◾️سالهاست زندگي طبقات اجتماعي مختلف مردم از يكسو و قشر حاكم بر قدرت از سوي ديگر دستخوش نوعي بيگانگي اجتماعي است. چنان ديواري از تمايز اجتماعي در سطح زندگي بخش بزرگي از مردم و صاحبان قدرت و ثروت هاي افسانه اي وجود دارد كه اگرچه همه در يك شهر زندگي مي كنند ولي حوزه خلافت اسلامي و بيت رهبري و سروري همانند جزيره بهشتي در جهنم زندگي مردم، پيش چشم همگان است.
@alitayefi1
🔲اين تمايز اجتماعي البته فقط حيات طبقات اجتماعي فاقد قدرت را در بر نمي گيرد بلكه مرگ مردم و منسوبان به قدرت نيز گاه متفاوت از هم اند. اين تمايز اجتماعي در مرگ نيز فقط در قبرستان و مزار مردم و حكام مشهود نيست بلكه در آن گورستان رهبران حكومتي با گورستان مردم تهيدست، حاشيه نشين و ستمديده نيز متمايز است.
🔳دامنه اين تمايز اجتماعي از همان روزهاي شكل گيري ايدئولوژي تمايز ارزش انسان در جامعه پس از انقلاب شكل بارزتري گرفت. مرگ دهها هزار كنشگر سياسي فاقد مزار و هرگونه سوگواري حتي خانوادگي بود ولي مرگ مهره هاي اصلي نظام قدرت، به روزهاي متمادي تعطيل و عزاي عمومي ختم مي شد. اين پديده حتي مشمول مغضوبين نظام قدرت نيز مي گرديد بطوريكه مرگ يك رهبر به اجتماعي ميليوني-اتوبوسي عظيم منجر شد ولي سوگواري مرگ نفر دوم انقلاب و قائم مقام رهبر در سالهاي نخست انقلاب، در خفا و سكوت طي شد.
@alitayefi1
◼️اخرين نمونه اين مرگ هاي متمايز شده را مي توان در مرگ رفسنجاني و مرگ دهها آتش نشاني ديد كه براي نجات جان در آتش ماندگان، بال نجات در آتش بي كفايتي صاحبان قدرت سوزاندند و جان در خاكستر آن انداختند. مرگ رفسنجاني صرفنظر از ارزيابي عملكرد و كيستي او به اجتماعي ميليوني ختم مي شود و نظام در سوگواري او به عزا مي نشيند و اتوبوسراني مراسم سوگواري هاي حكومتي و رسانه هاي در خدمت، بكار عزاداري اهتمام مي كنند ولي مرگ انسان همسايه و همشهري ديگر در پوشش امنيتي ختم به اخرت مي شود.
▪️تمايز اجتماعي مبتني بر سلايق و علايق طبقات و اقشار مختلف بويژه ميان منسوبان و مغضوبان قدرت، ميان منصوبان و محرومان قدرت، و ميان مسيولان رده بالاي منزلتي و مظلومان بي رده و رداي قدرت چنان است كه مي توان اذعان كرد تمامي چرخه حيات اين دو طيف منزلتي و طبقاتي در يك تضاد عميق اجتماعي متولد شده، رشد مي يابد و مي ميرد.
@alitayefi1
⚫️چرخه متمايز اجتماعي در حيات تا ممات اقشار و طبقات مختلف مردم مبتني بر نوع و چگونگي مناسبت با قدرت چنان است كه تولد مردم متمايز شده و فاقد قدرت در بسياري موارد حتي اهميت ثبت و ضبط نداشته و بلاقاصه پس از تولد، طفل به فرد يا نهاد ديگري فروخته مي شود. ولي در سوي ديگر اين تمايز، مراسم شادباش نامزدي آقازادگان و سپس تولد و نامگذاري فرزندان اين خدايگان قدرت توسط شيوخ سوار بر قدرت، نمايش ديگري را به صحنه مي آورد.
▪️طول زندگي صاحبان قدرت و فاقدان آن چنان در زير يك سقف طبيعي ولي متمايز اجتماعي ادامه مي يابد كه زمينه بيگانگي اجتماعي را تشديد و تعميق مي كند. اگرچه مرگ منسوبان به قدرت نزد محرومان اهميت چنداني ندارد ولي همواره بدليل وجود شربت عزا، اتوبوس هاي عزا پر مي شوند.
♠️اين تمايز اجتماعي نقطه پايان سوزناكي دارد. در يكسو عزيزي در خانواده اي جسد فرزند خود را نيز نديده، در خلوت به سوگ مي پردازد، بر خاك آنان حصر و عسر مي سازند و در خفقان مويه مي كند. در سوي ديگر فردي در خانواده بزرگي از قبيله حاكم بر قدرت با مارش عزا بخاك سپرده مي شود و بر خاك آنان قصر مي سازند و عزايي بنام ملت، بكام حكومت ثبت مي شود.
@alitayefi1
♣️ناسازه "ما و ديگران"، تمايز و تضاد اجتماعي بزرگي است كه در جامعه ايران امروز شاهد آن هستيم؛ دكترين انشقاق اجتماعي كه سبب واگرايي بيشتر طبقات اجتماعي داراي قدرت، ثروت و منزلت با ساير اقشار مردم مي شود. در چنين سامان ازهم گسيخته اي، به استناد حكمت عاميانه، عارضه بي تفاوتي اجتماعي "كسي در گور كس ديگر نمي گذارند، شيوع مي يابد و تاريخ طبقات اجتماعي مردم رو به مرگ مي نهد.
علي طايفي
https://telegram.me/alitayefi1
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر