سده هاي طولاني است كه چرخه قدرت بسود ساختار مردسالاري گشته و هنوز نيز مي گردد اگرچه اين گردونه بشدت در چالش است. پديده زن ذليلي كه در افكار عمومي، نماد مردي است كه قدرت سنتي خود را از دست داده و زير بار قيموميت زن/همسر رفته است، بازكنش وقفه هاي جدي و سابوتاژ در اين مدار بسته و استبداد مردانه است.
📡با نوسازي جوامع عمدتا اروپايي و ورود زنان به بازار كار و افزايش مطالبات اجتماعي برابر خواهانه آنان و ظهور و گسترش جنبش هاي برابرخواهانه فمينيستي، بتدريج آموزش و اشتغال زنان در كنار ورود آنان در مناسبات اجتماعي فراخانواده نيز وارد جامعه ايران گرديد. از عصر نوسازي هاي از بالا به پايين و وارداتي در دوره سلطنت پهلوي ها، نهادهاي مدرن، نمادهاي مدرن را نيز وارد ساختارهاي اجتماعي ايران كردند.
⚖️فراگيري تدريجي كشف حجاب، تاسيس موسسات حامي حقوق زنان، آموزش و ارتقاي فرهنگ مطالبه جويي و برابر خواهي از سوي بدنه حكومتي و احزاب نوگراي سوسياليستي، آغاز چالشگري در گردونه يكسويه هژموني مردانه بر ساختار خانواده و جامعه بود.
📝تحصيلات عالي، اشتغال، استقلال مالي، آغاز سفرهاي فرهنگي و دگرگوني ساختار خانواده از گسترده به هسته اي از يكسو و كاهش نرخ باروري در كنار رشد خدمات اجتماعي چون مهدكودك، ظهور مشاغل خانه داري، و تكنولوژي هاي خدمات خانگي از سوي ديگر سبب ساز رهايي زن از خانه و كانون اعمال سلطه مردان گرديد.
〽️شكستن گردونه قدرت كه همواره بر پاشنه سروري و ستمگري مردانه مي گرديد، سبب شد مردان بتدريج عادت واره هاي اعمال سلطه در خانه را به اجبار و در مواردي به اختيار كنار نهاده و ميدان قدرت به صحنه منازعه و رويارويي بيشتر دو ركن بنيادين خانواده سنتي تبديل شود.
♨️در چنين رويارويي، مردان نماينده ساختار كهن و سنتي هژموني مردسالاري، شروع به تحقير و تحديد مرداني كردند كه به اجبار يا اختيار، تن به پذيرش حق راي و ديالوگ ميان خود و زنان در خانواده داده بودند. عبارت ذليل بودن در مقابل زن، مهمترين ادبيات گوياي اين چالشگري، رويارويي، تغيير معادلات قدرت و حضور زنان در عرصه هاي تصميم سازي و تصميم گيري در خانواده و جامعه است.
🚫مردان صاحب قدرت در نهادهاي رسمي و سنتي مانند خانواده، دين و پس از انقلاب در سياست، تلاش بسياري در تهديد و تحديد قدرت زنان بكار بردند تا بتوانند در اين رويارويي، از ساختار و متن قدرت مردسالارانه حمايت كنند.
🔗اين قشر عظيم مردان سنت كه تماميت ساختار هاي رسمي و غيررسمي در حمايت از قدرت آنان بوده و هست، با ناباوري به زنان و ميدان قدرت آنان از هر ابزاري براي دفاع از كيان سنتي مردانه خود بهره جستند. طيف وسيعي از قوانين، شرع، تاريخ، ادبيات، سازمان اداري و سياسي، ادبيات و شعور عامه در اين راستا به خدمت گرفته شد.
💎از تغيير قوانين، اجبار پوشش، افزايش نرخ باروري و نشاندن زن در خانه، اصرار بر كاهش سن ازدواج دختران براي قيموميت بيشتر بر آنان، تا خانه نشين كردن حتي زنان تحصيلكرده عالي در حوزه نهادهاي رسمي در يكسو و توليد شوخ طبعي و كنايه هاي تحقير آميز عليه مردان و زناني كه در مسير پذيرش اين برابري جويي قدرت بين زن و مرد قرار گرفته بودند، از نمونه هاي اين بازكنش رويارويي قدرت مردانه است كه در سوي ديگر اين مقاومت سنتي قرار دارد.
سده ها مرد سالاري، هرگز از سوي مردان جامعه، بعنوان مرد ذليلي مطرح نگرديد و زنان نيز در مبارزه براي برابري اجتماعي خود از عبارت هايي از اين دست بهره نجستند. بنظر ميرسد ذليل بودن بعنوان نشانه تضاد در مناسبات قدرت بين مرد وزن در ساختاري نابرابر، ريشه در نظام سلطه اي دارد كه در آن مرد و زن مشمول ستمي تاريخي و ساختاري اند.
علي طايفي
https://telegram.me/alitayefi1
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر