یکی از بزرگترین دستاوردهای عصر میانه در تاریخ اروپا، معروف به عصر تاریکاندیشی، عصر سیطره حکومت دینی و فساد و تبانیهای حاصل از آن همان بود که بذرهای روشنگری در آن ریشه دواند. قرون وسطی اگرچه عصر تاریکی و ظلمتِ ظلم دستگاه دینی و کلیسانشینان بود ولی همزمان بسترساز ریشههایی و رشد اندیشه روشنگری و بهعبارتی عصر روشنایی بود. چند صد سال حکومت سخت و لَخت حکومت دینی در اروپای عصرمیانه سبب شد چنان دین از پهنههای اجتماعی در جامعه زدوده شود. جامعهزدایی دین و فردی شدن ساختار و کنشگری دین، بنیانهای اندیشه سکولاریته و لاییسیته را پیریخت.
بیاعتمادی سراسری روشنگران و مردم دینخو نسبت به دستگاه دین و کاسبان تجارت دین و خدا زمینه ساز طیف گسترده ای از بیخدایی و میل به خودآیی گردید. از سوی دیگر فساد و تباهی ناشی از اقتدار تام و تمام رهبران دین مسیحیت سبب دینزدایی از نهادهای اجتماعی و نشاندن آن در دخمههای کلیسا شد. چنین تحولی نخستین بنیانهای تحول عصری و تاریخی باور به علم، اندیشه حقوق مدنی و قراردادی بجای الهی، زمینیشدن قوانین و اخلاقزدایی باهوشی از وقایع و پدیدههای اجتماعی و در نهایت شکلگیریتوسعه علمی و تکنولوژیکی شد که امروز در بهت آن. بسر میبریم.
این مقدمه کوتاه، بازخوانی روایتی است که در تاریخ بشر بوقوع پیوسته و شوربختانه تجربه عصر تاریک حاکمیت دین اسلام در ممالک اسلامی موسوم به خاورمیانه و ایران در حال اتفاق است. اگرچه تکرار تاریخ به زبان مارکس کمیک یا مسخره بنطر میرسد ولی فجایع انسانی حاصل از اقتدارطلبی رهبران و کاسبان تجارت و خلافت خدا و دین از داعش تا حزب الله و از اخوانالمسلمین تا طالبان بیحد تراژیک و دردآور است.
وقوع انقلاب اسلامی در چهل سال پیش آغازگر واپسگرایی شگفتآور جامعه ایران در کوران رشدیابی پیشرفت اجتماعی و فرهنگی در اروپای غربی و شمالی (دنیای موسوم به مسیحیت) بود. با این وصف از همان بدو شکلگیری بنیانهای استبداد دینی و حاکمیت شرّ و تبهکاران دینمدار، بذرهای روشنگری و روشنفکری در جامعه ایران نیز با شتابی بیشتر رو به رشد نهاد.
امروزه میتوانم بهجرات بگویم که یکی از دستاوردهای حاکمیت ایدیولوژی دینی عبارت از گسترش طیفگونه بیدینی تا دینزدایی از جامعه است. عصر تاریک حاکمیت دین در ایران با ماهیت و کارکردهای پَست سیاسی، تجاری، نظامی و تبهکاری، فرصتهای روشنگری گستردهای را بطور همزمان چونان آنتیگونیزم یا تضاد آشتیناپذیر میان ساختار مسلط معرفت دین و با ضدساختار روشنگرانه، بهراه انداخته است.
گوشهای از شواهد منتشر شده در حتی تحقیقات داخل کشور نشان از این واقعیت دارد که با رویکردی آیندهشناسانه میتوان گفت دستاوردهای حاکمیت دین ایدیولوژیک نتایج و عواقب اجتماعی و فرهنگی ناخواستهای را در پی داشته و دارد. یکی از مهمترین این دستاوردهای حاکمیت دین و رهبران کاسبکار در تجارت خدا و دین همین است که باور به دین رو به کاهش گذارده است.
برپایه یافتههای همین تحقیق انجام شده در ساختار پژوهشی حاکمیت دینخو، که در جای خود از کمشماری و سوگیریهای بسیاری برخوردار است، بخش بزرگی از مردم و باورهای عمومی نخست از دین مهاجم در زندگی اجتماعی زده شده و به ناباوری به دین و خودآیی بجای خدایی گرایش یافتهاند. از سوی دیگر قشر عظیمی بسوی فردیسازی دین و دینزدایی از جامعه یا جامعهزدایی دین رویآوردهاند.
باورهای سکولاریزم یا جدایی نهاد دین از سایر نهادهای اجتماعی نظیر خانواده، آموزش، سیاست، حکومت، علم، قانون و قانونگذاری، و قضا و قضاوت، از رگههای اساسی آن واقعهای است که در ضدساختار علیه ساختار مسلط حاکمیت دین و دینخویان بسرعت درحال وقوع است. دستاوردهای روشنگرانه پدیده حکومت دینی در ایران چه بسا سرآغاز رنسانس ایرانی باشد که در جامعهدرسایه، با شتاب درحال شکلگیری است.
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1
➖➖➖➖➖➖➖➖➖
منابع:
https://t.me/alitayefi1/1965
https://youtu.be/w9DERPo6TeQ
https://b2n.ir/e59488
https://b2n.ir/g47584
https://t.me/alitayefi1/930
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر