مصاحبه با علی طایفی، جامعهشناس
سرپرست مرکز نظارت و ارزیابی وزارت علوم، رضا عامری، روز شنبه (۹ دی / ۲۹ دسامبر) گفت که سالانه ۳۰۰ عضو هیأت علمی بازنشسته میشوند. او افزود که وزارت علوم به جای همه استادان بازنشسته شده استاد جدید استخدام میکند و ۴۰ هزار دانشجوی دکترا در نوبت استخدام هستند.
اما به گزارش روزنامه "بهار" روز یکشنبه، شماری از استادان دانشگاه گفتهاند که "روند بازنشستگی اجباری و اخراج استادان دانشگاه" از سوی وزارت علوم "ایدئولوژیک، تبعیضآمیز و گزینشی"، و روشهای این وزارتخانه برای اعمال فشار بر استادان دانشگاه "تحقیرآمیز، غیراخلاقی و غیرانسانی" است. یکی از استادان تصریح کرده است که روند بازنشستگی دیگر صرفا بر اساس سنوات کاری نیست بلکه عمدتا به دلیل عدم تناسب رویکردها و دیدگاههای اعضای هیأت علمی با منویات وزارت علوم است.
همان گونه که در دورههای صعود و سقوط جریانهای سیاسی گوناگون در ایران همواره دانشگاهیان نیز قربانی حذف و اخراج و تن دادن به انصراف و بازنشستگی بودهاند، از زمان انتخابات ریاست جمهوری در سال ۱۳۸۸ و اضافه شدن اصلاحطلبان حکومتی به افراد زیر پیگرد حکومت جمهوری اسلامی روند بازنشستگی اجباری گروهی از استادان نیز تشدید شده است.
علی طایفی، جامعه شناس مدیر نشریه اینترنتی "جامعهشناسی ایران" به پرسشهایی در این زمینه پاسخ گفته است.
دویچهوله: آقای طایفی، در اخبار آمده است که سالانه ۳۰۰ استاد دانشگاه در ایران خانهنشین میشوند. گفته میشود روندی که برای اخراج یا بازنشستگی اجباری استادها همواره وجود داشته، در سالهای اخیر تشدید شده است. شما این روند را چگونه میبینید؟
علی طایفی: این نکته را بگویم که قریب ۳۰ سال از انقلاب فرهنگی میگذرد و طبیعی است بخشی از افراد زیادی که در آن سالها وارد دانشگاهها شدند، کسانی بودند که خودشان از طریق فیلتر کردن یا سیستم گزینش عقیدتی - سیاسی دانشگاهها و اخراج افراد دانشگاهی وابسته به نظام پیشین سیاسی، به دانشگاهها آمدند.
اگر بخواهم به کلیت فرآیند بازنشستگیها نگاهی کنم، میتوانم آن را به دو بخش تقسیم کنم. بخشی از این داستان، بخش واقعی است و اساساً در هر چرخهی حیات علمی، ما نیازمند پویایی و بازتولید این چرخهی حیات هستیم. یعنی خواهی نخواهی افراد به سنی از بازنشستگی میرسند که قاعدتاً باید کنار بروند و افراد جدیدی بیایند. متأسفانه عرضه و تقاضای ساختار آموزش عالی کشور ما هم با هم نمیخوانند و ما عرضهی زیاد داریم، ولی سیستم تقاضایی اندک دارد. یعنی تعداد فارغالتحصیلان ما در مقاطع دکترا به مراتب بیش از افرادی است که وارد موقعیتهای شغلی میشوند. این هم باز جزو عواملی است که میتواند در افزایش شدید نرخ بازنشستگی در بین اساتید نقش داشته باشد.
بخشی از این بازنشستگیها، اساساً بازنشستگیهایی است که به ویژه به نظر میآید مشمول افرادی است که به سنی رسیدهاند که از سن واجد شرایط استخدام یا ادامهی کار در فضای دانشگاهی فراتر رفتهاند. خود ما در ایران بودیم و شاهد بودیم که افرادی واقعاً دیگر توانایی کار را، از نظر جسمی یا حتی از نظر توان آموزشی نداشتند و به دلیل فشار زیادی که متحمل میشدند، آنقدر معمولاً از آنها بهره گرفته میشد، آنقدر تمام وقت مشغول به آموزش بودند که اصلاً به پژوهش نمیرسیدند و قاعدتاً سطح کیفی برخی از این اساتید هم کاهش پیدا کرده بود. اینها جزو بخشی از واقعیت است که در نظام آموزشی ما متأسفانه دارد اتفاق میافتد.
ولی نکته اینجاست که علاوه بر اینها، در لابهلای این سیاست علمی در دانشگاهها، یک سیاست ایدئولوژیک دیگری هم دارد اعمال میشود. بخشی از این داستان برمیگردد به بازنشستگی اجباری افرادی که احیاناً دارای سمتگیریهای متناسب با سیستم نیستند. دوم، طبیعتاً نظام قدرت امروز به این مسئله توجه دارد و به ویژه در سالهای اخیر شاهد بودهاند که ناگزیر هستند نهادهای موازی تأسیس کنند و افرادی را انتخاب و تربیت کنند که بتوانند جایگزین نیروی دانشگاهی و بدنهی علمی نظام آموزش عالی کشور بشوند که فضاهای خالی ایدئولوژیک از نظر نظام را تأمین و پر کنند. این نکتهای است که سیستم خواهی نخواهی در طول سالهای اخیر به دنبال تربیت نیروهای موازی یا جایگزین بوده تا بتواند ساختار قدرت و علم دروغین خود را بازتولید کند.
نکتهی دیگر این است که به نظر میآید بخش علوم انسانی در سالهای اخیر بیشتر دستخوش بازنشستگیهای زودهنگام یا بازنشستگیهای فشرده و یکباره قرار گرفته است. به این معنا که در علوم انسانی این خطر را بیشتر احساس کردهاند و بر اساس سیاستگذاریهای جدیدی که از طرف نهادهای رهبری یا برنامهریزی کلان کشور مطرح شده است، اساساً روند جدید اسلامی کردن دانشگاهها خواهینخواهی دست تو دست همین فرآیند بازنشستگیها خواهد گذاشت و طبیعی است که در این میان ما میبینیم که افرادی را، به ویژه افرادی را که به نام هستند، در مسیر این بازنشستگیهای زودهنگام یا اجباری گذاشتهاند. افرادی که مبتنی بر همین آییننامههای اجرایی موجود میتوانستند سالهای بیشتری را بمانند و خدمتی هم بکنند. به خصوص افرادی که واقعاً تواناییهای لازم را هم داشتند و خدمات علمی ارائه میدادند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر