پول اگرچه بنظر مجموعه واحدهاي با ارزش اقتصادي است، ولي همزمان داراي معاني و كاركردهاي اجتماعي، فرهنگي و روانشناختي است كه از ابعاد مختلف هم قابل بررسي است.
زیمل معتقد بود که پول، بعنوان وسیله اندازه گیری روابط ارزش میان چیزها، خودش فاقد ارزش ذاتی است.
ازسوي ديگر هگل، فوئرباخ و ماركس سخن از اليناسيون يا ازخودبيگانگي كرده اند كه در معنا عبارتست از اينكه نهاد يا پديده اجتماعي ماهيت و غايت هويتي و وجودي خود را از دست داده و خود از يك وسيله، به هدف مبدل مي شود. در اين معنا، خالق به مخلوق تبديل شده، و پديد آمده، پديدآورنده را به اسارت و بندگي مي گيرد.
امروزه در مناطق شهري و در بين أقشار متوسط و مرفه جامعه، پول تمام معنا و قابليت خود را از دست داده و بعنوان ابزاري درامده است كه بيشترين معنا را دارد. بطوريكه أقشار پردرآمد در جامعه نقش پول در زندگي اجتماعي را از دست داده و فقط به جمع آوري پول مي پردازند و حرص آن مي ورزند.
پول در جوامع بزرگ شهري و مدرن، زمينه ساز رشد جامعه پول محور و تبديل ارزش همه محصولات به رابطه "پول-كالا، رابطه، رفتار-پول" گرديده و ساختار كور سرمايه داري را بازتوليد مي كند.
پول بمنزله يك متغير اجتماعي هم نقش هايي إيفا مي كند كه ميتوان به قوام جامعه طبقاتي، إيجاد منزلت اجتماعي، بحران اجتماعي در روابط انساني و از جمله اليناسيون انسان اشاره كرد.
بدين معنا پول، محصول بشر براي درخدمت بودن او، ابزار تسلط بر او شده و انسان در خدمت آن قرار گرفت. پول معيار ارزشگذاري ها، حفظ هنجارها، تداوم انگيزه ها و هدف هستي اجتماعي آحاد مردمي مي شود كه براي آن از بسياري ارزشهاي انساني ديگر مي گذرند.
انسان الينه شده و پول زده، به ماشين حسابگري مي ماند كه فقط به شمارش اسكناس و مديريت حساب بانكي مي پردازد.
در مناسبات پولي، همه ارزشها در معادله پولي سنجش و پايش مي شوند، و صاحبان ثروت و قدرت، واجدان ارزش و منزلت نيز محسوب مي شوند. در فرهنگ پول محور، همه چيز محاسبه گرانه و مبتني بر سود و زيان سنجيده مي شود و محافظه كاري در بطن جامعه رشد مي كند.
ازخودبيگانگي ناشي از پول پايان زندگي مولد، ترقي خواه و تماميت نظام اجتماعي است كه در ان اهميت انسان، به نازلترين كالاي مبادلاتي مبدل مي شود.
ع ط
#پول #اليناسيون #ازخودبيگانگي
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر