۱۳۸۹/۵/۱۳
بررسی وضعيت و مشكلات زنان سرپرست خانوار
١. براساس سرشماری ١٣٧٥ از بين حدود ١٢ ميليون خانوار در كشور، بالغ بر ٤/٨ درصد آنان دارای سرپرست زن ميباشد. اين گروه و قشر اجتماعی و اقتصادی از زنان كه به عبارتی ” بدون مردان ” به راهبری ، مديريت و تصميمگيری خانوار خود ميپردازند را اگرچه ميتوان در ساير كشورها نيز مشاهده كرد ولی بررسی وضعيت كمی و كيفی اين گروه بيانگر ويژگيهای خاصی است كه توجه ويژهای را نيز میطلبد. همانطور كه اشاره شد از ميان بيش از يك ميليون نفر زنان سرپرست خانوار در ايران ٥/٣٤ درصد به تنهايی سرپرستی خانوار را بعهده داشتند. اين نسبت در كنار ميزان ٨/١ درصدی سرپرستی يگانه مردان گويای اولين خصيصه و جايگاه زنان بدون مردان است.
٢. ارقام مربوط به ساختار سنی اين گروه از زنان حاكی است كه حدود ٢٦ درصد آنان در گروه سنی ٢٥ تا ٤٤ سال ، ٣٨ درصد بين ٤٥ تا ٦٤ سال و ٣٢ درصد نيز بين سنين ٦٥ ساله و بالاتر قرار دارند. به بيان ديگر هرچه سن زنان افزايش میيابد احتمال قرارگرفتن آنان در بين گروه زنان سرپرست خانوار بيشتر میشود. دلايل عمده اين پديده براثر وقوع دو اتفاق است: نخست فوت همسر كه ٧٠ درصد اين گروه را بخود اختصاص میدهد و در وهله دوم عامل طلاق است كه ٥ درصد آنان در شهرها و ٢ درصد در روستاها را دربر میگيرد.
٣. از كل خانوارهای دارای سرپرست زن ١٧ درصد از نظر اقتصادی فعال و ٥/٢١ درصد دارای درآمد بدون كار بوده و فقط ٥/٥٥ درصد به عنوان خانهدار از نظر اقتصادی غير فعال تلقی شدهاند. اين وضعيت كه در بين زنان شهری بيش از روستايی عموميت دارد گويای آسيب پذيری وضعيت اين دسته از زنان میباشد. به بيان ديگر ٦٢.٥ درصد اين گروه از خانوارها فاقد فرد شاغل میباشند و در اين ميان ٢٦ درصد دارای فقط يك نفر شاغل است.
٤. از نظر گروهبندی اصلی شغلی ١٧ درصد زنان شاغل سرپرست خانوار نيز شواهد حاكی است زنان سرپرست خانوار در مناطق شهری عمدتا بعنوان متخصص با ٢٢درصد ، صنعتگر با ١٨ درصد ، كاركنان خدماتی و فروشنده با ٢٣ درصد ، كارگر ساده با ١٢ درصد و كارمندان امور دفتری و اداری با ١٠ درصد مشغول فعاليت هستند. اين ميزان در مناطق روستايی عمدتا بعنوان كاركنان ماهر كشاورزی با ٤٩ درصد ، صنعتگر با ١٩ درصد وكارگر ساده با ١٢ درصد پراكنده است.
٥. از ساير عوامل موثر بر وقوع پديده زنان سرپرست خانوار میتوان به وقوع پديده و مصيبتهای اجتماعی از قبيل انقلاب ، جنگ هشت ساله و ناامنیهای شغلی و ترافيكی در شهرها و جادهها اشاره كرد كه قربانی خود را عمدتا از مردان میگيرد. از سوی ديگر به دليل فاصله سنی معمول ميان زن و شوهر در ايران (به دليل نياز ساختاری و كاركرد اطاعت پذيری زنان از مردان و تمتع جنسی بيشتر و يارگيری زنان بهنگام سالخوردگی مردان) مرگ زود هنگام مردان نيز از ديگر دلايل تحميل سرپرستی خانوار بدوش زنان میباشد بیآنكه مقدمات و آموزشها و سازوكارهای لازم پيش بينی شده باشد.
٦. يكی ديگر از دلايل گسترش پديده سرپرستی خانوار توسط زنان وجود اين گرايش فرهنگی و سنتی است كه از يكسو مردان بیهمسر (خواه مجرد خواه بیهمسر براثر فوت همسر يا طلاق) بندرت به همسرگزينی از بين زنان بیهمسر روی آورده و به دلايلی چون عدم قبول مسوليت معاش فرزندان آنان و ميل به ازدواج با دختران دوشيزه! به سراغ اين گروه نمیروند. از سوی ديگر زنان بیهمسر نيز به دليل گاه وفاداری به شوهر متوفای خود يا ترس از آزار كودكان در ازدواج مجدد و گاه به دليل آزادی بيشتر نسبت به زمان تاهل تن به ازدواج مجدد نمیدهند.
٧. بسياری از زنان سرپرست خانوار از فقدان يك چتر حمايتی و تامين مالی رنج ميبرند. فقدان تامين اجتماعی برای بخش بزرگی از آحاد ملت بويژه روستاييان ، كارگران روزمزد و موقت ، كاركنان مشاغل غير رسمی و فقرای شهری چنان ناامنی بدنبال میآورد كه با مرگ مردان نانآور و سرپرست خانوار بحرانهای پی در پی بنيان خانوارهای تحت سرپرستی زنان را میلرزاند. اين گروه از زنان بدليل عدم آموزشهای اوليه با وقوع پديده بیهمسری ، ناگزير از ورود به بازار كار سياه ، ناامن ، پر از تبعيض و تعدی جنسی و شغلی میشوند. استثمار جنسی و جسمی از اين گروه از زنان در نبود هرگونه حمايت دولتی و اجتماعی از آنان راه محتوم بسياری از زنان اين خانوارهاست كه با دلاوری در تدارك معاش آبرومند برای خود و خانوار شان هستند.
٨. در نبود تامين اجتماعی كارآمد از يكسو و ضعف مديريت و ناكارآيی ساختار و سازوكار سازمانهای حمايتی همچون كميته امداد ، طرح رجايی، بنياد مستضعفان و شهدا در پوشش فراگير و لازم خانوارهای بدون سرپرست مرد از سوی ديگر زمينه ايجاد بسترهای سوء استفاده از اين گروه از زنان نيز بيش از پيش فراهم میگردد. اين شرايط در اوضاعی بوقوع میپيوندد كه در جامعه امروز ايران به دلايل مختلف اجتماعی ، فرهنگی و دينی كمتر زنی ميتواند در فضاهای اجتماعی در معرض سوء استفاده قرار نگيرد.
٩. تالی فساد زندگی زنان بدون مردان! نه تنها گريبان زنان بازمانده و سرپرست خانوار را به تنگ میآورد ، بلكه فرزندان اين خانوارها نيز بطور بالقوه در معرض آسيبهای اجتماعی بسياری از قبيل فرار كودكان از جمله دختران ، كار كودكان در مشاغل سياه و غيررسمی ، بزهكاری اجتماعی ، محروميت از تحصيل و سوء تغذيه قرار ميگيرند. در اين ميان زنان اندك شماری نيز به ياری كار، تلاش و حميت خود و يا پشتيبانیهای مانده از همسر يا نزديكان به معاش آبرومند خانوار اهتمام ورزيده و فرزندان پاك سرشتی نيز تربيت و به جامعه گسيل میدارند كه از چشم هيچ شاهد عادلی دور نخواهد بود.
١٠. در نهايت اينكه با ترسيم اوضاع كلی اين گروه از زنان انتظار ميرود سازمانهای دولتی و غيردولتی فعال در حوزههای اجتماعی بيش از پيش به بررسی مسايل، مشكلات و همچنين پيش بينی سازوكارهای حمايتی برای توانمند سازی آنان و بستر سازی بيشتر برای اشتغال آبرومند و سالم آنان بپردازد. بیترديد بیتوجهی به اين قشر با جمعيتی در حدود بيش از ٢ ميليون نفر بعنوان فرزندان ونسل آتی اين مرزوبوم میتواند هزينههای انسانی و اجتماعی سنگينی بجای بگذارد
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر