاف اجتماعی نیرومندتری در ساختار اجتماعی میگردد بطوریکه دو طبقه عمده نقشهای اصلی دز میادین مناسبات اجتماعی را برعهده میگیرند و طبقه متوسط رو به قطبی شدن در این دوگانه مینهد: از یکسو طبقه صاحبان قدرت و ثروت که با بیماری کرونا نیز مصونیت و حتی فرصتهای بیشتزی برای بقا یافتند و از سوی دیگر طبقه محروم، حاشیهنشین، بیکار، بیمار، آسیبدیدگان شهری، مهاجران و پناهندگان فاقد اقامت. تغییر چهره فقر، گسترش محرومیت بهداشتی درمانی، افزایش بیماری های جدید، اعتیاد و خیابانگردی، گرسنگی ناشی از بیکاری، گرایش به اعتیاد به الکل و قمار و بیماری های روحی روانی از دیگر رخسارهای حیات اجتماعی پساکرونایی است.
☑️افزایش برد کنترل بهداشت و سلامت افراد توسط تکنولوژی ارتباطی و خطر ورود به حوزه خصوصی و آزادی افراد از طریق نظام سلامتی که با آیدی یا شناسههای فردی وارد عرصه های خصوصی افراد میشود و در کنار نظارت بهداشتی و درمانی، عوامل کنترل و اعمال سلطه بر فرد را نیز پیش میبرد(آندره کین، آیندهشناس). در این سیستم نشانههای بیماری درکنار نشانههای رفتاری، توانایی شناسایی نظام ایمنی فردی و اجتماعی را در اختیاژ نهادهای قدرت قرار میدهد ، قابلیتی که ابزار اعمال هژمونی صاحبان قدرت و ثروت بوده و خواهد بود.
☑️افرایش ملی گرایی بخصوص توسط عوامفریبان در رویارویی با عدم همکاری بین مللی نیز از دیگر پیامدهای احتمالی است. با کوچکتر شدن دنیای اجتماعی شهروندانی که پیش از کرونا، جهانی اندیشیده و محلی عمل میکردند و رشد سلولهای کوچک خانوادگی، زمینه بازگشت اندیشه ملیگرایی در مقابل جهانیگرایی فراهم میگردد. بروز نفرت و گرایشهای نژاد و خاکپرستانه از تبعات دنیای پساکرونایی است که همه منافع افراد در سطوح کلان در مرزهای قومیتی و ملیتی خلاصه میگردد.
☑️هرج و مرج و آشفتگی در دولتهای ضعیف و احتمال عدم ماندگاری برخی رژیم ها پس از کرونا طبق نظر اندریاس کریگ محقق انگلیسی نیز از دیگر ابعاد جامعه پساکرونایی است. این هرج و مرج ناشی از تضعیف نهادهای دمکراتیک، تخفیف قدرت دولتهای رفاهی، افزایش شکاف طبقاتی و نابرابریهای گسترده ای بوقوع میپیوندد که ثبات نظام سیاسی، با بیثباتی حیات نظام اجتماعی بشدت سست و شکننده میگردد.
☑️تغییر هابیتوسها در سبک زندگی، کار، تفریح، همپوشانی ساعات زندگی و کار، تغذیه و استراحت، و... طبق نظر پتر لان محقق ایرلندی از دیگر پیامدهای اجتماعی است که سبب تغییر الگوهای رفتاری، عادتوارهها و نگرش شهروندان در فضاهای زیست اجتماعی کوچکشده میگردد. بازگشت، بازآفرینی و بازنمایی عادتوارههای کهنه و سنتی از پارادایمهایی است که محصول عقبنشینی، هراس، عدم اعتماد و شوک عظیم از حیات اجتماعی پسامدرن در پاسخگویی به بیماری پاندمیک کرونا است.
☑️تغییر الگوهای رفتار جنسی نیز از زمره پیامدهای کرونایی است که بر مناسبات اجتماعی اثر میگذارد. صرفنظر از گرایشهای جنسی افراد در قالبهای اچ.ال.جی.بی.تی.کیو، حدود روابط و تعدد آن در رابطههای مونوگوم یا تکهمسری، سنتی و فیزیکی تغییر کرده و افراد بهدنبال روابط جنسی مستقل، منفرد، خودمختار، متنوع، مجازی و تکنولوژیک خواهند بود. از هم اکنون بازار فروش ابزارهای لذت جنسی در بخشی از دنیای مدرن بشدت داغ شده است.
☑️فروپاشی سامان و هستی اجتماعی که بر خودآگاهی اجتماعی شهروندان اثر میگذارد. مطابق نظر جامعهشناس آندریاس رکویست، ریسکهای اجتماعی ازجمله بیماریها گریزناپذیرند و مدیریت ریسک درنهایت در ریسک خواهد ماند زیرا این مدیریت در حداقل کردن هر ریسکی، سببساز بروز ریسکهای جدیدی میشود. اگرچه در میانمدت ریسک ابتلا و مرگ ناشی از بیماری کرونا کاهش مییابد ولی تغییر هنجار یا نرمهای زندگی شخصی و شغلی از ریسکهای دیگری است که با وقوع آن، جامعه ناگزیر میشود از روالها و قواعد موجود برای شناسایی و چارهجویی مسایل فاصله بگیرد.
☑️در ساختار پساکرونایی، مذهب کمرنگ میشود و فضاهای مراسم دینی بشدت تهیشده، صنعت دین روبه ورشکستگی رفته و معنویت جایگزین دین خواهد شد. طبق نظر محمد فیضل موسی محقق مالزیایی، فرهنگ و دین هرگز به وضعیت کنونی باز نخواهد گشت. در این ساختار آموزههای فرهنگی، از نیایش تا سوگواری، از جشنها تا رستوراننشینی و ... تغییر و در اشکال بسیار متفاوتی بروز خواهد یافت.
☑️از نظر سیمون مایر محیطشناس، چهار گزینه نظام مدیریتی/حکومتی در جامعه پساکرونایی قابل تصور است: ۱. سرمایه داری دولتی با چارهیایی متمرکز و اولویتدهی به ارزشهای مبادله. ۲. بریریزم یا توحش با چارهجویی نامتمرکز و اولویتدهی به ارزشهای مبادله. ۳. سوسیالیزم دولتی با چارهیابی متمرکز و اولویتدهی بر حفظ زندگی. ۴. کمک متقابل با چارهجویی نامتمرکز و اولویتدهی بر حفظ زندگی. چنین گزینههایی، احتمالاتی است که تحولات فراروی انسان و جامعه پس از کرونا را میتواند به تصویر بکشد.
منابع:
https://www.politico.com/news/magazine/2020/03/19/coronavirus-effect-economy-life-society-analysis-covid-135579
https://www.bccourier.com/the-corona-crisis-splits-the-social-milieus/
https://www.arc2020.eu/what-will-the-world-be-like-after-coronavirus-four-possible-futures/
https://www.aljazeera.com/news/2020/03/world-coronavirus-pandemic-200326055223989.html
https://www.theguardian.com/world/2020/mar/31/how-will-the-world-emerge-from-the-coronavirus-crisis
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر