در ادبيات دمكراتيك، اصل بر تمهيد امكانات برابر و آزادانه براي مشاركت آحاد مردم يك سرزمين در انتخاب برنامه عمل حزبي يا ائتلافي از احزاب طبقات اجتماعي است كه در نظام سياسي مبتني بر دمكراسي، بطور دوره اي وارد ميدان مي شوند.
در جامعه ايران پس از قريب چهار دهه فقدان بنيان هاي دمكراتيك، عدم مشاركت در انتخابات مي تواند از چندين منظر، داراي كاركرد هاي سودمند بيشتري نسبت به مشاركت در آن باشد :
✅چهار دهه است كه ناسازه ولايت و جمهوريت و دمكراسي و دينمداري، مانع بهبود دمكراتيك اوضاع سياسي، اقتصادي و اجتماعي جامعه و اقشار و طبقات مردمي، در مناطق مختلف شده است. لغو و سلب مشروعيت نظامي كه در طي دوره هاي مختلف انتخاباتي با اَشكال مختلف مهندسي انتخابات و آراي چند ده ميليوني به مشروعيت خود دست يافته است، مهمترين پاسخ عملي براي طرح نارضاتي مردم و ناكارمدي نظام سياسي غير دمكراتيك است.
✅دادن علايم حياتي به مديريت كلانِ يك نظام سياسي براي ايجاد تغييرات اساسي،از ديگر فوايد اين عدم مشاركت است. يك جامعه پويا و سرزنده نمي تواند در هنگام بيماري و آسيب ديدگي بدنه خود، سيگنال هاي حياتي براي نمايش بيماري نشان ندهد. سلب چند ده ميليوني آرايي كه بيهوده در طي ١١ دوره انتخابات رياست جمهوري بنام اين و آن ريخته شده است، مي تواند علامت جدي حياتي براي مرگ يك نظام باشد. جامعه مدني هشيار نمي تواند و نبايد با فريب خود و دادن علايم غلط با مشاركت هاي همه ساله خود، سبب دوام و قوام ساختاري مستبد و غير دمكراتيك شود.
✅تعيين تكليف با برخي جريانات و دستجات سياسي ناكارآمد نيز داراي اهميت است. طيف موسوم به اصلاح طلب درون حكومتي كه در طي سالهاي اخير، بيشترين آراي ميليوني را بخود اختصاص داده، همپاي ساير طيف هاي محافظه كار و واپسگرا بايد بداند رويه و برنامه هاي اصلاحگري شان ناكارآمد است و بايد براي نجات ملي و حيات جامعه به مطالبات مردم اهميت دهند. بدين ترتيب امكان آن نيز فراهم مي شود كه نيروهاي ترقيخواهِ موجود در بيرون از بدنه قدرت نيز براي طرح ها و برنامه های متفاوت خود بسیج و متشکل و وارد عمل شوند. روندي كه سال به سال با چهره هاي وقيح تر تداوم مي يابد
✅قطع شريان فرسايشي شدنِ تداوم عمر نظام سياسي ناكارآمد و پايان بخشيدن به چپاول و غارت بيش از پيش منابع، زمان، فرصتها و امكانات، از ديگر دستاوردهاي اين عدم مشاركت است. فقط در طي دهسال گذشته، غارت منابع مالي، كاني، سرمايه اي و ساير فرصتهاي توسعه اي كشور در منطقه به اندازه غارت دهه هاي پس از مشروطيت و كشف منابع نفتي در كشور بوده است؛ غارتي كه استعمار هرگز نتوانست چنين خرابي ببار آورد. به اين غارت ملي بايد جايي خاتمه داد پيش از آنكه جامعه از درون رو به مرگ نهد.
✅پيشگيري از اتلاف منابع مردمي و انهدام نسل ها با اميدهاي كاذب و درماندگي ميان تسلسل انتخاب بد و بدتر نيز سرمايه هاي فرهنگي و اجتماعي است كه قبل از انقراض و نابودي تام و تمام، نيازمند نجات ملي است. از فقر و گرسنكي تا بيماري فيزيكي و رواني آحاد مردم و اعتياد و روسپيگري و زندگي خياباني، و نابودي روزنه هاي اميد نسل امروز و فردا، مي تواند با عدم مشاركت ملي، بجاي رويكردي فرسايشي، پاسخي قطعي و در زمان بگيرد.
✅پيشگيري از فقر و فلاكت روزافزون مردم و بهره گيري از ته مانده هاي مقاومت و توان مدني آنان در بهبود وضعيت سياسي نيز امري است كه بنظر مي رسد با تداوم مشاركت هاي بي ثمر مردم در دوره هاي انتخاباتي در نظامي غير دمكراتيك، سبب شده است توان و كنشگري مدني مردم نيز روبه ضعف و انفعال رفته و در مقابل، بدنه استبداد، جان و قوت بيشتري بگيرد. با سالمندي جمعيت كشور در دو دهه آينده، اين روند سبب مرگ جامعه مدني خواهد شد.
✅توقف گرايش نظام سياسي به نظاميگري بيشتر در منطقه و كشاندن كليت جامعه به خطر تجاوزات نظامي بيروني نيز ناشي از دادن علايم غلط مردم از درون و متن جامعه به نظامي است كه بي اعتنا به آراي مردمي، در پي تحكيم بنيان هاي قدرت خود در مرزهاي ملي و منطقه اي است و در اين راه از جان و مال و سرمايه هاي فرهنگي و اجتماعي كشور هزينه مي كند. اين روند با عدم مشاركت مردمي در انتخابات و سلب مشروعيت آن مي تواند متوقف شود.
✅پيشگيري از فروپاشي اجتماعي در ميان قوميت ها و مناطق محروم و در حاشيه مانده كشور، مي تواند با اقدام بموقع و عدم مشاركت مردم در تاييد نظامي غيردمكراتيك و سانتراليستي، زمينه تحقق يابد. چهار دهه عملكرد غلط و مركزگرایي نظام سياسي ناكارآمد، سبب شده است بنيادهاي جدايي خواهي و تجزيه قومي و منطقه اي در كشور، قوت بگيرد، روندي كه مي تواند با عدم مشاركت و تغيير نظام سياسي سبب ساز نجات مردمان ساكن در سرزمين ايران گردد.
علي طايفي
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر