۱۳۹۵/۸/۵

سالمندگرايي: يك آغاز، يك پايان


 جامعه ايران در مسير تغييرات جمعيتي جدي است. از يكسو ساختار جمعيتي كشور بسوي سالمندي حركت مي كند و در طَي دو دهه آتي نسبت سالمندي در جامعه بشدت افزايش خواهد يافت. و از سوي ديگر شواهد آماري نشاندهنده تغيير ساختار جمعيتي در ساختار قدرت و تصميم گيري در كشور نيز هست كه جهت اين روند ها در آن به گونه اي است كه گرايش ساختار جمعيتي قدرت بسوي جواني و ميانسالي است. 

از اين منظر مي توانم چنين پيشفرض دهم كه در ساختار سني جامعه، سالمندي رو به آغازيدن است ولي در ساختار سني قدرت، سالمندي رو به پايان. مهمترين عامل در اين تغيير ساختار سني هرم قدرت مي تواند شكاف هاي بين نسلي و ناكارآمدي نسل رو به انقراض سالهاي انقلاب در مديريت سياسي و اداري كشور باشد. 

نسل روبه انقراض آیت اله هایي که در طَي بيش از سه دهه در قامت و قیمومیت سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اداری، نظامی، و اجتماعی حضور یافته اند چنان رو به نابودی است که در رهگذر مرگ فیزیکی و متافیزیکی شان از غرقاب کردن و قربانی گرفتن از نسل جوان و منتقد نیز روی بر نمی گرداند. اين آیت اله ها سبب مرگ بسیاری شده ولی هنوز فرصت نشده است بعنوان مجرم و تبهکار تحت پیگرد قرار گيرند. 
@alitayefi1 
در عصر حاضر با گسترش و تعمیق تضادهای بین نسلی خواه از نظر کمی و کیفی، در آموزه ها و اموخته ها، دیگر برای استعمار و تحميق این نسل دینی فرصتی نمانده است. احکام تکفیر و تحقیر، ارهاب و ارعاب و تهدید و تقلید چاره ساز راه بی بازگشت جمعیت فرسوده و از کارافتاده شیوخ دینی نیست. سالمندسالاری دینی بسرعت رو به رنگ باختن می گذارد و دراین میانه مقاومت های تاریخی این نسل در پاسداری از آخرین خاکریزها اگرچه قربانی می گیرد، اما بی فرجام خواهد ماند. عصر فروپاشی ساخت و کارکرد صاحبان قدرت دینی بویژه رهبران ریش سفید آنان فرارسیده است. 

مروري بر تغييرات ساختاري مديريت كلان كشور نمايانگر حضور بيشتر جوانان و ميانسالان در بدنه قدرت براي درك بيشتر جوانان است. بنظر مي رسد تعميم سن بازنشستگي در عرصه هاي مديريت كلان در برخي كشورهاي توسعه يافته و دمكرات نيز يكي از دلايل اصلي كنار كشيدن ريش سفيدان از بدنه قدرت است، كساني كه ديگر توانايى مديريت بدن خويش را نيز ندارند چه آنكه به مديريت سياسي و رهبري كلان جامعه بپردازند. 

علي طايفي
@alitayefi1

هیچ نظری موجود نیست: