۱۳۹۸/۶/۹

ساختار مردسالاری و هراس مردانه

🤔جامعه جنسیت زده ایران جایی است که در آن زنان در جامعه، زیر حجابی فرهنگی و سیاسی چنان در حاشیه اقتصادی، فرهنگی و اجتماعی قرار دارند بطوریکه چهره مردانه اجتماعات شهری را بشدت خشن و بطور بالقوه ستمگون و یکسویه جلوه می دهد. در مطلب دیگری بنام مردان بدون زنان به مشقت حاصل از جامعه بدون زنان برای مردان اشاره کرده ام*. در اینجا به برخی زیرساخت های روانشناختی اجتماعی این پدیده می پردازم.  


👁 گزاره اصلی در تحلیل حاضر این است که مردان ستمدیده در جامعه مردانه (ستم مردان علیه مردان)، برای دفاع از روان و شخصیت های خرد و سرکوب شده بدنبال ایجاد فضای اجتماعی دومی مانند خانواده اند تا بتوانند انتقام اجتماعی خود از جامعه بزرگتر را از زنان در خانواده بگیرند. هراس در‌جامعه کلان مردانه از مردان مسلط و صاحب قدرت و مکنت سبب می شود که مردان سرخورده در جامعه، به بازتولید مردسالاری ستمگونه در جامعه کوچک خود زیر نام خانواده و بطور خاص علیه زنان بپردازد. 

👁 جامعه مردسالار و مردانه بشدت خشونت جوست. تاریخ انسان اندیشه ورز گویای این است که در طی حدود سه هزار سال قدمت او بیش از ۵ هزار جنگ رخداده است که اکثریت مطلق آن مردانه بوده است. با فرض این که انسان معاصر و اجتماعی محصول و برساخته اجتماعی است می توان گفت هر چقدر ساختار جامعه، مردانه و مبتنی بر ساختار نرینه سالاری باشد، بهمان میزان جامعه انسانی در آن در اشکالی ابتدایی و اجتماعی نشده به زیست بیولوژیک می‌پردازد. در این جامعه خشنِ مردانه، مردان بطور مستمر مرتکب خشونت می شوند و این خشونت حتی شامل خشونت مردان علیه مردان نیز هست.  

👁 رقابت و تضاد در ساختار اجتماعی مردانه چنان است که زمینه رویش زنان در جامعه را در فضای تنگ فرصت ها محدود می سازد. بدنه اصلی کارشناسان و متفکران مردسالار امروز ایران بر این باور است که بدلیل فرصت های اندک اقتصادی و اجتماعی، باید مردان را در دستیابی بدان در اولویت نخست قرار داد. در چنین فضایی عرصه رقابت ها نیز مردانه شده و میدان تضادهای اجتماعی گسترش بیشتری می یابد. در این فرایند حتی ظهور نهادهای مدرن، ساختار و کارکردهای این نهادها نیز بسرعت مردانه می شود و بطور طبیعی تضادها نیز عمدتا مردانه جلوه می کند.  

👁 رابطه قدرت، ستم و سرکوب مردانه در چنین جامعه ای با غلبه پیرمردسالاری، شیخوخیت مردانه و ریش سفیدگرایی، در قالب اعمال قدرت و ستم مردان علیه مردان عمل می کند. در این ساختار از یکسو مرد ستمگر در پی بازتولید ساختار ستم در خانواده بوده و آن را مانند عادت واره ای سودمند پی می گیرد. از سوی دیگر مردان ستمدیده از سوی جامعه نرینه نیز در پی تخلیه خشم فروکوفته خود از ستم های جامعه کلان در نهاد خانواده بر آمده و با سرکوب، تهدید و‌ تحدید زنان به بازتولید ستم و خونخواهی از ستم های کلان جامعه مردانه می پردازند. 

👁 ناامنی در جامعه کلان و هراس از چماق سرکوب و شلاق تهدید مردانه علیه مردان، سبب می شود مردان آسیب دیده اعم از ستمگر و ستمدیده به بازتولید و حفظ جامعه کوچکتری در قالب اجتماع سلطه پذیر خانواده بپردازند. تقاص و بازآفرینی نقش سرکوب شده اجتماعی مردان در خانواده سبب می شود مردان به روحیه و شخصیت ستمگرانه و سرکوبگر نرینه خود نفسی تازه دمیده و خشونت، اعمال قدرت و هژمونی از دست رفته خود در جامعه کلان را باز بیابند. در چنین ساختار نرینه ای مردان نیز قربانی خشونت های خودساخته، هراس، ناامنی، خشونت و سرکوب شده و به تداوم این آسیاب شکسته ای می پردازند که دیگر بسود آنان نیز نمی چرخد. 
--------------
* مردان بدون زنان
https://t.me/alitayefi1/415

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1

هیچ نظری موجود نیست: