تقیه نوعی پنهانکاری و عدم صراحت در بیان نظر و احساس است که ریشه ان در ناامنی جانی، مالی و حیثیتی است. مردمی که براثر ترس ازمرگ اعم از ارتداد بخاطر باور دینی، قتل ناموسی بخاطر رابطه جنسی خلاف عرف و فرهنگ سنتی و دینی، یا مصادره اموال بخاطر میزان ثروت و سرمایه مالی و ... دست به تقیه می زنند بی تردید در یک مبادله نابرابر چیزی می دهند تا چیزی بستانند.
اگرچه در سطح فردی و در نگرش عرضی این رفتار بسود کنشگر است ولی در سطح میان فردی و نگرش طولی سبب بی اعتمادی و افت سرمایه اجتماعی از یکسو و گسست مناسبات عاطفی و انسانی بین اعضای یک جامعه و فقر همبستگی از سوی دیگر می گردد.
یکی از مهمترین آسیب هایی که جامعه غیر آزاد و غیردمکراتیک می بیند تقویت همین رویکرد دوچهرگی، دوگانگی شخصیتی، پنهانکاری، دروغ، خیانت، دولاپهنا زندگی کردن، بی اعتمادی، فساد و مواردی از این دست است که از تبعات چندگانه و متنوع همان " تقیه " است. این خصیصه بنظر دارای خاستگاه اجتماعی است که سپس توجیه و تایید دینی نیز یافته و بازتولید شده است و مرز باریکی به پارانویا نیز می یابد که شکل افراطی آن از بعد روانشناختی است.
اختصاص بحث به اجتماعات علمی نیز دارای پیامدهای بنیان سوزی است. به تعبیر مرتن، ازادی وصراحت بیان از مهمترین الزامات توسعه علم نیز می باشد. نگاهی به فراز و فرود تاریخ اندیشه درایران گویای این است که تا چه میزان ریسک پذیری در جامعه ایران بالاست. قتل های زنجیره ای اندیشمندان و اندیشه گران ایرانی پایان داستان غم انگیزعدم روخوانی از فرهنگ تقیه است و عافیت طلبی نخستین انگیزه حفظ، شیوع و گسترش این فرهنگ.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر