۱۳۹۸/۹/۱۳

نقدی بر تحلیل آزاد ارمکی، جامعه شناس حکومتی از جنبش مردمی


در پی تحلیل‌هایم پیرامون لمپنیزم* در جامعه شناسی اینک به نقد نظرات تقی آزاد ارمکی در صف مقدماتی دفاع از استبداد‌ دینی و تیوریزه‌ کردن سرکوب و مدیریت استبداد می‌پردازم:


ارمکی با اشاره به جنبش آبان ۹۸ که طغیانی مردمی است می‌گوید «این بار، ماجرا، ماجرای یک اکثریت بزرگ است» و با استناد به کوچکی طبقه متوسط، آنرا که عمدتا در نظام بوروکراتیک قرار دارد، قابل کنترل می داند. وی با نادیده انگاشتن نیازهای خیل کثیری از مردم فقرزده در جامعه، با تصورات معطوف به منافع صاحبان قدرت، در اتحادی مقدس با آنان توصیه می‌کند «بنابراین می‌توان آن را کنترل کرد». نسخه تجویزی ارمکی به‌گونه ای است که نه تنها طبقه زحمتکش و فقرزده معترض در خیابان‌ها را به هیچ می انگارد، بلکه به ساختار قدرت، نحوه اعمال هژمونی بر طبقه متوسط را نیز نشان می‌دهد. 

ارمکی در کوران اعتراضات مردم برای تغییر وضع موجود، می‌گوید «یکی از الزامات این است که شاکله کلان جمهوری اسلامی باقی بماند، دوم اینکه امکان بازی از دست طبقه متوسط گرفته نشود... طبقه متوسط نمی‌خواهد به یک ویرانگری برسد.. بلکه می‌خواهد آنچه را دارد با طبقه پایین به اشتراک بگذارد». او  برای پیشگیری از اتحاد طبقه متوسط با طبقه پایینِ غارت‌شده و معترض در خیابان‌ها، به حکومت توصیه می‌کند با ایجاد شکاف میان این دو طبقه، به هم‌پیمانی با طبقه متوسط روی آورده و ساختار سیاسی استبداد را نجات و به چپاول طبقه پایین‌دست ادامه دهد.

از نظر این جامعه شناس حکومتی، کسانی که به لحاظ اقتصادی جزو طبقه پایین هستند دیگر مدنی نیستند و می‌گوید این طبقه «می‌شود لمپن یا آشوبگر که ویران می‌کند و آتش می‌زند». او آگاهانه چشم بر ماهیت لمپنیستی حکومت دینی چشم می‌بندد که در طی ۴ دهه، زندگی اقشار وسیعی از مردم را به فلاکت و زیر خط فقر و بقا کشانده است. در این رهگذر، او به مردم زحمتکش و ستمدیده که ناخواسته مورد ترور اقتصادی نظام نیولیبرال ساخت‌ یافته در متن حکومت اسلامی قرار گرفته‌اند صفت لمپن و  بی‌مغز می‌دهد تا با قداست بخشیدن به حاکمیت و طبقه متوسط وابسته بدان، از مشروعیت بباد رفته استبداد دفاع کند. 

ارمکی در جمع‌بندی خود چنین نسخه مدیریت بحران می‌پیچد «جمهوری اسلامی چاره‌ای جز آشتی با طبقه متوسط ندارد....اگر فضا برای طبقه متوسط باز نشود، ممکن است به‌سمت طبقه پایین برود، با طبقه پایین انسجام پیدا کند و آن را تئوریزه کند تا از دل آن تغییرات فراگیر بیرون بیاید» تغییراتی که محصول آن برچیده شدن بساط فساد، ستم و لمپنیزمی است که شخص ارمکی نیز بر سر سفره آن نشسته است. از نظر این جامعه شناس حکومتی«جمهوری اسلامی چاره‌ای جز به‌رسمیت شناختن طبقه متوسط ندارد» و باید با آن آشتی و مسامحه کند. آشتی که سبب می شود حکومت استبداد بتواند اکثریت مردم معترض و غارت شده را سرکوب کند و با تحمیق یا تطمیع، طبقه متوسط را علیه طبقات اجتماعی زحمتکش و آسیب‌دیده در جامعه بشوراند. 

وجود جامعه‌شناسان حکومتی نظیر او و هم‌پیمانانش از پدیده هایی است که بندرت می‌توان نمونه‌های مشابه آنرا در تاریخ استبداد و فاشیزم در دنیای معاصر یافت. جامعه‌شناسی این قشر حکومتی، بشدت ضدمردمی، ضد‌توسعه فراگیر و برابر، و ضد آزادیخواهی و دمکراسی است و شانه به شانه ایدیولوگ هایی می‌زند که در تحکیم مبانی استبداد، ستم، فساد، قتل‌های حکومتی و تبعیض مشارکت می‌کنند. در چنین فضایی، جای بسیاری از جامعه شناسان متعهد از آریانپور تا مختاری و سیدامامی و.. خالیست.

*یادداشت لمپنیزم در جامعه‌شناسی
https://t.me/alitayefi1/2003
منبع:
http://medn.me/5O

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1

هیچ نظری موجود نیست: