گفتگوی منتشر شده در بی بی سی فارسی
دورههای جنینی، نوزادی، کودکی، نوجوانی، جوانی، میانسانی و کهنسالی، واضح ترین دورههایی هستند که در چرخه زندگی هر فرد وجود دارند و هر کس در حالت عادی، تمام این مراحل را طی میکند، ولی این چرخه برای زنان در بیشتر کشور های در حال توسعه از جمله در ایران، به ندرت به طور کامل طی میشود.
زنان در ایران حتی از دوره پیش از تولدشان و یا بعد از مرگ، در مقایسه با وضعیت زنان در کشورهای توسعهیافته، در شرایط سخت و گاه تأسفباری هستند و در این میان، وضعیت زنان در گروه سنی زیر ۱۸ سال به مراتب وخیمتر است.
طبق کنوانسیونهای جهانی، افراد زیر ۱۸ سال، کودک تلقی میشوند، چون آنها در این گروه سنی، فاقد تواناییهای دفاع از حقوق اولیه خود هستند و طبیعتا وقتی در چنین شرایطی، به عنوان فردی بزرگسال، وارد فرایند جامعهپذیری، اجتماعی شدن و کسب آموزههای اجتماعی میشوند، با دشواریهای زیادی روبهرو میشوند که ممکن است به محرومیتهای شدید و وارد شدن فشار روحی و روانی زیاد به آنها منجر شود.
با در نظر گرفتن شرایط فرهنگی جامعه ایران، به نظر میرسد که اگر بخواهیم در روانشناسی بزرگسالان در جامعه ایران امروز کمی مداقه کنیم و به جزئیات مسائل اجتماعی و روانی بپردازیم که گریبانگیر اعضای جامعه ایران، به ویژه زنان شده است، باید یک حلقه مفقوده اساسی را در چرخه زندگی بیشتر اعضای این جامعه بررسی کنیم.
بررسیها نشان میدهد که "دوران کودکی" نقش مهمی در شکلگیری شخصیت اجتماعی افراد به ویژه زنان دارد و همین "دوران کودکی"، حلقه مفقوده چرخه زندگی افراد در اجتماع ایران است. بسیاری از محرومیتها و مشکلات زنان ایران هم در دوران کودکی آنها نهفته است که به طور طبیعی، بر نهاد خانواده که تشکیلدهنده جامعه ایران است، تأثیر میگذارد.
این حلقه مفقوده را میتوان از پیش از تولد یک نوزاد دختر در جامعه ایران بررسی کرد؛ میدانیم که نهاد خانواده در جوامع شهری ایران، تغییرات فرهنگی زیادی داشته است، ولی به طور میانگین، هر زمان که زنی باردار میشود و یا در زمان وضع حمل او، نگرش عمده و اولویت افراد، این است که "بهتر است اولین بچه، پسر باشد". در واقع اولویت دادن به پسرزایی، اولین اجحافی است که از نظر ذهنی، نسبت به حقوق یک کودک میشود.
کمی بعد از تولد نوزاد دختر و در دوران کودکی (به عنوان بخشی از چرخه زندگی)، کودکان دختر در مقایسه با کودکان پسر محرومیتهای بیشتر و متفاوتی دارند؛ به این معنا که در بسیاری از خانوادهها، هنوز مناسبات دختربچهها با پسربچهها محدود میشود و نوع بازیهای آنها نیز متفاوت است و معمولا دختران ناگزیرند در چارچوب خاصی فعالیت کنند.
در این میان، با آن که هر دو گروه کودکان دختر و پسر تا حدی جداسازی ارتباطات اجتماعی را تجربه میکنند، ولی دختران در محرومیت مضاعفی هستند و اغلب افراد و بخشهای اجتماعی، از نهاد خانواده تا رسانهها و حتی مدارس و مراکز آموزشی، شرایط بیشتری را برای پوشش شخصی، ارتباطات و آموزههای آنها ابلاغ میکنند. در واقع به دختربچهها گفته میشود که چه جایگاه و موقعیتی دارند و چه نقشهایی از آنها انتظار میرود.
در عین حال، آمار نشان میدهد که در میزان تحصیل کودکان نیز متناسب با دختر یا پسر بودن آنها تفاوتهایی وجود دارد؛ از جمله نسبت ثبت نام دختربچهها در مقایسه با پسربچهها در مقاطع اولیه تحصیلی، به ویژه در سالهای اول و دوم، تا حدی برابر است، ولی هرچه جلوتر میرویم، تعداد دخترانی که در مقاطع بالاتر راهنمایی و متوسطه در ایران ثبت نام میکنند، نسبت به پسران کمتر میشود که نشانگر محدودیتهای بیشتر دختران در مسیر آموزش است.
این روند را در آمار جهانی نیز میتوان مشاهده کرد؛ یعنی در سالهای اول آموزش ابتدایی، تعداد دختران تقریبا به اندازه پسرها است و بر اساس نسبت تعداد دختران و پسران در این مقطع آموزشی، ایران جزو ده کشور برتر جهان به شمار میرود. ولی در مقاطع بالاتر، یعنی نسبت دختران به پسران از نظر ثبت نام در مقطع راهنمایی، رتبه ایران در بین همان کشورها به بالای ۱۰۰ میرسد.
این نسبت در مقطع متوسطه به مراتب کاهش مییابد و اساسا نام ایران در فهرست ۱۳۰ تا ۱۴۰ کشور اول دنیا در این زمینه، به چشم نمیخورد که نشان میدهد ریزش دختران و انصراف آنها از ادامه تحصیل در دوره متوسطه بیشتر است.
البته، این ریزش در ایران شامل تمام کودکان (دختر و پسر) میشود؛ یعنی کودکانی که تحصیلات ابتدایی را شروع میکنند، ولی در مقاطع بالاتر به دلیل بار مسئولیتهای اجباری اجتماعی، از سیستم آموزشی ایران خارج میشوند. منتهی نسبت دختران در بین افرادی که شامل این تغییر میشوند، به مراتب بیشتر از پسرها است.
در بیشتر موارد، ریزش تحصیلی دختران در طول دوران تحصیل، یک دلیل بدیهی دارد؛ دید جامعه این است که دختران باید زودتر مسئولیتهای مدنی را عهدهدار شوند و مهمترین مسئولیت مدنی آنها هم ازدواج است.در بیشتر موارد، ریزش تحصیلی دختران در طول دوران تحصیل، یک دلیل بدیهی دارد؛ دید جامعه این است که دختران باید زودتر مسئولیتهای مدنی را عهدهدار شوند و مهمترین مسولیت مدنی آنها هم ازدواج است.
بر اساس آخرین دادهها در ایران، نزدیک به یک میلیون کودک زیر ۱۸ سال در این کشور ازدواج کردهاند؛ یعنی نزدیک به یک میلیون کودک در ایران وارد چرخه زندگی مشترک شدهاند و مسئولیت های زندگی به عهدهشان گذاشته شده است.
از بین این یک میلیون نفر، نزدیک به ۷۰ درصدشان دخترها هستند و بخش عمده آنها هم اختلاف سنی زیادی با همسرانشان دارند. همچنین بررسیها نشان می دهد که نزدیک به ۲۰ درصد اینگونه ازدواجها در فاصله کمی بعد از ثبت، به طلاق منجر شدهاند. آمار نشان میدهد که حتی در صورت دوام چندساله این قبیل ازدواجها، باز شرایط بهتر نیست و نسبت قابل توجهی از زنانی که در سنین بین ۲۰ تا ۲۵ و ۳۰ سال به دنبال طلاق هستند، کسانی هستند که در سنین زیر ۱۸ سال ازدواج کردهاند.
در واقع، پیامدهای منفی ازدواج زودهنگام که بزرگترین خشونت علیه حقوق فردی یک کودک به ویژه دختر ان به شمار میرود، خود را در کوتاهمدت و بلندمدت نشان میدهد و بازتاب اجتماعی دارد. زنانی که در چنین شرایطی قرار می گیرند، همچنین به صورت مادران آسیبدیده در جامعه هم مشاهده میشوند.
صرفنظر از محرومیت از ادامه تحصیل، بخشی از دختران که میتوانند همچنان در فضاهای آموزشی حضور یابند، در کتابهای درسی و در طول دوره یادگیری با محرومیتهایی روبهرو میشوند؛ از متون درسی که معمولا زنان و دختران در آنها در مرتبه دوم قرار میگیرند تا فضاهای زیست آموزشی که در آنها حتی کودکان ۶ و ۷ ساله هم مجبور میشوند نوعی روسری و پوشش اجباری را رعایت کنند که تضییع حقوق فردی کودکان به شمار میرود.
تجاوز به محارم از مواردی است که در لایههای زیرین جامعه ایران مانده است و آماری رسمی در این باره منتشر نمیشود، ولی هستند دختران زیر ۱۸ سالی که توسط پدران، برادران یا اقوام دیگر مرد در خانواده به شکلی مورد سوءاستفاده جنسی قرار میگیرند.از سوی دیگر، خشونتهای جنسی در نهاد خانواده، بیش از پسرها شامل دختربچهها میشود. موضوع تجاوز به محارم از مواردی است که در لایههای زیرین جامعه ایران مانده است و آماری رسمی در این باره منتشر نمیشود، ولی هستند دختران زیر ۱۸ سالی که ازدواج کرده باشند یا نه، توسط پدران، برادران یا اقوام دیگر مرد در خانواده به شکلی مورد سوءاستفاده جنسی قرار میگیرند.
این خشونت و محرومیتها ناشی از نوع نگاهی است که در جامعه ایران نسبت به زنان و موقعیت و ماهیت جنسی آنها وجود دارد. این نگرش، بیشتر گناهآلود و مبتنی بر تفاوتگذاریهای جنسی است و میشود گفت که این تفاوتگذاریها سبب شده است که "جنسیت زن، بلای جان او شود".
"کودکان جدی گرفته نمیشوند"
امروزه، "کودکی" در دنیا به عنوان مفهوم جدیدی مطرح است و گفته میشود که کودکان هم به عنوان کنشگران اجتماعی، حقوق اولیهای دارند. ضمن اینکه آنها تا حدی دارای اثرگذاری اجتماعی هستند و تأثیری جدی بر بزرگسالان میگذارند.
گفته میشود که کودکان الگوهای زیست و فرهنگ و آموزشی بزرگسالان را تحت تأثیر قرار میدهند و این موضوع، در دنیای مدرن مورد توجه قرار دارد، ولی در جوامع کمابیش توسعهنیافتهتر از نظر فرهنگی و آموزشی، به ویژه در جامعه ایران، میبینیم که کودکان همچنان تحت سلطه بزرگسالان هستند.
به تعبیری، استثمار کودکان توسط بزرگسالان در جامعه ایران همچنان ادامه دارد و این استثمار به ویژه بر دختربچهها سایه سنگینی انداخته و کمتر کسی است که از حقوق آنها دفاع کند. در واقع، دفاع از حقوق دختران زیر ۱۸ سال به عنوان زیرمجموعه ای از زنان، مورد کمتوجهی جنبشها و فعالان حوزه زنان در ایران هم قرار گرفته است.
زنان در ایران حتی از دوره پیش از تولدشان و یا بعد از مرگ، در مقایسه با وضعیت زنان در کشورهای توسعهیافته، در شرایط سخت و گاه تأسفباری هستند و در این میان، وضعیت زنان در گروه سنی زیر ۱۸ سال به مراتب وخیمتر است.
طبق کنوانسیونهای جهانی، افراد زیر ۱۸ سال، کودک تلقی میشوند، چون آنها در این گروه سنی، فاقد تواناییهای دفاع از حقوق اولیه خود هستند و طبیعتا وقتی در چنین شرایطی، به عنوان فردی بزرگسال، وارد فرایند جامعهپذیری، اجتماعی شدن و کسب آموزههای اجتماعی میشوند، با دشواریهای زیادی روبهرو میشوند که ممکن است به محرومیتهای شدید و وارد شدن فشار روحی و روانی زیاد به آنها منجر شود.
با در نظر گرفتن شرایط فرهنگی جامعه ایران، به نظر میرسد که اگر بخواهیم در روانشناسی بزرگسالان در جامعه ایران امروز کمی مداقه کنیم و به جزئیات مسائل اجتماعی و روانی بپردازیم که گریبانگیر اعضای جامعه ایران، به ویژه زنان شده است، باید یک حلقه مفقوده اساسی را در چرخه زندگی بیشتر اعضای این جامعه بررسی کنیم.
بررسیها نشان میدهد که "دوران کودکی" نقش مهمی در شکلگیری شخصیت اجتماعی افراد به ویژه زنان دارد و همین "دوران کودکی"، حلقه مفقوده چرخه زندگی افراد در اجتماع ایران است. بسیاری از محرومیتها و مشکلات زنان ایران هم در دوران کودکی آنها نهفته است که به طور طبیعی، بر نهاد خانواده که تشکیلدهنده جامعه ایران است، تأثیر میگذارد.
این حلقه مفقوده را میتوان از پیش از تولد یک نوزاد دختر در جامعه ایران بررسی کرد؛ میدانیم که نهاد خانواده در جوامع شهری ایران، تغییرات فرهنگی زیادی داشته است، ولی به طور میانگین، هر زمان که زنی باردار میشود و یا در زمان وضع حمل او، نگرش عمده و اولویت افراد، این است که "بهتر است اولین بچه، پسر باشد". در واقع اولویت دادن به پسرزایی، اولین اجحافی است که از نظر ذهنی، نسبت به حقوق یک کودک میشود.
کمی بعد از تولد نوزاد دختر و در دوران کودکی (به عنوان بخشی از چرخه زندگی)، کودکان دختر در مقایسه با کودکان پسر محرومیتهای بیشتر و متفاوتی دارند؛ به این معنا که در بسیاری از خانوادهها، هنوز مناسبات دختربچهها با پسربچهها محدود میشود و نوع بازیهای آنها نیز متفاوت است و معمولا دختران ناگزیرند در چارچوب خاصی فعالیت کنند.
در این میان، با آن که هر دو گروه کودکان دختر و پسر تا حدی جداسازی ارتباطات اجتماعی را تجربه میکنند، ولی دختران در محرومیت مضاعفی هستند و اغلب افراد و بخشهای اجتماعی، از نهاد خانواده تا رسانهها و حتی مدارس و مراکز آموزشی، شرایط بیشتری را برای پوشش شخصی، ارتباطات و آموزههای آنها ابلاغ میکنند. در واقع به دختربچهها گفته میشود که چه جایگاه و موقعیتی دارند و چه نقشهایی از آنها انتظار میرود.
در عین حال، آمار نشان میدهد که در میزان تحصیل کودکان نیز متناسب با دختر یا پسر بودن آنها تفاوتهایی وجود دارد؛ از جمله نسبت ثبت نام دختربچهها در مقایسه با پسربچهها در مقاطع اولیه تحصیلی، به ویژه در سالهای اول و دوم، تا حدی برابر است، ولی هرچه جلوتر میرویم، تعداد دخترانی که در مقاطع بالاتر راهنمایی و متوسطه در ایران ثبت نام میکنند، نسبت به پسران کمتر میشود که نشانگر محدودیتهای بیشتر دختران در مسیر آموزش است.
این روند را در آمار جهانی نیز میتوان مشاهده کرد؛ یعنی در سالهای اول آموزش ابتدایی، تعداد دختران تقریبا به اندازه پسرها است و بر اساس نسبت تعداد دختران و پسران در این مقطع آموزشی، ایران جزو ده کشور برتر جهان به شمار میرود. ولی در مقاطع بالاتر، یعنی نسبت دختران به پسران از نظر ثبت نام در مقطع راهنمایی، رتبه ایران در بین همان کشورها به بالای ۱۰۰ میرسد.
این نسبت در مقطع متوسطه به مراتب کاهش مییابد و اساسا نام ایران در فهرست ۱۳۰ تا ۱۴۰ کشور اول دنیا در این زمینه، به چشم نمیخورد که نشان میدهد ریزش دختران و انصراف آنها از ادامه تحصیل در دوره متوسطه بیشتر است.
البته، این ریزش در ایران شامل تمام کودکان (دختر و پسر) میشود؛ یعنی کودکانی که تحصیلات ابتدایی را شروع میکنند، ولی در مقاطع بالاتر به دلیل بار مسئولیتهای اجباری اجتماعی، از سیستم آموزشی ایران خارج میشوند. منتهی نسبت دختران در بین افرادی که شامل این تغییر میشوند، به مراتب بیشتر از پسرها است.
در بیشتر موارد، ریزش تحصیلی دختران در طول دوران تحصیل، یک دلیل بدیهی دارد؛ دید جامعه این است که دختران باید زودتر مسئولیتهای مدنی را عهدهدار شوند و مهمترین مسئولیت مدنی آنها هم ازدواج است.در بیشتر موارد، ریزش تحصیلی دختران در طول دوران تحصیل، یک دلیل بدیهی دارد؛ دید جامعه این است که دختران باید زودتر مسئولیتهای مدنی را عهدهدار شوند و مهمترین مسولیت مدنی آنها هم ازدواج است.
بر اساس آخرین دادهها در ایران، نزدیک به یک میلیون کودک زیر ۱۸ سال در این کشور ازدواج کردهاند؛ یعنی نزدیک به یک میلیون کودک در ایران وارد چرخه زندگی مشترک شدهاند و مسئولیت های زندگی به عهدهشان گذاشته شده است.
از بین این یک میلیون نفر، نزدیک به ۷۰ درصدشان دخترها هستند و بخش عمده آنها هم اختلاف سنی زیادی با همسرانشان دارند. همچنین بررسیها نشان می دهد که نزدیک به ۲۰ درصد اینگونه ازدواجها در فاصله کمی بعد از ثبت، به طلاق منجر شدهاند. آمار نشان میدهد که حتی در صورت دوام چندساله این قبیل ازدواجها، باز شرایط بهتر نیست و نسبت قابل توجهی از زنانی که در سنین بین ۲۰ تا ۲۵ و ۳۰ سال به دنبال طلاق هستند، کسانی هستند که در سنین زیر ۱۸ سال ازدواج کردهاند.
در واقع، پیامدهای منفی ازدواج زودهنگام که بزرگترین خشونت علیه حقوق فردی یک کودک به ویژه دختر ان به شمار میرود، خود را در کوتاهمدت و بلندمدت نشان میدهد و بازتاب اجتماعی دارد. زنانی که در چنین شرایطی قرار می گیرند، همچنین به صورت مادران آسیبدیده در جامعه هم مشاهده میشوند.
صرفنظر از محرومیت از ادامه تحصیل، بخشی از دختران که میتوانند همچنان در فضاهای آموزشی حضور یابند، در کتابهای درسی و در طول دوره یادگیری با محرومیتهایی روبهرو میشوند؛ از متون درسی که معمولا زنان و دختران در آنها در مرتبه دوم قرار میگیرند تا فضاهای زیست آموزشی که در آنها حتی کودکان ۶ و ۷ ساله هم مجبور میشوند نوعی روسری و پوشش اجباری را رعایت کنند که تضییع حقوق فردی کودکان به شمار میرود.
تجاوز به محارم از مواردی است که در لایههای زیرین جامعه ایران مانده است و آماری رسمی در این باره منتشر نمیشود، ولی هستند دختران زیر ۱۸ سالی که توسط پدران، برادران یا اقوام دیگر مرد در خانواده به شکلی مورد سوءاستفاده جنسی قرار میگیرند.از سوی دیگر، خشونتهای جنسی در نهاد خانواده، بیش از پسرها شامل دختربچهها میشود. موضوع تجاوز به محارم از مواردی است که در لایههای زیرین جامعه ایران مانده است و آماری رسمی در این باره منتشر نمیشود، ولی هستند دختران زیر ۱۸ سالی که ازدواج کرده باشند یا نه، توسط پدران، برادران یا اقوام دیگر مرد در خانواده به شکلی مورد سوءاستفاده جنسی قرار میگیرند.
این خشونت و محرومیتها ناشی از نوع نگاهی است که در جامعه ایران نسبت به زنان و موقعیت و ماهیت جنسی آنها وجود دارد. این نگرش، بیشتر گناهآلود و مبتنی بر تفاوتگذاریهای جنسی است و میشود گفت که این تفاوتگذاریها سبب شده است که "جنسیت زن، بلای جان او شود".
"کودکان جدی گرفته نمیشوند"
امروزه، "کودکی" در دنیا به عنوان مفهوم جدیدی مطرح است و گفته میشود که کودکان هم به عنوان کنشگران اجتماعی، حقوق اولیهای دارند. ضمن اینکه آنها تا حدی دارای اثرگذاری اجتماعی هستند و تأثیری جدی بر بزرگسالان میگذارند.
گفته میشود که کودکان الگوهای زیست و فرهنگ و آموزشی بزرگسالان را تحت تأثیر قرار میدهند و این موضوع، در دنیای مدرن مورد توجه قرار دارد، ولی در جوامع کمابیش توسعهنیافتهتر از نظر فرهنگی و آموزشی، به ویژه در جامعه ایران، میبینیم که کودکان همچنان تحت سلطه بزرگسالان هستند.
به تعبیری، استثمار کودکان توسط بزرگسالان در جامعه ایران همچنان ادامه دارد و این استثمار به ویژه بر دختربچهها سایه سنگینی انداخته و کمتر کسی است که از حقوق آنها دفاع کند. در واقع، دفاع از حقوق دختران زیر ۱۸ سال به عنوان زیرمجموعه ای از زنان، مورد کمتوجهی جنبشها و فعالان حوزه زنان در ایران هم قرار گرفته است.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر