۱۳۹۱/۹/۲۹

طلاق یک پدیده مدرن


طلاق پدیده‌ای است که امروزه در جامعه ایران به یکی از مهم‌ترین چالشهای اجتماعی دولت و ملت مبدل شده است. جامعه در حال گذار و توسعه‌ای که بشدت در تضادهای اجتماعی و اقتصادی غرق بوده و درستخوش نابسامانی‌های متعدد اجتماعی و فرهنگی است که به تعبیری یکی از این نابسامانی‌ها گستت در نهاد خانواده یا طلاق می‌باشد. دراین مقاله تلاش می‌شود به برخی پرسش‌های مبرم مرتبط با این پدیده اهتمام شود پرسش‌هایی نظیر اینکه آیا طلاق امری مذموم یا بدکارکرد هست؟ ایا می‌توان طلاق را با روشهای مکانیکی و دستورالعمل به حاشیه راند؟ دلایل مهم بروز طلاق کدامند انواع طلاق کدامست و نرخ طلاق در جامعه ایران با چه خصوصیاتی و در بین چه اقشاری روبه افزایش است؟ آیا طلاق امرسودمند اجتماعی است؟
نرخ و میزان طلاق
تعداد کل خانوار‌ها در سال‌های مختلف نشان از افزایش تعادا خانوار‌ها در طی سالهای سرشماری مختلف دارد بطوریکه در سال ۶۵ قریب ۹ می‌لون، در سال ۷۵ قریب ۱۲ میلیون، در سال ۸۵ حدود ۱۷ میلیون و در سال ۹۰ جدود ۲۱ ملیون خانوار در کشور وجود داشته است. این افزایش نسبت مستقیم با افزایش تجمعی جمعیت خانواده داشته و گویای تراکم خانواده برحسب امید به زندگی و طولانی شدن عمر افراد قابل تحلیل است. نرخ طلاق می‌دهد.
درصد خانوار برحسب جنس سرپرست خانوار نیز حاکی است زنان سرپرست خانوار از سال ۱۳۶۵ تا ۱۳۹۰ از ۷ درصد به ۱۲ درصد افزایش یافته‌اند و این نسبت گویای افزایش نرخ طلاق و تک سرپرستی نهاد خانواده است. همچینین شواهد نشان می‌دهد درسال ۱۳۹۰ اخرین سرشماری کشور، تعداد بی‌همسران براثر طلاق در کشور و بین جمعیت بالای دهساله دربین زنان دوبرابر مردان حدود ۱. ۴ می‌باشد (گزیده نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن ۱۳۹۰، مرکز آمار ایران). تعداد طلاق‌های ثبت شده در سال ۱۳۹۰ عبارت از ۱۴۲۸۴۱ نفر است. این رقم درسال ۱۳۸۵ معادل ۹۴۰۳۹ نفربوده است ( تعداد طلاق های ثبت شده در سال 1390).
ازسوی دیگر سازمان ثبت اسناد و احوال کشور اعلام کرده است در شش ماه نخست سال جاری ۷۰ هزار و ۸۴۱ طلاق در کشور ثبت شده است که این تعداد در مقایسه با سال قبل از آن شش درصد افزایش یافته است. همچنین در نیمه نخست سال جاری ۴۱۵ هزار و ۶۲۰ ازدواج در کشور ثبت شده است این تعداد نیز در مقایسه با مدت مشابه سال گذشته پنج درصد کاهش یافته است ( افزايش طلاق كاهش ازدواج، سازمان ثبت احوال).   به بیان دیگر آمار طلاق نسبت به ازدواج به ۱۶ درصد رسیده است (نگرانی مسئولان از رکود ازدواج و افزایش طلاق، دویچه وله).
تعداد طلاق‌های ثبت شده در سال ۹۰ برحسب طول مدت ازدواج نیز نشان می‌دهد که قریب بیش از ۱۴ درصد طلاق‌ها کمتر از یکسال عمر داشته و بیش از یک چهارم طلاق‌های کشور عمری کمتر از دوسال و بیش از نیمی از طلاق‌ها کمتر از ۵ سال بطول انجامیده است (تعداد طلاق  های ثبت شده در سال 90 برحسب طول مدت ازدواج). لذا می توان گفت طول عمر و امید به زندگی نهاد خانواده در ایران امروز بشدت رو به کاهش است و خانواده ایرانی رو به مرگ می رود.

طلاق: یک پدیده مدرن
مروری بر تاریخ تحولات اجتماعی خانواده نشان می‌دهد که یکی از شاخص‌های عمده بروز طلاق در جامعه انسانی شکل گیری فرایند صنعتی شدن و نوسازی جامعه است. دراین رهگذر با حضور زنان در بازار کار، افزایش امکان مشارکت و اشتغال زنان، ظهور پدیده نگهداری کودک توسط نهادهای خدماتی/ دولتی، شکل گیری دولت‌های رفاه، دریافت دستمزد واستقلال رای و عمل زنان، مطالبه‌گری و احقاق حقوق برابر زنان با مردان، تحولات فرهنگی و افزایش سواد و دانش زنان و مردان و نهادهای اجتماعی مرتبط، شیوع روشهای پیشگیری و تنظیم خانواده و کنترل حق باروری در نهاد خانواده، شکستن حریم‌های دردندشت خانواده گسترده و تبدیل آن به خانواده هسته‌ای و سپس خانواده‌های تک خانوار و تجردهای طولانی مدت، افزایش سن ازدواج و... طلاق بتدریج شکل و بروز عینی یافته و راهکاری برای چاره یابی مسائل و مشکلات درون نهاد خانواده شناخته شد. این امر که تناسب قدرت درجامعه مردسالار را بهم ریخته و زنان را به چالشگری این مناسبات سوق داد نیز از زمره دلایل بنیادینی است که سبب بروز و گسترش پدیده طلاق در جامعه امروز شده است.
نیم نگاهی به تاریخ خانواده در ایران نیز حاکی است یکی از مهم‌ترین دلایل ظهور هوو در کنار نهاد خانواده بعنوان عامل مکمل یا ترمیمی کارکرد باروری و تجدید نسل درخانواده، یا افزایش سن و نرخ باروری در این نهاد اجتماعی و اقتصادی، فقدان پدیده طلاق بوده است. بطوریکه مردان همسر با وجود مشکلاتی نظیر ناهمسویی، عدم تمکین زن، نازایی، سالخوردگی، یائسگی و یا آسیب‌های بدنی و روحی زنان درصدد ترمیم نهاد خانواده بوده و زن دیگری را به رکن دیگرخانواده بعنوان کمک مادر یا دستیار مرد در منزل برای تربیت فرزندان و تدبیر امور منزل انتخاب می‌کردند. در سده‌های پیش حتی تا دوره قاجار پدیده طلاق بشدت مذموم و نکوهیده بود امری که تا دوره کنونی نیز دربین برخی اقشار مردم و بویژه نهاد دولت و متولیان سنگ اندیش دینی مطرود و منفور است.
طلاق: رخسارها
شواهد حاکی است نرخ طلاق روزبروز در جامعه ایران روبه افزایش است و دراین میان تقاضای طلاق از سوی زنان ازدیاد یافته است. امر طلاق نه تنها در جوامع شهری بلکه در اجتماعات روستایی نیز بشدت در حال افزایش است. از سوی دیگر پدیده طلاق اگرچه بنظر می‌رسد ناظر بر پدیده ثبت فسخ قرارداد زناشویی و ازدواج است ولی دارای اشکال و رخسارهای اجتماعی متفاوتی است.
طلاق معنوی/عاطفی. یکی از اشکال جدی گسست در نهاد خانواده وقوع  طلاق معنوی است. این طلاق بدین معناست که اگرچه زن و شوهر در یک نهاد خانواده در زیر یک سقف و با یک اقتصاد و پیمان اجتماعی زندگی می کنند ولی به دلایل مختلفی نظیرناگزیری و عدم امکان حق طلاق زن، عدم تامین اجتماعی برای زنان، تهدید مرد همسر یا مردان خانواده زن درصورت درخواست طلاق، وهمچنین اهمیت دادن به سرنوشت کودکان، زن و مرد بظاهر باهم زندگی می کنند ولی در درون ساختار خانواده آثار جدی از برخی کارکردهای اصلی رابطه زناشویی وجود ندارد. در موارد بسیاری حتی همسران خواه زن و خواه مرد در بیرون از نهاد خانواده بدنبال تعبیه روابط دیگر جنسی یا عاشقانه/عاطفی بوده و نیازهای جنسی یا عاطفی خود یا کاستی ها و بد کارکرد های نهاد خانواده درگیر در طلاق معنوی را ازاین طریق جبران می کنند. طبق یک اظهار نظر که چندان نیز دقیق نیست، " ۸۰ درصد از خانواده‌ها دچار طلاق عاطفی هستند" (طلاق عاطفی خانواده‌ها را تهدید می‌کند، مصفی اقلیما).
طلاق محضری. این طلاق شکل کاملا رسمی جدایی زن و شوهر، فروپاشی نهاد هسته‌ای و سنتی خانواده و تبدیل آن به خانواده نوینی در قالب تک سرپرست بشمار می‌رود. دراین شکل از طلاق که شکل رسمی، قانونی، مشروع و پذیرفته شده از نظر حقوقی و حتی عرفی است طلاق اگرچه مذموم تلقی می‌شود ولی دارای کارکردهای مثبتی است که طرفین و خانواده‌های آنان بدان استناد می‌کنند بنحویکه با این طلاق نرخ ستیز در درون خانواده و آسیب پذیری کودکان و طرفین رابطه زناشویی کاسته می‌شود و در یک فراز دیگر فرصت بازسازی و ساخت یابی مجدد نهاد خانواده بصورت خانواده دوم مهیا می‌شود. در این نوع از طلاق، فرصت دوست یابی‌های مجدد و عشق افرینی و تجدید ساختمان خانواده یا شبه خانواده می‌سر می‌گردد.
طلاق پدیده‌ای زنانه. ماهانه ۵۰۰ زوج به صورت توافقی از یکدیگر جدا می‌شوند و در هر ماه ۱۲ هزار پرونده طلاق تشکیل می‌شود که ۹۰ درصد کسانی که برای مشاوره خانوادگی مراجعه می‌کنند برای طلاق است. از هر چهار ازدواج یک مورد منجر به طلاق می‌شود. دراین میان ۸۲ درصد متقاضیان طلاق را بانوان تشکیل می‌دهند که ۱۴ درصد آن‌ها در سال اول رخ می‌دهد (زنان ۸۲ درصد متقاضیان طلاق هستند، شفاف). طبق این شواهد زنان در اثر آموزش، افزایش خودآگاهی اجتماعی از حقوق خود، بیداری جنسی و جنسیتی، ستم ستیزی، عدم تمکین مردخواهانه مبتنی بر دین و سنت، اشتغال و دستیابی به توان اقتصادی، طغیانگری علیه ازدواج‌های زودهنگام در سنین کودکی و.. بیشترین میل را به پایان بخشیدن به پیوندهای ساختار کهنه قدرت مردخواهانه در نظام خانواده ایرانی بنمایش می‌گذارند. از این منظر زنان مهم‌ترین چالشگران نظام سنتی خانواده تلقی شده و ساختار اجتماعی کنونی جامعه ایران را بشدت به لرزه در آورده‌اند، امری که بهیچوجه مورد تایید متولیان دین و سیاستمداران دینمدار نیست و خواب از سر آنان ربوده است.
 افزایش سن ازدواج و تجرد. طلاق پدیده‌ای است که می‌توان آنرا بصورت یک پیوستار از عدم تمایل به تشکیل خانواده، تشکیل خانواده، فرزندآوری تا فروپاشی آن ترسیم و تصور کرد. بطوریکه می‌توان گفت افزایش نرخ تجرد و عدم میل جوانان به ازدواج خود بنوعی در قالب پدیده تضعیف نهاد خانواده هسته‌ای و ایجاد رابطه زناشویی قابل تعریف است. دراین معنا، طول عمر خانواده ایرانی بشدت روبه کاهش گذارده و افزایش سن تجرد در کنار پدیده‌های دیگری چون طلاق، فوت همسر و طلاق معنوی این نهاد اجتماعی را بسوی اضمحلال روزافزون می‌کشاند.
طلاق یک برساخته اجتماعی. اصولا پدیده ازدواج بمفهوم رایج و هنجارمند کنونی، پدیده‌ای است اجتماعی که در یک ساختار تاریخی/اجتماعی، شکل امروزین بخود گرفته است. با مفروض دانستن این امرکه ازدواج یک برساخته اجتماعی است و محصول تامین نیازهای ساختاری دوران تاریخی خاصی از شکل بندی‌های اقتصادی و اجتماعی در هر جامعه‌ای بوده است، می‌توان چنین ادله کرد که طلاق نیز یک برساخته اجتماعی است. از این منظر طلاق پدیده مکمل و جایگزینی مناسب برای ازدواج‌هایی است که دیگر توان پاسخگویی نیازهای متفاوت ساختارهای نوین اجتماعی را ندارند. گسست پیوند زناشویی بنام ازدواج و شکستن نماد و نهاد خانواده اگرچه مقاومت‌هایی را ازسوی کسانی در پی دارد که درصدد حفظ ساختارهای موجود هستند ولی تلاش بی‌وقفه این بخش از جامعه و طیف گسترده اقشار اجتماعی همسود در آن دیگر یارای ایستادگی دربرابر طلاق و حفظ این نهاد را نداشته و ترک‌های جدی در قالب‌های سنتی نهاد خانواده را متحمل‌اند. دراین رهگذر راهی جز قبول پدیده طلاق و سازگاری با این پدیده نیست و در این میان می‌توان با پذیرش آن به پیامدهای آسیب‌شناختی آن توجه کرده و از شدت آن‌ها کاست.
طلاق پدیده ای پویا. نهاد خانواده همانند تمامی نظام های اجتماعی دارای درون پویی خاص خود است. بدین معنا که ساختار خانواده مبتنی بر مجموعه‌ای از نیازهای کارکردی ایجاد شده و رشد کرده است و ازهمین رو در مسیر تحولات خود در طی دوره مدیدی، پویایی خود را حفظ کرده بود. امروزه بویژه از سده‌های اخیر در جهان و سده اخیر درایران نظام خانواده دیگر دارای آن ساخت پویا نبوده و کارکردهای آن با ساخت سنتا موجود آن در تضاد واقع شده است. اعمل فشار برای حفظ نهاد خانواده و تلاش مکانیکی برای تامین‌‌ همان نقشهای سنتی و متداول آن تا پیش از این، امری است که این نهاد را بسوی ایستایی و «مرگ ساکت» پیش می‌برد. وقوع طلاق‌های عاطفی و بحران‌های درون خانواده‌های ایرانی که آثار آن بر همه ارکان یک خانواده اعم از زن، شوهر و فرزندان قابل مشاهده است، گویای این امر است که نهاد خانواده کارکردهای پیشین خود را ازدست داده و امروزه به تعبیر گیدنز به یک پوسته درون تهی بدون و پویایی لازم درآمده است. دراین میان طلاق بعنوان راهکار خروج از بحران‌های خانوادگی یک ویژگی جدی است که سبب باز آفرینی پویایی در درون خانواده می‌گردد. جدایی همسران از یکدیگر سبب می‌گردد نهاد خانواده از شکل وهیبت نرماتیو و هنجارمند خود خارج شده و قالب دیگرگونه‌ای بخود گیرد که در آن پویایی عنصر موثری است که موجب می‌شود سایر ارکان درون خانواده از بحران‌های روانی و اجتماعی رهایی یابند.
طلاق و محصولات نوین آن. پدیده طلاق بعنوان یک پدیده مدرن دارای پیامدهای مدرن دیگری است که تا دهه‌های پیش در جامعه سنتی ایران نشانه‌هایی از ان وجود نداشت و از آن می توان بعنوان پیامدهای ناخواسته یک پدیده نیز نام برد. پدیده‌هایی مانند خانواده تک سرپرست، خانواده با سرپرستی زنان، پدیده‌های خواهری، برادری، پدری، مادری و کودکی، خانواده نوع دوم (بجای دست دوم) یا سوم وخانواده‌های تک نفری یا هم بالینی بدون ازدواج و ثبت رسمی و دیگرموارد مشابه، از زمره پیامدهای ناگزیر و متنوعی است که سبب ساز تزریق عنصر پویایی به اندام روبه مرگ خانواده سنتی شده است. با وقوع طلاق و ازدواج‌های مجدد زن یا مرد یکبار ازدواج کرده و فرزندزایی مجدد آنان در پیوندهای زناشویی جدید، شاهد پدیده‌هایی مانند خواهری، برادری، پدری و مادری هستیم. بدین معنا که کودکان یا نسل آینده می‌توانند ازبین دویا چند مادر، پدر، برادر، خواهر تنی و ناتنی به گزینش اعضای خانواده مادری/پدری دست زنند و دراین منظر یک نهاد "خانواده گزینشی" روبه ظهور است که دارای ساخت و کارکردهای کاملا متفاوتی از پیش است. دراین نهادهای نوساخته و نوپدید تضاد‌ها و توافق‌های جدیدی حاصل می‌شود که هشیاری اعضای خانواده نسبت به آن و نهادهای دیگر اجتماعی از جمله دین و سیاست می‌تواند مددیار توفیق کارآمدی این نهاد نوپا گردد.
طلاق  ورفتار جنسی جامعه. بخش مهمی از دلایل وقوع طلاق فقدان رضایت جنسی در بین زن و شوهر است. فاصله سنی، عدم آموزش جنسی متقابل، فقدان احترام جنسی در آمیزش و رابطه جنسی، یکسویه و مردخواهانه بودن این روابط، نادیده انگاشتن نیازهای جنسی زنان در آمیزش جنسی و غیره، از جمله مسائلی است که سبب ساز گسست در نهاد خانواده سنتی گردیده است. این اتفاق محصول فرایندی است که در آن نارضایتی نقطه آغار بوده، با تمایل به عشق و رابطه‌های جنسی خارج از خانواده برای زن و بویژه شوهران ادامه می‌یابد و سرانجام به فروپاشی رابطه و رفتار جنسی زنان و مردان ختم می‌گردد. نرخ تقاضای روسپیگری در جامعه ایران توسط مردان متاهل که بالا‌ترین نرخ را بخود اختصاص می‌دهد (حضور زنان خیابانی درسطح جامعه مشهودتر شده است، ایران پرتو) نشانه یک بحران جدی در رفتار و تعادل جنسی مردان و بی‌تردید زنان در نهاد خانواده است. ارتباط به اصطلاح غیر مشروع زنان و مردان متاهل و ازدواج کرده با افرادی در بیرون از نهاد خانواده و بصورت پنهانی که از آن با برچسب های سنتی مانند خیانت نامبرده می‌شود، نشانه دیگر وقوع بی‌تعادلی در کارکرد جنسی نهاد خانواده ایرانی است. شیوع روسپیگری نیز از دیگر مواردی است که مستقیما به امر ازدواج‌های زودهنگام، اجباری، بی‌گریز و نهاد خانواده بحران زده و فروپاشیده شده بدون حمایت‌های اجتماعی مرتبط است.   
طلاق و حقوق زنان. چنانکه پیش‌تر گفته شد یکی از مهم‌ترین چالشگران نهاد سنتی خانواده و نامدارن پدیده طلاق در جامعه ایران، زنان هستند. افزایش نرخ اگاهی برای تامین حقوق اولیه زنان بویژه دستیابی به مهریه‌های بالا جهت ایجاد امنیت و تامین اجتماعی زنان پس از طلاق، اعمال و اخذ حق طلاق در زمان تنظیم قراردادهای ازدواج برای زنان، فشار برای اخذ حق سرپرستی کودک توسط مادران بویژه مادرانی که دارای امنیت اقتصادی و اجتماعی هستند، حق تحصیل و سفر، حق برابر اجتماعی در دستیابی به شغل و حیثیت اجتماعی و حق تاسیس شبکه‌ها و مناسبات اجتماعی خواه واقعی و خواه مجازی و.. از زمره حقوقی است که با احراز آن توسط و برای زنان، طلاق امری ساده‌تر و میسر‌تر گردیده است. ازاین نگاه زنان تسهیلگران اصلی نجات خانواده‌های بحران زده ایرانی بوده و آنرا به تعبیر اولریخ بک از شکل "زامبی‌های اجتماعی" یا مردگان متحرک اجتماعی بدر می‌آورند.
ازدواج کودک و طلاق. ازواج کودکان زیر هجده سال در جامعه ایران از دیر زمان امری متداول بوده و هست. براساس آمارهای موجود بیش از یک میلیون نفر در زیر سن کودکی به ازدواج‌های اجباری تن داده‌اند که بخش مهم و غالب آنان را دختران کودک تشکیل می‌دهد. ازسوی دیگر شواهد آماری حاکی است که بخش مهمی از زنانی که متقاضی طلاق هستند شامل آنانی است که موقع ازدواج زیر سن هجده سالگی به ازدواج‌های زودهنگام و اجباری توسط خانواده پدری/مادری تن داده‌اند و پس از طی سالهای زندگی زناشویی و افزایش آگاهی و فاصله اجتماعی بیشتر بین زن و مرد در این شکل از خانواده‌های کودکانه، زمینه نارضایتی و میل به طلاق افزایش یافته است. دراین میان می‌توان گفت که طلاق از پیامدهای ناگزیر ازدواج‌های زودهنگام و اجباری نیز محسوب می‌گردد.
طلاق خود راهکار است
بسیاری از کار‌شناسان و کارگزاران تصمیم ساز و تصمیم گیر در جامعه کنونی ایران براین اهتمام هستند که در راستای نجات نهاد خانواده و پیشگیری و توقف نرخ و میل به طلاق باید بدنبال راهکارهای عاجل و قابل باشند. تمامیت آنچه که در این مقاله کوتاه و می‌انبر مطرح شد براین مبنا استوار بوده و هست که اصولا طلاق بخودی خود یک راهکار است. بدیهی است چاره جویی مسائل اجتماعی امری است که موکول به تعریف ما از یک مسئله اجتماعی می‌باشد. در بیان یک مسئله اجتماعی، تعریف سیاستمداران بر قدرت، دنیمدارن بر کسوت، مردان بر شوکت، و سنتمداران با مکنت از تعریف مسئله اجتماعی توسط زنان، کار‌شناسان، محققان، جامعه‌شناسان، اقلیت‌های تحت ستم، کودکان درگیر دربحران ازدواج و نهاد خانواده و.. متفاوت خواهد بود. انچه که دراین میان حایز اهمیت است عبارت از مسئله یابی‌های واقعی است. طرفه این است که نهاد خانواده و امر ازدواج اساسا یک پدیده و روش مسئله دار یا پروبلماتیک محسوب می‌گردد و چنانکه پیش‌تر آمد دارای بحران‌های ساختاری و کارکردی جدی است که با تغییر قوانین بسود آن نیز ره به جایی نمی‌برد. در چنین فضایی، سخن از راهیابی و چاره جویی و ارائه راهکار برای نجات خانواده امروز ایرانی بعنوان مرده‌های متحرک اجتماعی امری عبث و بیهوده و ناکارآمد است. دراین تعبیر، طلاق خود راهکاری است که شایسته است با پذیرش اصولمند آن بتوان از بروز بحران گونه آن و آسیب‌های محتمل آن در بین بازماندگان خانواده طلاق دیده کاست. بنابراین نظر بیشترین همت باید صرف یافتن راهکارهایی برای کارکرد هرچه بهتر و سودمند‌تر وقوع طلاق در جامعه شود.


منابع

طلاق عاطفی خانواده‌ها را تهدید می‌کند، مصفی اقلیما

هیچ نظری موجود نیست: