هنوز شیوع و فراگیری بیماری جهانگیر کرونا در ایران آنچنان فاجعه بار نشده و امید نیز چنین نشود. ولی خطر وتهدید تداوم بیماری و شیوع هراس جمعی حاصل از آن و افزایش خطرات جانی حاصل از ناتوانی در مدیریت اینبحران و مصیبت اجتماعی توسط صاحبان قدرت خاصه در نظام ناکارآمد استبداد دینی در کشور همچنان بالاست.
🧐بی اعتمادی سیاسی. بنظر من مهمترین عامل شیوع این بیماری و عدم توانایی در مهار و مدیریت این بحران بهشکاف دیرینه حکومت و مردم بازمیگردد. ساختار استبداد تاریخی از استبداد شاهی تا شیوخ مستبد چنان است کهاصل بر عدم اعتماد بر مردم بعنوان رعایاست. والی و ولی در قالب شاه یا آیت الله به عناوین مختلف زیر توجیه ملت،تمدن، خدا، دین و رهبران آن، امت و .. اساسا مردم را ابزار اعمال قدرت میداند. حقانیت اعمال هژمونی و سلطه فراگیربر جان و مال مردم از یکسو و عدم حقانیت مردم در دانستن، کسب اخبار واقعی، آگاهی و دانش از سوی دیگر از زمرهدوگانه بنیادینی است که حیات استبداد بدان وابسته است. درچنین ساختاری مردم آخرین و نامحرمترین اقشاریهستند که از هر پدیده ای و بطور خاص بیماری کرونا آگاهی مییابند.
🥴بی اعتنایی استبداد به جان و مال مردم و بی اعتمادی مردم به نام و کام مستبدان چنان شده و میشود که در وقوعبیماری جانکاه و هولناک کرونا نیز مردم چشم و گوش به رسانه های دیداری و شنیداری نظام استبداد نمیسپارند. درچنین بستری افراد و نهادهای اجتماعی از جمله خانوادهها به راهیابی و چارهجویی های خود می اندیشند. بی سببنیست که مثلا تعطیلی مدارس برای ماندن خانوادهها در کشور سبب سفر و تحرکات جغرافیایی برای فرار از بیتدبیری ساختار استبداد می گردد؛ امری که به بیتدبیری دیگری از سوی مردم منتهی شده و بجای مهار، به شیوعبیشتر بیماری منجر میگردد .
🤒بحران اجتماعی. کرونای کشنده در چنین بستری لاجرم به یک بحران اجتماعی منجر میگردد. این بحران اگرچهدارای زمینه های مستعد و ناهویدایی در متن جامعه و مناسبات اجتماعی پیش از بیماری است ولی با وقوعسیمپتومهای این بیماری، علایم این بحران نیز تشدید و آشکارتر میشود. فقدان اعتماد، بیگانگی سیاسی، نامدارایی،هراس از ناامنی جانی و افتادن بهجان یکدیگر، اندوه و دغدغه نان و جان در سطوح فردی و خانوادگی، تشدیدنابسامانی و تهدید هستی اجتماعی و بسیاری مسایل دیگر که در این تحلیل بدان خواهم پرداخت، از وجوه آشکار وپنهان سیل این بحران اجتماعی بهشمار میرود که در راه است.
😧فروپاشی همبستگی. اگرچه میان حکومت و ملت خلا همبستگی تاریخی وجود دارد، ولی نهاد قدرت در قامت وهیبت استبداد چنان عمل میکند که همبستگی اجتماعی را منع و محو میسازد. هرگونه اتفاق و گردهمایی، اجتماعبیش از دو نفر، تشکیل تشکلها، اتحادیهها، تحزب و حزبسازی، اجتماعات و یکپارچگی مردمی در صورتیکه بسود وبسوی منافع استبداد و کارگزاران آن نباشد سرکوب و با منیت مستبد، منکوب میگردد. در چنین ساختاری، همبستگیاجتماعی از اشکال ابتدایی آن نظیر همبستگی خانوادگی، قبیله ای و در نهایت قومی فراتر نمیرود. فرد در زنجیرهزیست اجتماعی بشدت سودخواه و همسو با منافع فردی در مقابل منافع جمعی زندگی میکند. وقوع بحران بیماریکرونا، آغاز نمایشگاه بزرگ و ملی این فروپاشی اجتماعی خواهد بود که در آن منفعت و مصلحت فردی بر ساحتهایاجتماعی و جامعه انسانی غلبه خواهد کرد.
🤭زوال سرمایه اجتماعی. با شیوع بیماری کرونا و گسترش آن، سرمایه اجتماعیِ نحیف و روبه زوال نیز بیش از پیشسقوط خواهد کرد. سرمایه اجتماعی، عنصر همبستگی اجتماعیِ ارگانیکی است که در ساختار آشفته و جامعه مملواز ناسازههای سنت و مدرنیته، شهرنشینی و حاشیهنشینی شهری، فقر و ثروت، شکاف جنسیتی، شکاف مرکز-پیرامون ناشی از سانترالیزم سیاسی و اداری، بشدت ضعیف است. وقوع بیماری ایرانگیر سبب خواهد شد حداقلهایسرمایه اجتماعی بهعنوان عناصر پیوند دهنده نهادها و نمادهای اجتماعی نیز رنگ باخته و تحلیل روند. فروپاشیسرمایه اجتماعی بهدنبال خود، زمینه تخفیف سرمایه فرهنگی را نیز فراهم میسازد که در آن ارزشها و هنجارهایاجتماعی جامعهپسند به سطوح فردی و حتی اگوایستی سقوط میکند. پیامد مورد انتظار این سقوط، فروپاشیهستی و همبستگی اجتماعی است که در ساختار استبداد به سختی به بقای خود ادامه میداد.
😴گرسنگی. اگرچه طبق برخی آمارهای اجتماعی رسمی و حکومتی که مشحون از کمشماری است، گرسنگی پدیده ایاست که در طی چنددهه پس از انقلاب اسلامی رو به گسترش نهاده و در بین اقشار اجتماعی مختلف تعمیق یافتهاست ولی این بحران با گسترش بیماری کرونا، تشدید خواهد یافت. تداوم بیماری، سبب خواهد شد جمعیت گرسنگانرو به افزایش گذارده و با شیوع بیماری و بحرانهای اقتصادی حاصل از آن، اقشار و طبقات اجتماعی استثمارشده،ستمدیده و زحمتکش بیش از همه از فقر غذایی رنج ببرند. گرسنگی و چه بسا قحطی در دسترسی به برخی مواد وکالاهای اساسی از یکسو و تشکیل بازارهای قاچاق و غیررسمی عرضه و توزیع این کالاها توسط عوامل حکومتی واقشار خاص سودخواه از سوی دیگر، بشدت گسترش خواهد یافت. بهنظر من سرعت شیوع هراس و احساس ناامنی وپیامدهای انسانی و اجتماعی این بیماری بسیار بیشتر از شیوع خود ویروس کرونا خواهد بود.
😰مرگ و هراس از آن. اگرچه مرگ به پدیده ای پذیرفته شده در ساختار استبدادی بیکفایت تبدیل شده و دارای گسترهبزرگی از مرگ ناشی از تصادفات، نزاعهای خیابانی تا اعدام و کشتار مردم معترض در خیابانها است ولی هراس ازمرگهای زودهنگام، و انتظار برای مرگ خود و عزیزان در خانواده در سطوح فردی ناشی از شیوع کرونا، زمینههایبحران روانی و اجتماعی را بشدت تقویت خواهد کرد. در اپیدمی مرگ، این بار برخی از سران و مردان قدرت نیز درورطه مرگ ناشی از بیماری خواهند افتاد. ولی نابرابری در توزیع مرگ ناشی از بیماری بهوضوح چشمگیر خواهدبود. بهنظر من مرگِ کرونایی عمدتا گریبان فقرای شهری و حاشیه نشینان، آسیب دیدگان جنگ و بیماریهای سخت،سالمندانِ تهیدست و بخش بزرگی از مردم در خیابان از کودکان خیابانی تا زنان خیابانگرد را خواهد گرفت.
🤧فقرِ بهداشت. فقرای شهری و حاشیهنشینان شهری از زمره بیشترین آسیب دیدگان فقرِ بهداشت در جامعه خواهندبود. این فقر و محرومیت بهداشتی و درمانی در زمان شیوع بیماری جانکاهِ کرونا بشدت رو به گسترش خواهد گذارد. فقدان دسترسی و نبود امکان تامین لوازم بهداشتی و پیشگیرانه از یکسو و عدم دسترسی یا امکان اندک برخورداری ازخدمات درمانی پس از بیماری و کرونایی شدن از دیگرسو، سبب مرگ بیشتر فقرا و محرومان شهری میگردد که نه ازتوان مالی و نه از توان جانی و اجتماعی لازم برای برخورداری از امکانات بهداشتی و درمانی برخوردارند. مرگ درسکوت، پدیده ای خواهد بود که در مناطق محروم کشور و نزد افراد بهحاشیه رانده شده اجتماعی، همپای شیوع کرونا،شایع خواهد شد.
فقر آموزشی و فرهنگی. بخش بزرگی از آنچه که امروزه در نسل حاضر در جامعه ایران مشاهده میشود، محصولآموزش و تربیت فرهنگی است که نظام دینی در طی چهار دهه طلایه دار آن بوده است. هر گونه کاستی در همراهی ومشارکت مردمی برای پیشگیری از شیوع بیماری در کشور میتواند محصول دو امر باشد: نخست فقر آموزشهایبنیادین اجتماعی حکومت در همبستگی اجتماعی، همدلی و همسرنوشتی، ومشارکت اجتماعی مردم؛ و مبارزه منفیمردم در مقابله با هر آنچیزی که نظام و حاکمیت رسمی ترویج کرده و فرامیخواند. چنین وضعیتی منجر شده است کهحکومت و ملت بهشکلی قهرآمیز در تقابلی اجتماعی به نفی و بیاعتنایی به یکدیگر گرایش قویتری یابند.
جامعه در خانه. هراس از بیماری سبب میگردد فرایندهای کلان جهانیگرایی به کلبه های کوچک خانوادگی و فردیفروبکاهد. قرنطینه حکومتی یا مردمی و تلاش برای کاهش ارتباطات اجتماعی افراد در روابط و مناسبات خود سببمیگردد افراد به حریمهای قابل اعتماد و نظارت پناه برده و از فضاها و میادین بزرگتر اجتماعی دوری کنند. در تداوماین بیماری حتی بهصورت موقت روندهای جامعه پذیری دستخوش چرخشهایموقت میگردد. بدین معنا بجایهمسویی خانواده در جامعه، جامعه به سلولهای کوچک خانواده و واحدهای خُرد اجتماعی سقوط میکند. درچنینوضعینبحرانی، جامعه بطور موقت رنگ باخته و دستخوش ایست اجتماعی یا کومای اجتماعی میگردد.
مرگ جامعه. درصورت تشدید شیوع بیماری، جامعه انسانی رو به تعلیق نهاده و بطور موقت میمیرد! نشانههای اینمرگ اجتماعی را حتی در کشورهای مدرن اروپایی نیز میتوان ردیابی کرد. شیوع بیماری و هراس از مرگ، فرد درجامعه اروپایی را نیز نگران و هراسناک کرده است بطوریکه منافع فردی بر منافع جمعی، بقای بیولوژیک بر بقایاجتماعی، دغدغه فردی بر دغدغه اجتماعی غالب میگردد. تصور چنین تحولاتی در جامعه ایران بشدت هراسناکخواهد بود خاصه جامعهای که هنوز فرایندهای زندگی اجتماعی و جامعهپذیری در سطح کلان و مدرن در آن بوقوعنپیوسته و افراد اگرچه در فضاهای اجتماعی شهری ورود کردهاند ولی همچنان بصورت منفرد و نه فردگرایانه، در متنجامعه بصورتی متجزا همزیستی می کنند. مرگ جامعه شامل مرگ زیست اجتماعی و هستی اجتماعی در ایرانخواهد بود.
تحکیم استبداد. سرکوب و اختناق در شرایط شیوع بیماری کرونا و کاهش مناسبات اجتماعی در فضاهای شهری واجتماعی، زمینه تثبیت و تداوم نظام ناکارآمد استبداد دینی را فراهم میسازد. مصیبت اجتماعی اگرچه در شرایطخاص سبب افزایش همبستگی و همسرنوشتی اجتماعی میگردد ولی در خصوص بیماری واگیرداری مانند کرونادارای نتایج معکوس است. سپردن مسیولیت مدیریت بحران به بخش نظامی نیز در همین راستا است که با گذراندندوره اوج مخاطره بیماری، موفقیت در مهار بیماری بنام نیروهای نظامی تمام شده و نظام بدینشکل به بازسازیمشروعیت روبه زوال خود بپردازد. بدینترتیب ویروس استبداد با ویروس کرونا بازتولید میشود.
پایان
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر