۱۳۹۳/۱/۱۵

طرح یک ایده: داعیه حقوقی علیه طراحان انقلاب فرهنگی

انقلاب فرهنگی با روش سرهنگی!

بسیاری از یورش سرهنگی"انقلاب فرهنگی" (بخوانید انقلاب ضد فرهنگی) اسیب های جدی شخصی دیدند و زندگی علمی و فرهنگی شان بشدت تحت تاثیر این مثله سازی قرار گرفت و دراین میان تعداد معدودی توانستند در مسیر دیگری راه رشد علمی خود را در داخل کشور باز یابند و اثربخش باشند و بسیاری نیز اگر جان سالم بدر بردند، مهاجرت از کشور را به جان خریدند و امروز بسیاری در مناصب علمی فعالیت دارند. نکته مهمتر که بعنوان آسیب شناسی نظام گزینش عقیدتی و سیاسی پس از این انقلاب موسوم به فرهنگی قابل تامل است آسیب هایی است که در طی حداقل دودهه دامنگیر دانشگاهها و فضاهای علمی ایران شد. دراین برهه خلاء تولید علم ازیکسو و نقصان های تربیت دانشجو از سوی دیگر سبب شد که فضا برای شبه نخبگان و علم دروغین فراهم شود.

مراکز آموزش عالی و بورسیه های مبتنی بر رانت های تحصیلی تلاش بسیاری کرد با تولید افرادی با مدارک سفارشی دکترا بتواند این خلا را بازسازی کند ولی توفیق کیفی حاصل نشد اگرچه دانشگاهها و مراکز پژوهشی پر از دارندگان مدارک دکترایی شد که میان پارادایم های علم و دانش عامه، میان تعهد علمی و تعهد ایدئولوژیک و میان فرهنگ و کار در هنگ قائل نبودند. این قشر هنوز نیز در بدنه ساختار آموزش عالی و تحقیقات کشور نقش مسلط دارند. بی سبب نیست که در علم جهانی نیم دهم درصد نقش داریم و باانبوه مراکز آموش عالی و تولید دانشجو هنوز در علم جهانی سهمی حتی در قیاس کشورهای همسایه مانند پاکستان و ترکیه نیز نیافته ایم.

آمران و عاملان این انقلاب ضد فرهنگی را چگونه باید مورد پاسخگویی قرار داد. این افراد در داخل کشور مصونیت سیاسی دارند ولی ان بخشی که امروز در کشورآمریکا بدنبال ادامه فعالیت های پژوهشی است و به اسودگی فعالیت میکند آیا نبایدپاسخگوی این تصمیم آسیب ساز ضد ملی شود؟ نهادهای حقوق بشری آیا وظیفه تعقیب حقوقی و قضایی عملکرد این عده را ار طریق نهادهای بین مللی ندارند؟ این عبرت تاریخی را چگونه باید با پاسخگویی آنان در تاریخ ثبت کرد؟ 
بنظرم ضرباتی که اهل خرد! و علم! به ساختار و فرهنگ علم وعقلانیت در کشور زده اند بیش از نابخردان است. دشمنان دنیای علم و فرهنگ خانه زادند!

هیچ نظری موجود نیست: