۱۳۹۷/۲/۲۵

جامعه شناسی ماه رمضان: از وفاق تا تضاد اجتماعی روزه داری

اگرچه مبانی دینی و‌ احادیث منسوب به رهبران دینی در صدر اسلام بر روزه با هدف پرهیزکاری تاکید دارد و روزه پس از نماز از ارکان دین محسوب می شود ولی در طول تاریخ ادله اجتماعی دیگری نیز بر انجام این مناسک افزوده شده که برخی عبارتند از:
همبستگی اجتماعی، تجربه حس دردمندی با فقرا، پرهیزکاری اجتماعی جهت دوری جستن از تخلفات و‌ جرایم اجتماعی، حمایت از محرومان و تنگدستان و.. . مروری بر‌آنچه در طی سال های پس از انقلاب دینی رخ داده نشانگر این است که روزه کارکردهای اجتماعی خود را از دست داده و منجر به بستر سازی تضاد اجتماعی شده است:

الف. همبستگی اجتماعی در راستای اوامر دینی در متن جامعه رو به تنزل نهاده است بطوریکه عمده اعتراض های اجتماعی مردم که سبب همبستگی و همایش مردمی در خیابانها یا کنش های مدنی واقعی و‌ مجازی می گردد تهی از بنیان های دینی بوده و سویه ای غیر دینی دارد. اگرچه این شکل از همبستگی ممکن است پیامد ناخواسته تکرار و ترویج مناسک یکپارچه ای چون روزه داری باشد ولی با منفرد سازی آن از یکسو و ستیزه جویی با نهاد دین سیاسی و سیاست دینی از سوی دیگر، از وفاق به تضادی اجتماعی فرا روییده است. 
@alitayefi1 
ب. حس همدردی اجتماعی با فقرا و تهیدستان از بین رفته و افراد جامعه عمدتا در پی تامین منافع و مصالح فردی و خانوادگی خود هستند. در شرایط ناامنی اقتصادی و مخاطره در غلتیدن در تله فقر، صاحبان بنگاه های خصوصی و بروکرات ها و تکنوکرات های بخش دولتی و خصوصی در پی تامین مالی خود به هر روش ممکن هستند. این بخش از جامعه عمدتا با روشهای ناسالم اقتصادی با گریز از پرداخت مالیات و درآمدهای سیاه و غیررسمی به فقر در جامعه دهن کجی کرده و فقرا را افرادی ناتوان و مستحق فقر می شمارند. 

پ. فساد در بین مومنان روزه دار رو به افزایش نهاده و با فساد رهبران دینی، هواداران مناسک دینی از پرهیزکاری اجتماعی فاصله گرفته اند. بطوریکه بسیاری از آیت اله های دینی به آیت اله های بنگاه های اقتصادی و مستخدمین نظام سیاسی مبدل شده اند که ثروت های افسانه ای بدست آورده اند. بخش بزرگی از گردانندگان مراسم و مناسک دینی از تکایا تا حتی مومنان عادی نیز در این فساد اقتصادی فراگیر وارد شده و پرهیزکاری در سلامت اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی به یک نمایش و دروغ بزرگ‌اجتماعی مبدل شده است.
@alitayefi1 
ت. از سوی دیگر کودکان نیز مبتنی بر سنت تاریخی-دینی از سنین خردسالی تشویق اجباری می‌شوند تا روزه را حتی پیش از سن بلوغ زیستی شروع کنند که برای دختران از ۹ سالگی و پسران ۱۴ سالگی اعمال می شود. این سنت که با معیارهای زندگی نوین اجتماعی، ناقض حق کودک است، فرصت های رشد فیزیکی، فکری، آموزشی و اجتماعی کودکان را ستانده و با روزه خواری های پنهانی کودکان زمینه فریب، دوچهرگی و دروغ اجتماعی را نیز فراهم می سازد. 

ث. اجبار اجتماعی و تعبیه مجازات اسلامی برای روزه‌خواری ‌در این ‌ماه که به شلاق، حبس و حتی در صورت تکرار به احکام سنگین تر منتهی می شود، میل به نارضایتی‌ مردم ناباور و غیرملتزم به روزه را با دلایل مختلف فردی افزایش می دهد. جبر سیاسی و انتظامی روزه داری، ماهیت دینی روزه را دگرگون ساخته و آنرا هویتی عبادی-سیاسی بخشیده است که با افزایش نارضایتی سیاسی آحاد مردم، ایمان به روزه داری نیز نمادی تضادگونه یافته و نقطه آغاز نافرمانی مدنی شده است. 

ج. روزه داری با پیامدهای انتظامی، سیاسی و قضایی سبب ساز بستر سازی یک ستم گسترده غذایی علیه مردمی شده است و در طی چهار دهه منجر به ترویج و نهادینه سازی فرهنگ تزویر، پنهانکاری، هراس از مجازات، اعمال زور در روزه داری و دروغ و دوچهرگی شده است. در فضایی که دین بعنوان یک باور و امری فردی، به یک دیسیپلین و دکترین سیاسی و نظامی مبدل می شود ماهیت مناسک دینی رمضان، بعدی اجتماعی و سیاسی می یابد و حکومت دینی مسیول آخرت و ثواب و گناه شهروندان شده و دنیای آنان را بنام بهشت به جهنمی سوزان مبدل می سازد. در چنین بستری است که آفت پیوند دین و حکومت، هر دو نهاد را بباد تباهی می دهد!

علی طایفی
https://telegram.me/alitayefi1

هیچ نظری موجود نیست: