۱۳۹۵/۵/۱۳

نامگذاري كودكان


فرهنگ نامگذاری بر کودکان که البته درتمامی چرخه زندگی فردایرانی نقش بازی می کند دارای خصایص
ویژه ای است. نامگذاری به شیوه مدرن اصولا روشی است که از زمان روی کارآمدن دولت رضا شاه پهلوی به رسمیت شناخته شده و برای تمایز افراد ازهم و مخاطب قراردادن و مهمترازهمه ثبت وقایع حیاتی و همچنین ثبت حرکات جمعیتی و اجتماعی و تعیین مرز مسئولیت پذیری افراد دریک جامعه مدرن، سازمان ثبت احوال به صدور اولین سجل های شخصی پرداخت.

دراین میان این سازمان با شرکت تعدادی از دانش آموختگان و باسوادان محلی درمقام کمک برای مردم درانتخاب نام برای خود و فرزندانشان برآمدند. این فرهنگ بهمین روی دارای سابقه چندان طولانی نیست و افراد پیش ازآن عمدتا منسوب به نام پدر بودند مثلا ابوعلی یا ابن سینا یا علیزاده و... . اما بتدریج این فرهنگ با نهادینه شدن بخش بزرگی از سایر نهادهای اجتماعی مدرن مانند آموزش، بهداشت، قانون و قضا، مرگ ومیر و زادو ولد و ارائه خدمات مرتبط براساس این هویت یابی های جدید، روند روبه گسترشی یافت و بسیاری برای خلق و تکثیر نامهای تاریخی و بومی تلاش بسیاری کردند تا دامنه انتخاب نام گسترش بیشتری یابد. پس از انقلاب این فرایند نیزمانند سایر امور دستخوش انقلاب فرهنگی و دینی! شد و بسیاری ازنامها بعنوان نامهای ضلال ویا غربی از فهرست نامگذاری ها خارج شد. امروزه فرهنگ های نامگذاری قابل قبول درسازمان ثبت احوال با چنین رویکردی ، بسیاری از نامهای انتخابی توسط والیدن را نمی پذیرد. ازاینرو فرهنگ نامگذاری درایران دارای مسائل خاصی است که برخی از آنها عبارتند از:
1.کودکان هیچ نقشی درانتخاب نام خود ندارند! دربدو امر بنظر می رسد کودک بدلیل ناتوانی خود دربدو تولد اصولا دارای چنین توان بالقوه و بالفعلی نیست. ولی امروزه در کشورهای اسکاندیناوی که مهمترین کانون دفاع ازحقوق کودک و نظریه های ج.ش.کودکی است، ایده ای مطرح و دردست اجراست که براساس آن درهنگام نامگذاری برای کودک بجای یک اسم برای او سه تا پنج نام انتخاب و درشناسنامه فرد ثبت می شود تا پس از رسیدن به سن بلوغ و حتی 18 سالگی بتواند به اختیار خود یکی از آنها را برگزیند. این روش نه تنها احترام به حق کودک درنامگذاری و پذیرش ابعاد فرهنگی و شخصیتی و اجتماعی آن نام می باشد بلکه زمینه آزمون فردی در روانشناسی کودک برای قبول یا عدم قبول آن رافراهم می سازد. یاد داریم بسیاری از کودکان درمدارس و خانواده یا گروه همسالان به دلیل معنا و تلفظ ناصحیح نام کودک همواره مورد تمسخرو مضحکه سایرین قرار گرفته ومی گیرند.
2. مادران نسبت به پدران نقش کمتری در انتخاب نام کودک دارند. این رویه در دهه های پیش بسیار مسلط بوده و البته هنوز نیزبا تغییرالگوهای خانواده و افزایش نقش ومشارکت زنان و کنشگری انان درخانواده، همچنان در مقام دوم اهمیت قراردارد.
3. بافت قومی-مذهبی مردم و والدین نیز سبب سازتسلط فرهنگ نام گذاری خاص بر افراد شده است. بطوریکه در شمار اسامی و فرهنگ نامها که اداره ثبت احوال برای نامگذاری می پذیرد، اسامی، منتخب و فیلترایزشده هستند و به اصطلاح از اسامی غیربومی و غیرمذهبی جلوگیری می شود. این سازمان به دلیل نقش و سایه سنگین مذهب برآن بجای تهیه فهرست بزرگی از نامهای بومی و تاریخی به تعداد محدودی ازنامهای دینی و فرهنگی بصورت انتخابی پرداخته و در واقع می توان گفت در نهاد خانواده و در فرهنگ نام گذاری و دراصل درحقوق کودک برای انتخاب نام خود، دولت و دین نقش نخستین را بازی کرده و پس از آن پدر و یا خانواده پدرومادر، سپس مادران دراین میان دارای نقش وتصمیم گیری هستند.
4. فرهنگ نامگذاری دینی یکی از دیگر خصایص نامگذاری درایران پس از انقلاب است. براساس این فرهنگ نامهای شخصیت های دینی بویژه شیعی بیشترین میزان فراوانی را داراست. بطوریکه نام های محمد، علی، حسین حسن، فاطمه، زهرا، و ... بیشترین میزان نامها ار بخود اختصاص داده است.
5. علاوه براین نامهای دختران درایران بیشتر با نامهای خاص مبتنی بر تبعیض اجتماعی درجامعه انتخاب شده اند. مثلا بین نام دختران همواره نام های عناصرطبیعت، گلها، صفات زیبایی، طنازی بکاررفته (مانند نرگس، ساناز،سحر، هستی، نگین، الناز، بهار، پریا، عسل) و درحالیکه دربین اسامی پسران این رویکرد ضعیف تراست.
بااین وصف یکی از مهمترین اتفاقاتی که اخیرا در شرف وقوع است و علاوه برهمه محدودیت های دینی، فرهنگی و ایدئولوژیک در نامگذاری، نوسان بیشتری بخود گرفته است عبارت است از اینکه میل به توزیع نام ها از اسامی دینی به اسامی دیگر بیشتر شده است. داده های سازمان ثبت احوال نشانگراین است که درطول سالهای 80 تا 86 تغییرات عبارتند از:
الف دربین اسامی دختران نامهای فاطمه و زهرا از بیشترین میزان فراوانی به نامهای فاطمه، زهرا، مبینا، مریم، زینب، نرگس وریحانه گسترش یافته است.
ب. دربین اسامی پسران نیز از نامهای علی، محمد، امیرحسین، مهدی و علیرضا به نامهای ابولفضل، امیرحسین، مهدی ، علی، محمد، امیرمحمد، علیرضا،حسین، محمدرضا، محمدمهدی،رضا، امیررضا و محمدامین گسترش یافته است.
این همه باوجود نمایش تنوع نامگذاری، همچنان گویای تسلط نامگذاری های دینی بر افراد است. البته نکته قابل توجه این است که نام های علی و محمد از رتبه یک و دو درسال 80 به رتبه 4 و5 سقوط کرده و بجای آن نامهای ابولفضل، امیرحسین، مهدی در رتبه اول تا سوم قرار گرفته است.
اینک بنظر شما این فرایند دارای چه تاثیرات سوء روانی و اجتماعی بر ضخصیت کودکان می گذارد؟ آیا مقایسه ای برای نامگذاری پیش و پس ازا نقلاب وجود دارد؟ ایا روند فعلی تغییر نامگذاری بسوی غیر دینی شدن پیش خواهد رفت؟

هیچ نظری موجود نیست: