پرسش اصلی این مقاله عبارت از این
است که چگونه کنگشران فردی در صحنه کنشگری
و اعتراض های سیاسی حضور دارند؟ چرا این افراد بطور شخصی و برون سازمانی عمل می
کنند؟ آیا این کنشگران وابستگی و تعلق سازمانی دارند؟ هدف و انگیزه این کنشگری های
منفرد در اعتراض های سیاسی و اجتماعی چیست؟
جایگاه، نقش و دامنه تاثیرگذاری و تاثیرپذیری این کنشگری ها در جنبش های
اعتراضی مدنی در جامعه چیست؟
زمینه ها:
زمینه های اصلی حضور کنشگران فردی
در میادین اعتراضات اجتماعی در ایران دامنه گسترده ای دارد که بی تردید همانند
بسیاری از پدیده های دیگر اجتماعی دارای سابقه تاریخی است. در مروری هرچند کوتاه
بدین امر می توان به چند نکته اشاره کرد:
·
فقدان نهادها و نمادهای دمکراتیک در ساختار سیاسی ایران
امری دیرینه است. ساختار سیاسی کشور می توانست از نظر تاریخی بویژه در سده معاصر و
با آغاز جریان نوسازی در کشور زمینه های رشد و کنشگری احزاب و سازمانهای سیاسی را
فراهم سازد، امری که به دلایل نهفته در تاریخ و ساختار قدرت در کشور زمینه ظهور
نیافت. از بیانیه سید ضیا در تدوین قانون اساسی مدرن پس از فروپاشی نظام متحجر
قدرت قاجار که با همه رویکردهای مدرنیزه شده حکم به تعطیلی همه احزاب داد تا سردار
مدرنیزم، رضا پهلوی و درنهایت پسر او محمدرضا پهلوی که فرهنگ عمومی مردم و جامعه
را برای آزادی احزاب و ارا و عقاید صغیر و ناتوان می دانست، همگی نشان از این داشت
که نظام ولایی/سلطانی در کشور مردم را مجموعه رعایایی می دانست که نیازمند تمشیت و
راهبری است. این ساختار بشدت به سرکوب احزاب و سازمانهای سیاسی نیز می پرداخت.
حضور قهرمانان و کنشگران سیاسی در تاریخ معاصر ایران که عمدتا نیز قربانی تیغ
استبداد و عدم تحمل ساختار قدرت شدند گواهی براین مدعاست که پدیده حضور گنشگران
فردی فراتر از جنبش های سازمانی امری مسبوق به سابقه است. حضور افرادی مانند
صمدبهرنگی و علی شریعتی در دوره پهلوی دوم نمونه هایی از این
کنشگری های فردی است که در غیاب احزاب می توانست نقش میانجیگر و جایگزین ایفا کند.
·
درطی دهه های
اخیر بویژه در طول دهه شصت پس از انقلاب و آغاز جنگ از یکسو و درگیری های سیاسی و
نظامی بین احزاب با مدعیان حکومت اسلامی از سوی دیگر، زمینه حذف احزاب و سازمانهای
سیاسی متحقق شد. این فرایند درواقع بازگشت به ساختار متصلب و بشدت متمرکزی بود که
با گسست سیاسی و اجتماعی ناشی از فروپاشی ساختار غیردمکراتیک حکومت پهلوی و روی
کار آمدن صاحبان قدرت دینی پس از انقلاب، سامان خود را از دست داده بود. بازتولید
ساختار بسته استبداد تاریخی در جامعه چنان پرشتاب بود که پس از قریب کمتر از نیم
دهه از وقوع انقلاب، تنها حزب حکومتی موجود (حزب جمهوری اسلامی) قدرت تمام و عیار
را بدست گرفت. دهه شصت و اویل دهه هفتاد نیز، فضای سرکوب تام وتمام اجازه ظهور و فعالیت حتی کنشگران را نیز
نمی داد. از نیمه دوم دهه هفتاد و به روی کارآمدن جریان اصلاح طلبی سیاسی در درون
ساختار حکومت که بخش بزرگی از انان نسل درمانده از آرمانهای نخست انقلاب بودند،
بتدریج زمینه حضور کنشگران فردی برای نقش افرینی رهبری های سیاسی فراهم شد.
·
سرکوب احزاب و سازمانهای سیاسی قدیم و جدید پس از انقلاب و
زندان، اعدام و در نهایت مهاجرت سران و هواداران انها به خارج از کشور، زمینه مشارکت
سیاسی سازمانی و متشکل را در داخل کشور بیش از پیش تضعیف ساخت. تحولات جهانی بین
اردوگاههای سوسیالیستی از دهه نود میلادی از یکسو و مستحیل شدن بخش بزرگی از بدنه
سیاسی احزاب در زندگی روزمره و تجزیه و انشعاب انها در خارج از کشور نیز همگی فضای
محدود مشارکت سیاسی احزاب را بیش از پیش محدوتر ساخت. عدم تحمل سازمان و ساختار
غیر دمکراتیک احزاب وسازمانهای سیاسی در
برابر فضای دمکراتیک کشورهای مهاجر پذیر، زمینه گسست و واگرایی بیشتر این سازمانها
را فراهم ساخت. دراین رهگذر زمینه حضور
افراد و چهره نمایی انان قوت گرفت.
·
در نبود سازمانهای سیاسی و جنبشی متشکل و آزاد در بدنه
سیاسی کشور، حضور افراد و کنشگران سیاسی روبه فزونی نهاد. دهه هشتاد مملو از حضور
افراد و چهره هایی است که به اشکال مختلف از جنبش های مختلف به صحنه سیاسی روی
آورند. حضور و نقش افرینی افرادی مانند حشمت طبرزی از جنبش دانشجویی، اکبر گنجی از
جنبش اصلاح طلبی، پرستو فروهر از جنبش ملی (البته منسوب به پدر و مادر)، نسرین
ستوده از جنبش ملی/مذهبی، محمد نوریزاد و بسیاری دیگر گواه بر این مدعا بود و هست
که در نبود احزاب و سازمانهای سیاسی آزاد
و فعال، چگونه افراد و کنشگران فردی نقش های جایگزین را عهده دار شده اند.
·
این افراد و کنشگران فردی در عرصه های سیاسی و اجتماعی
دارای توفیقات نسبی نیز هستند. بطوریکه نه تنها نمایندگی ضمنی برخی جریانات سیاسی
و جنبشی را عهده دار هستند بلکه توسط این جریانات سیاسی و جنبشی نیز بنحوی از انحا
مورد بهره برداری و حمایت نیز قرار می گیرند. درفضای عمومی که قهرمان سازی و
قهرمان پروری از یکسو و فردگرایی بجای تشکل و سازمانیابی از سوی دیگر اهمیت و نقش
بیشتری داشته و توسط خیل بزرگی از جامعه معترض نیز مورد تبعیت و مشروعیت قرار می
گیرد، حضور کنشگران فردی می تواند فضای عمومی اعتراضات اجتماعی را همچنان زنده و
پویا نگهداشته و مردم سرگردان در فضای خلا سیاسی را بنحوی در صحنه اعتراضات نگهدارد.
·
جامعه سیاسی ایران در فضایی که اجتماع بیش از دونفر هنوز
درآن خواه در فضاهای سیاسی و خواه اجتماعی
و اقتصادی ناکارآمد و ممنوع است (بنگرید به دلایل عدم رشد سرمایه داری درکشور نیز
که عدم اتفاق دربین صاحبان حتی ثروت یکی از دلایل ضعف آن در جامعه است)، میل
بیشتری به کنشگری فردی نشان می دهد. مطالعه بیانیه های اعتراضی در طی دو دهه اخیر
نشان ازاین دارد که بیانیه های سیاسی منتشر شده عمدتا ماهیت غیر سازمانی داشته و
فهرست بلند و بالایی از افراد و کنشگران مدنی و سیاسی منفرد در ذیل آن به امضا
نشسته اند. می توان به جرات گفت کشور ایران یکی از نمونه کشورهایی است که بیشترین
بیانیه های سیاسی افراد و کنشگران منفرد را در پرونده سیاسی خود بایگانی کرده است.
تاثیرات:
آنچه که مهم است حضور و نقش افرینی کنشگران فردی
در جامعه ایران دارای آثار متعددی است که بطور طولی و عرضی در گذر زمان و از منظر
حکومتی و جنبشی می توان به ابعاد آن توجه کرد:
Ø
حفظ پویایی و نشاط در
فضا و ساختار اعتراض سیاسی کشور یکی از مهترین دستاوردهای حضور کنشگران
فردی در گوشه و کنار جامعه سیاسی زده ایران است. رسانش صدای اعتراض این افراد
اگرچه گاه و بیگاه توسط عاملان سرکوب، مورد بازداشت و پیگرد قرار می گیرند ولی با
رسانه ای شدن حضورو صدای اعتراض این افراد توسط رسانه های اعتراضی در داخل و خارج
از کشور و بهره گیری ازاین حداقل توان و امکان توسط برخی احزاب و سازمانهای سیاسی
سبب می شود نبض سیاسی کشور به حیات خود ادامه داده و میدان اعتراضات اجتماعی
همواره دارای ترافیک حداقل باشد.
Ø
سازمانهای سیاسی داخل کشور نیز بدلیل ساختار سلسه مراتبی که
دارند عمدتا فاقد نظام دمکراتیک در مدیریت سیاسی سازمانهای متبوع و روابط ساختاری
اعضای خود هستند. این امر تاحد زیادی میتواند توجیهات خود را نیز داشته باشد خاصه
آنکه این سازمانها و احزاب هرگز در فضایی دمکراتیک فعالیت نداشته و فرایندهای
دمکراتیک را به بوته ازمون نگذارده اند اگرچه در نامه های مربوط به اساس و مرام
خود در پی ایجاد نظامی دمکراتیک هستند. از این منظر حضور کنشگران فردی تنافر
ساختاری با فعالیت احزاب وسازمانهای سیاسی
نداشته و بشدت مورد استقبال نیز قرار می گیرد.
Ø
میدان عمل دادن نهادهای قدرت برای ادامه کنشگری این افراد
بنظر مستقل و منفرد با اهداف مختلفی صورت می گیرد. یکی از مهمترین دلایل تحمل نظام
قدرت در مقبل کنشگری فردی معترضان، تحفیف فشار سیاسی از پایین به بالاست. این هدف نه تنها ناظر بر تخفیف فشار سیاسی در
بین افراد، جنبش های مدنی از دانشجویی تا معلمان و گارگری است بلکه ناظر بر فعالیت
و عملکرد سازمانهای سیاسی نیز هست. با چنین رویکردی، نظام قدرت به سوق دادن و
تقویت وجوه فردگرایی در ساختار جنبشی درکشور در کنار تشکل و سازمان دهی و سازمان
یابی می پردازد. هراس نظام های غیر دمکراتیک ازجمله حکومت اسلامی ایران عمدتا از
کنشگری هایی است که مبتنی بر تشکل و سازمان یابی های سیاسی است.
Ø
شناسایی افراد حول فعالیت کنشگران منفرد نیز برای ردیابی و
سرکوب بتوسط ماشین قدرت، مراتب راحت تر بوده و ریسک سیاسی آن در عرصه داخل و خارج
از کشور آن بشدت پایین تر است. در چنین فضایی نظام قدرت به نمایش دمکراتیک بودن
خود و ضریب بالای پذیرش صدای اعتراض می پردازد. علاوه بر این فروکاستن ماهیت
اعتراض اجتماعی از یک تحصن و اعتصاب عمومی به یک نشست و اعتراض فردی و جمعی، نرخ
آسیب پذیری جنبش های اعتراضی را بشدت بالا برده و زمینه کنترل اجتماعی و صریب بقای
نظام قدرت را بیش از پیش فراهم می سازد.
۱ نظر:
"عدم تحمل سازمان و ساختار غير دمکراتيک احزاب وسازمانهای سياسی در برابر فضای دمکراتيک کشورهای مهاجر پذير، زمينه گسست و واگرايی بيشتر اين سازمانها را فراهم ساخت. دراين رهگذر زمينه حضور افراد و چهره نمايی انان قوت گرفت."
اینجانب برای اپوزیسیون در خارج از کشور هیچ اعتباری قایل نیستم و اگر دلایلی داشته باشم هم به هیچ وجه مورد توجه قرار نمیگیرد .
اما این عدم توجه از سوی اپوزیسیون دلایلی مشابه با دلایل قدرت قاهر در جمهوری اسلامی دارد .
این عدم توجه تمام فعالان منصف و آزادیخواه را که متاسفانه در خارج از کشور کمتر از انگشتان یک دست هستند را متاسفانه بی انگیزه کرده است و همه میدانیم که منجر شده است , سرنگونی جمهوری اسلامی تا اطلاع ثانوی از هر پلانی حذف شود. یا به عبارتی با نفرت از یک انقلاب و برای از بین بردنش , انقلاب کردن پارادوکسی است که حتی عوام هم آن را امری کاملا بدیهی بشمار می آورند .
بهر حال اپوزیسیون در خارج از کشور در هر گوشه بدنبال آزادیهای بی قید و شرط برای خود و قید و شرط گذاشتن برای دیگران است . کاری که چند هزار فامیل در ایران پس از هزار فامیل مشغول آن هستند .
حال شما خود قضاوت کنید که اگر اپوزیسیون در خارج از کشور به آزادیهای تصریح شده در کنوانسیون حقوق بشر اعتقاد دارند , چرا این کامنت که پرسشی و استدلالی است برای عدم دفاع این گروها از آن آزادیها با حذف و یا نادیده گرفتن, مواجه شده و ادعای این چند سطررا مستدل تر میکنند ؟
در حقیقت با حذف پرسشگر به پرسش در جهت منافع گروهی پاسخ دادن , استبدادی از نوع تعریف نشده و با توجیهات عقلا محور ! است که حذف پرسشگر را عاقلانه جلوه داده و این گونه عقلانیت به هیچ وجه غیر دموکراتیک و حق نامحورانه به نظر نمیرسد .
حال چگونه یک گروه مجوز حذف پرسشگر را بدست می آورد و دچار تناقض با دلیل اصلی وجودی خود هم نمیشود , پای مصالح را به میان میکشد که در اینصورت دیگر چه اختلافی میان کسانی که با تشخیص مصلحت خود , دیگری را بی سر و صدا حذف میکند و بطور مثال آقای اسماعیل نوری علا که بطور کلی منتقدانش را فاشیست مینامد و بی ذکر نام از آنها میگذرد ؟
https://www.facebook.com/profile.php?id=100008397305655
ارسال یک نظر