طبقه متوسط عمدتاً محصول جامعه مدرن است. یعنی، تحولاتی که بعد از انقلاب صنعتی رخ داده و نظام سرمایه داری رو به شکل گیری و رشد و گسترش می نهد، طبقه متوسط هم تدریجاً از لابلای این مناسبات اجتماعی و اقتصادی شکل مي گیرد. طبقه متوسط شامل آن دسته از گروه ها و اقشار اجتماعی است که مابین صاحبان قدرت و ثروت و افراد فاقد قدرت و ثروت قرار می گیرند. به معنای دیگر، اين طبقه، گروه ها و اقشار اجتماعی را شامل می شود که در بین طبقات حاکم و محکوم قرار می گیرند.
با توجه به عمده بودن گرایش های فرهنگی اقشار و گروه ها، حتی دانشجویان و دختران بیکار را هم می توان جزو این طبقه به حساب آورد. از نظر موقعیت جغرافیایی، عمدتاً این طبقه متوسط افرادی را شامل می شود که در مناطق شهری، مراکز شهری و اساساً کلان شهرها زندگی می کنند. صاحبان کسب و کار، افرادی که دارای مهارت های فنی و یا آموزشی هستند و یا تخصص های ویژه ای دارند، افرادی که تحت عنوان بوروکرات و تکنوکرات می شود از آنها نام ببریم و حتی بخشی از لایه های مدیران، مدیرانی که در بخش صنعت و بخش خدماتی هستند، در سازمان دولتی یا حتی سازمان ها و شرکت های خصوصی، باز شامل این افراد می شوند.
@alitayefi1
بخش بزرگی از جنبش دانشجویی، به ویژه آنهایی که در رشته های پر هزینه در دانشگاه آزاد و همینطور در دانشگاه های دولتی، البته در مراکز و شهرهای بزرگ و از طرف دیگر بخش بزرگی از کسانی که تحت عنوان هنرمندان، نویسندگان به صورت حرفه ای در عرصه هایی و نه لزوماً در بخش دولتی، بلکه در بخش خدمات هنری، فیلم، سینما، رسانه ها مشغول به کار هستند، را هم می شود در این زمره آورد. حتی لایه هایی از جوانان و دختران که امروز ممکن است مشاغلی هم نداشته باشند، ولی فعال جنبش دانشجویی هستند و یا حتی دخترانی که ممکن است بیکار باشند ولی به دلیل توان اقتصادی خانواده هایشان، حداقل مشکلات و تزلزل اقتصادی خانوادگی ندارند، آنها را هم مي توان در بین همین طبقه متوسط می شود جای داد.»
درباره جایگاه اقتصادی این طبقه ميتوان گفت، اساساً این طبقه به دلیل نوع مطالبات برابرخواهانه ، میل به مشارکت اجتماعی و سیاسی بیشتري را نسبت به مشاركت اقتصادی در دستور کار خود می گذارند. این عدالت اجتماعی که مورد نظر و مورد مطالبه طبقه متوسط است، عمدتاً بعد اجتماعی و فرهنگی و حتی سیاسی دارد و کمتر بعد عدالت اقتصادی مي يابد. یعنی اين طبقه زیاد دغدغه نان ندارند. عمده این طبقه متوسط افرادی هستند که توان اقتصادی نسبی دارند یعنی دارای یک سری اموال و مالکیتی هستند که می تواند برای آنها یک اطمینان و امنیت اجتماعی و اقتصادی فراهم کند.
@alitayefi1
درباره ویژگی های فرهنگی و سیاسی اقشار و گروه هایی که می توان آنرا جزو طبقه متوسط به حساب آورد، مي توان چنين توصيف كرد كه
«آنها از بُعد فرهنگی دارای سواد اند. اهل مطالعه به طور نسبی هستند. آگاهی های اجتماعی دارند. از بُعد تحصیلی و دانشگاهی بخش بزرگی از کسانی که دانشگاه رفته اند، دانشگاه دیده و دانش آموخته هستند، متعلق به این طبقه اجتماعی هستند. به همین دلیل می بینیم یکی از گرایش های اصلی فرهنگی در این مجموعه اینست که اساساً به یک معنا دنبال تلفیق فرهنگ بومی با فرهنگ جهانی است. یعنی در این میان یک ابتکار عمل هم هست. به نوعی دنبال اختراع سنت هم می روند. پس سعی می کنند در فرهنگ، منش، خلق و خو و مناسک مذهبی هم ابداعی ایجاد کنند. به فرض مثال روز قدس يا مراسم محرم را به شکل دیگری به منصه ظهور می آورند. یا فرض کنید روزه را به یک شکل دیگر مطرح می کنند.
نماز جمعه می روند ولي به یک شکل دیگر آنرا از درون تهی می کنند ولی با قالب ها و آموزه های خودشان آنرا پر می کنند. از بابت جمعیتی هم بخواهیم اشاره کنیم، شامل خانواده هایی هستند که کم جمعیت اند. در این خانواده ها معمولاً مناسبات بین زن و شوهر و خواهر و برادر به نحوی است که نسبت به جامعه سنتی برابر آمیز تر است. به این معنا که مشارکت دختران و زنان بسیار چشمگیر است. اين طبقه گرایش های سکولاریستی دارد، به دلیل این که اساساً نوع باورداشت هایشان مبتنی بر اندیشه های مدرن است و اساساً خودشان محصول یک جامعه مدرن اند، و گرایش مذهبی را فقط به عنوان ایمان و باورداشت های فردی تعقیب می کند.
اینها اساساً سکولار هستند. یعنی باور به این ندارند که دین در همه عرصه های زندگی آنها و نهادهای اجتماعی که با آنها در گیر و دار هستند،همه جا سایه بگستراند به ویژه در نهاد دولت. ولی از طرف دیگر اساساً معتقد به دین زدایی در جامعه هم نیستند. اين طبقه داراي هويتي عمدتاً ملی گرا هستند.
این طبقه خواهان دموکراسی، مشارکت سیاسی، اجتماعی و فرهنگی است. می خواهد الگوها، آموزه ها،ارزش ها و آرزوهای خودش را به میدان عمل بکشاند. میل به انقلابی گری که در طبقات فرودست جامعه وجود دارد در آنها دیده نمی شود به ویژه خود را متعلق به آنچه در جامعه سرمایه داری كه به شکل کلاسیک می گوییم طبقه کارگر ،نمي دانند. این طبقه اساساً اصلاح گرا هستند یعنی نوعی اصلاح طلبی در ذات این طبقه متوسط هست. طبقه متوسط مقدار زیادی اهل لابی گري هم بوده و معتقد به مذاكره و مفاهمه با نهادهاي قدرت هست.اين طبقه در ايران به دلیل این که در میانه طبقات اجتماعی قرار گرفته، گاهی سعی می کند چه از طبقات بالا و چه از طبقات پائین دست کمک و یارگیری بطلبد؛ هم یارگیری فکری و هم یارگیری سیاسی. و برای طرح و پیگیری و طرح مطالبات خودش از آن استفاده می کند. لذا لابی گرایی یا مصالحه جویی و مذاکره جویی هم به نحوی، از خصوصیاتی است که می شود از بُعد سیاسی به این طبقه متصف کرد.
این طبقه بسيار پراگماتیست است. یعنی برخلاف اتوپیاگرایی یا ناکجاآبادگرایی که احیاناً در بین طبقه كارگر وجود دارد، به یک ایدئولوژی بین خودشان باور دارند ولی اینها لزوماً ایدئولوژی طبقه فرودست را تعقیب نمی کنند. لذا ایدئولوژی درون زایی را از درون خود بیرون می آورند که تركيبي است بین ایده آلیسم و واقعیت جهان اجتماعی بیرون از خودشان. به همین خاطر است که می بینیم در مقاطع خاص می آیند بیرون، با شعارها و لباس های حتی شکل مذهبی و نمادهای مذهبی. سعی می کنند ابزارها و روش های خودشان را بگویند. و حتی سعی می کنند حد مطالبات و خواست های اجتماعی شان را معطوف کنند به "قدم به قدم و تدریجی" و نه "یک باره يا انقلابی" و لذا محصول این پراگماتیسم هم از بعد سیاسی می شود یک نوع اصلاحگرایی، یک نوع لابی گرایی، یک نوع مسالمت جویی.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر