۱۳۹۵/۵/۱۸

قوميت، قوم گرايي و تضادهاي درون ملي


 سابقه تنوع قومی درایران بسیار طولانی است ولی چرا در دهه های اخیر تضادهای قومی بظاهر افزایش یافته است؟ روزگاری مدیریت های محلی و منطقه ای نیازهای محلی و قومی را نیز حل می کرد و اگرچه تضادهای قومی و عشیرتی وجود داشت ولی بشدت امروز و از منظر ملی مخاطره انگیز محسوب نمی گردید و البته بدین دلیل بود که ملت بمفهوم نوین نیز بویژه با تاکید بر عنصر سرزمینی آن بصورت یکپارچه اهمیت عینی نداشت. به تعبیر آجودانی، ملت در ادبیات کهنه ما برابر با دین تعریف شده است. 
اززمان تاسیس ملت بویژه درعصر سلطنت رضاپهلوی و تغییر نام پرشیا به ایران (1314) و تعریف نقشه، پرچم و سرود ملی و تمرکز گرایی در سیاستهای دولتی و کلان و بویژه امنیت و حاکمیت سرزمینی، با اجرای سیاست تخته قاپو و سرکوب عشایر و قومیت های مستقل از تمامیت ملی، تدریجا فاصله بین منطقه ای شدت گرفت. برخورداری و عدم برخورداری از امکاناتی که از سوی مرکز توزیع می شد سبب ساز بروز تضاد هاي متعددي شد. توسعه ناموزون منطقه ای تثبیت کننده این وضعيت بود و پس از انقلاب نیز ادامه یافت. فاکتورهای مکمل بر این وضعیت درپس از انقلاب عبارتند از
1. شرایط داخلی یعنی سیاستهای دولت مرکزی پس از انقلاب و سیاست سرکوب نیازها و تقاضاهای قومی و محلی خواه از حیث سیاسی، خواه از حیث ناتوانی در پاسخگویی به نیازها (بویژه در سالهای نخست پس از انقلاب) و خواه از منظر ایدئولوژیک و مذهبی (مناطق غیر شیعی) که سبب ساز شدت یابی این تضاد ها و فقر منطقه ای شد. 
امروزه فقر در منطقه بلوچستان همه گير است و بیش از 60 درصد مردم آن زبان فارسی نمی دانند و بدلیل بی اعتمادی و عدم همپیوستگی ملی به ایران، بیبش از 40 درصد ازدواج ها، و سایر تحولات وقایع حیاتی ثبت و ضبط نمی شود.
 فقر استان های مرزی غرب و جنوب غرب کشور که بیشترین لطمات دوران جنگ را متحمل شده و هنوز نیز در فقر نسبی درمقایسه با سایر استانها زندگی می کنند سبب ساز زمینه یابی و شدت تضادهای قومی در اين منطقه شده است. 
2. از سوی دیگر در دهه های اخیر شدت جدایی ملتها و قومیتها در جهان و افزایش 50 درصدی کشورهای جهان در طول سه دهه اخیر از 150 به 230 کشور نشانه تحولات جدیدی است که همسو با جهانی سازی، بسوی کوچک سازی و محلی سازی نیز پیش می رود. استقلال برخی اقوام و ملل نظیر آذری های شمالی، ترکمنهای شمالی و کردهای عراق درکنار نابسامانی و محرومیت های داخلی فرصت های مناسبی برای جداسری بعنوان راه بدیل گریز از فقر و محروميت قدرت مركزي برای اقوام فراهم می سازد. 
اینک نظام سیاسی متمرکز باید از بعد فرهنگی، اقتصادی، سیاسی، مدیریتی، آموزشی و ...به نوعی تعادل منطقه ای و برنامه ریزی متعادل درآن برسد که در غیر اینصورت زمینه های گفتمان و حل مسائل منطقه ای در ذیل عنوان یک ملت روز بروز بیشتر مورد تردید رهبران قومی قرار می گیرد و چه بسا پیامدهای این امر برای آحاد ملت، مردم اقوام ستمديده و آیندگان نیز مطلوبیتی بهمراه نیاورد. 
ع ط

هیچ نظری موجود نیست: