میدانیم که به استناد نظریه معرفت شناختی مبنی بر تبعیت ذهنیت اجتماعی و بطور مشخص دانش و شناخت از واقعیت اجتماعی، مکاتب جامعه شناسی متعددی وجود دارد . از جمله مکاتب امریکایی، انگلیس، المان-فرانکفورت، وین و.. . بنظرم چه بسا از این منظر بتوان برای جامعه شناسی در جغرافیای فرهنگی و اجتماعی ایران نیز مرزهایی را شناسایی کرد.
اگرچه در بسیاری از همین نظریه های منسوب به هرحوزه از تعین اجتماعی آن، می توان رگه ها و بن مایه های مشترکی را نیز یافت که پیرامون یک موضوع مشخص، یا از مناظر مختلف به بررسی پدیده پرداخته است یانظرگاه های پیشین را به چالش کشیده و طرح نویی ارائه کرده است.
آنچه که بنظر من ازجامعه ایران می توان سراغ گرفت حضور چند نحله یا جریان اصلی و مسلط است که با قدری تسامح به شرح زیر است
الف. جامعه شناسان پیرو یا جهان-وطن که به تاسی از نظریه های مطرح درجهان بویژه حوزه تمدنی و حتی جغرافیایی که درآن تحصیل کرده اند پژوهش کرده و عمدتا در تلاش برای تایید و انطباق یافته های خود بر همان اساس هستند. این قسم از جامعه شناسان در تاریج کوتاه جامعه شناسی با حدود نیم قرن در ایران بسیارفراوان هستند و محصول تولید فکری این نحله همانا ترجمه و اقتباس بوده و رونوشت برابر اصل نظریه های جامعه شناختی غرب از امریکای شمالی تا اروپا بشمار میرود. دانشگاه های علوم اجتماعی و کتابخانه های مرتبط مشحون از پایان نامه ها، مقالات، جزوات و کتبی است که با همین رویکرد، فقط زحمت تکثیر اندیشه های برونزا را عهده دار بوده اند. اين گروه كه بخش اعظم بدنه جامعه شناسي/شناسان كشور را تشكيل مي دهد، مجموعه مدرك بدست و مستخدمان حرفه اي هستند كه به اين رشته مانند شغل محض نگريسته و هيچ خلاقيت و دغدغه اي ندارند.
ب. جامعه شناسان نظریه پرداز برون نگر، شامل آن دسته از جامعه شناسانی است که اگرچه در یافته های خود در پی رد یا اثبات نظریه های جامعه شناسی مسلط در غرب هستند و محصول پژوهش های تاریخی و تجربی آنان نیز در همین راستاست ولی نگاه اصلی آنان همچنان مفروض بر داشتن رویکردها، پارادایم و متد پژوهش در جامعه شناسی غیر ایرانی است. فروض اصلی این رویکرد و اصحاب آن نیز پذیرش مبانی نظری موجود و تلاش برای انطباق و یا عدم انطباق نظریه یا دستگاه شناختی است که دربیرون از مخیله و تجربه ایرانی طرح و توسعه یافته است. بخش مهمی از اسناد و یافته های نظری، اموزشی و تجربی در تاریخ جامعه شناسی در ایران نیز شامل همینگونه از تولیدات است که در مرتبه دوم اهمیت قراردارد.
پ. رویکرد سومی که می توان بازشناخت، رویکرد جامعه شناسانی است که با اهتمام به تاریخ ایران، بعنوان جامعه شناسی گذشتگان و یافته های پژوهشی تجربی و حتی تحقیقات ثانویه بدنبال طرحی ایرانی از نظریه های جامعه شناختی هستند. تعداد محققان و صاحبنظران این دسته از جامعه شناسان اندک ولی موثر است. صرفنظر از برخی تند روی های گاه و بیگاه که می توان در ایرانیزه کردن محض نظریه ها یا کشیدن نقاب مذهبی بر آن مانند جامعه شناسی علوی یا شیعوی! مشاهده کرد، می توان به جرات به آثاری توجه کرد که دستاوردهای روشنی بجای گذارده اند. این عده به تعبیری جامعه شناسی را از هاضمه ایرانی بیرون داده اند و یافته و فاکت های تجربی و قانونمندی های حاکم بر تحولات پدیده های مورد بررسی را از درون جامعه ایرانی بیرون کشیده اند و در کنار سایر نظریه های برونزا، به نظریه هایی دست یافته اند که مي تواند نقطه تاکیدی باشد برای سنجش جامعه شناس موثر در قلمروی فرهنگ و جامعه ایران.
اين بحث را باز پي خواهم گرفت.
ع ط
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر