سیزده سال پیش زمانیکه پیرامون نسل پنجمی ها نوشتم بر این باور بودم آنان همه معادلات سیاسی درکشور و حتی منطقه را برهمخواهند زد. در آنجا نوشتم که دهه پنجاهیها نسل اول انقلاب اسلامیاند و امروز در میادین اعترضات شاهدیم که نسل پنجمیها هماندهه هشتادیهایی هستند که درپی فروپاشی ساختار استبداد دینی اند.بدین تعبیر هر نسل یا کوهورت مورد نظر من شامل کسانی استکه در طیف سنی ۲۰-۳۰ سال یعنی جوانی قرار داشته و موتور اصلی تغییرات سیاسی و اجتماعی محسوب میشوند.
نکته قابل اهمیت اینجاست که نسل مورد نظر در کوهورت دهه هشتادی کسانی هستند که بتازگی از سالجاری بتدریج وارد طیف سنیجوانی میشوند. کسانی که در دهه هشتاد دنیا آمدهاند در واقع فرزندان کسانی هستند که در دهه پنجاه و شصت نوجوانان در میادینسیاسی و اجتماعی بودند. بیتردید نباید فراموش کرد که نسل جوانسال کوهورت مورد نظر در این تحلیل، کنشگریهای خود را دردهههای پیش به اشکال متفاوت زیر بنمایش گذراندهاند:
نسل اول. کوهورت دهه پنجاهی کسانی بودند که علیه استبداد شاهی مبارزه کردند. این گروه سنی انقلاب را به سرانجام رساندند وبسیاری نیز در آتش همین انقلاب سوخته و جان باختند. از همین رو نسل دهه پنجاهی بنوعی از سیاست گریزان است و از پیامدهایناخواسته و نامطلوب انقلاب ۵۷ که بدست نااهلان اسلامگرای افراطی افتاد، هراسناک است. هوبی انقلاب در بین این نسل امروزه بهفوبی انقلاب منجر شده است. این نسل امروزه در طیف سنی ۶۰-۷۰ بوده و بشدت سالمند و بازنشسته اجتماعی و سیاسی است.
نسل دوم. کوهورت دهه شصتی کسانیهستند که علاوه بر انقلاب، در آتش جنگ هشتساله تحمیل شده از سوی حکومت اسلامی بهمردم، سوخته شده و ترومای جدی دیدند. بخاطر همین جنگ، نسل جوان دهه شصتیها بشدت فوبیای جنگ داشته و امروز نیز از احتمالجنگ داخلی یا جنگ ناشی از حملات کشورهای بیگانه فوبیایی تروماتیک دارند. بدین معنا که بدلیل بیم جنگ و به تعبیر حکومت،سوریهای شدن ایران، کمتر به ضرورتهای جنبش یا انقلاب دیگری میاندیشند.
نسل سوم. کوهورت دهه هفتادیها اما نسلی بود که در دهه هفتاد و در اولین جرقههای جنبشی در سال ۷۸ به میدان آمد. این جمعیتگسترده شورآفرینی کردند ولی بدلیل مهیا نبودن شرایط انقلابی آن مقطع به حاشیه هراس و ناامنی درافتادند. این نسل بیش از روحیهانقلابی، درصدد رویای اصلاحات بود و لذا با جنبش اصلاحات درون ساختار قدرت نیز همسویی کرد. این طیف سنی در دهه پنجاه دنیاآمده و در دهه هفتاد در طیف سنی جوانی قرار داشتند. این نسل نیز از اصلاحات فوبیای جدی دارد.
نسل چهارم. کوهورت دهه هشتادی یا جوانان ۲۰-۳۰ سال، نیز در جنبش سبز بدنبال حق دمکراتیک خود در ساختاری غیردمکراتیک بود. مطالبه «رای من کو» از زمره جنبشهایی بود که نگاه به درون ساختار قدرت داشت و امید به اصلاحات ساختاری که بینتیجه ماند. ایننسل از دمکراسی لرزان و آسیبپذیر بیمناک است.
نسل پنجم. کوهورت جوانان در دهه نود، کسانی هستند که در دهه هفتاد متولد شده و در طول دهه نود وارد سن جوانی شدند. اینجمعیت نسلی، تحرکات جنبشی گستردهتری را راهبری کرد از سال ۹۵، ۹۶، و ۹۸ در چند دوره بدنبال نمایش اعتراضات خود نسبت بهعملکرد حاکمیت استبداد دینی بود. جنبش ۹۸ آستانه مطالبات مردمی در درون و ورای ساختار قدرت مسلط بود. به تعبیر دیگر در اینجنبش تعیین تکلیف را دولت و حکومت آغاز شد.
نسل ششم. کوهورت جوانان در جوانسالی و متولد دهه هشتادی اند، گروه سنی که در جنبش ۱۴۰۱ بعنوان دهه هشتادی شهرت یافتهاند. این طیف سنی در طول سالهای ۱۴۰۱-۱۴۱۰ به تغییر سیاسی جدی در کشور دست خواهند زد. جوانان نسل ششم با تمامی فوبی وهوبی ( بیم و امید) نسلهای پیشین فاصله گرفته و علاوه بر شور انقلابی، در پی عبور از ساختار قدرت مسلط و حاکمیت استبدادنخودمغزان دینیاند. پیشتر درباره ویژگیهای این نسل نوشتهام ولی بعنوان برآیند نسلی تحولات پنج دهه اخیر میتوان برخی ویژگیهایبارز نسل ششم را چنین برشمرد:
۱. فوبیا انقلاب را از دست دادهاند و بدنبال انقلابی نوین هستند،
۲. فوبیای جنگ را نداشته، زیر عنوان سوریهای شدن و تجزیه کشور از مطالبات خود نمیگذرند و آگاهانه در پی حفظ اتحاد ملیهستند،
۳. فوبیای اپوزیسیون سیاسی را نداشته و در انتظار رهبری سیاسی با ساختارهای کهن نبوده و به میدان آمدهاند،
۴. فوبیای از دست دادن فرصت اصلاحات را از دست دادهاند زیرا نسلهای پیشین دو دهه متمادی برای اصلاحات وقت تلف کردند،
۵. مرزهای دولتی را عبور کرده و کل نظام را نشانه گرفتهاند و خواهان سرنگونی هستند.
نسل ششمیها طبق کوهورت تعریف شده و مفروض در این تحلیل، تاز سالجاری تازه وارد سن جوانی یا ۲۰-۲۱ سالگی شده و تا ۳۰سالگی به ادامه جنبش خواهند پرداخت. دهه جوانی و شور انقلابی چنان وضعیتی را سامان خواهد داد که با پیگیریهای سریالی ومستمر جنبش، ساختار قدرت از تعادل خارج شده و از درون فروخواهد ریخت.
فراموش نباید کرد که گردش نسلی اگرچه در قالب دهههای کوهورت سنجیده شده است ولی در واقعیت امر این چرخش نسلی سالانهتجدید میشود. بدین معنا که متولدین دهه نود نیز بتدریج در سالهای آتی به صف سرنگونیخواهان و دمکراسیخواهان در کشورخواهند پیوست.
نکته دیگر اینکه هرچه زمان میگذرد، بازناندههای نسل نخست انقلاب روبه شالخوردگی و مرگ رفته و در نهایت همه گرایشهای هراس ازانقلاب مجدد و همچنین سلطنتطلبی در آن رو به افول خواهد گذارد. نسل پنجمی و ششمی ها اصولا تمایل و آشنایی از نظام سلطنت وپادشاهی نداشته و از ولایتمداری یک نفر در ساختار قدرت بشدت هراسان و منزجرند.
از طرف دیگر ساختار قدرت نیز اگرچه مبتنی بر رهبری و مدیریت کهنسالان است ولی در دهه کنونی دستخوش ریزش طبیعی بسیاریخواهد شد. بمعنای دیگر شخص رهبر، اعضای اصلی مجلس خبرگان و نگهبان، رهبران سنتی فکری و مذهبی شامل آخوند و غیر آن بهمرگ طبیعی از صحنه سیاست خارج شده و حداقلهای مشروعیت کاریزما و سنتی ریشسفیدان قدرت استبداد دینی فروخواهد پاشید. این درصورتی است که نتیجه کنشگری نسل ششمیها سبب فروپاشی قدرت سیاسی پیش از مرگ پیرمردان بر قدرت نگردد.
در دهه کنونی ۱۴۰۰-۱۴۱۰ با گذشت زمان، بازماندههای نسل نخست انقلاب روبه سالخوردگی و مرگ رفته و در نهایت همه گرایشهایهراس از انقلاب مجدد و همچنین سلطنتطلبی در آن رو به افول خواهد گذارد. نسل پنجمی و ششمی ها اصولا تمایل و آشنایی از نظامسلطنت و پادشاهی نداشته و از ولایتمداری یک نفر در ساختار قدرت بشدت هراسان و منزجرند.
از طرف دیگر ساختار قدرت نیز اگرچه مبتنی بر رهبری و مدیریت کهنسالان است ولی در دهه کنونی دستخوش ریزش طبیعی بسیاریخواهد شد. بمعنای دیگر شخص رهبر، اعضای اصلی مجلس خبرگان و نگهبان، رهبران سنتی فکری و مذهبی شامل آخوند و غیر آناگر زنده بمانند، به مرگ طبیعی از صحنه سیاست خارج شده و حداقلهای مشروعیت کاریزما و سنتی ریشسفیدان قدرت استبداد دینیفروخواهد پاشید. این درصورتی است که نتیجه کنشگری نسل ششمیها سبب فروپاشی قدرت سیاسی پیش از مرگ پیرمردان بر قدرتنگردد.
ایرانیان مهاجر:
در بین جمعیت خارج از ایران نیز نسل دهه چهل و پنجاهی وابسته به نظام دربار و رژیم محمدرضا پهلوی اغلب در خارج از کشور بوده وبا برداشتن سرمایههای کم و زیاد در امریکا و برخی منالک اروپایی مستقرند. بخش بزرگی از جمعیت سلطنت طلب در جریانات سیاسیایران امروز محصول عملکرد مالی و کنشگریهای این نسل است. نکته قابل تعامل اینست که نسل سلطنتطلب و شاهدوست بسرعت روبهانقراض است و در دهه کنونی ریزش طبیعی زیادی خواهد داشت.
بخشی از کوهورت دهه شصتیها نیز کسانی بودند که به خارج از ایران فرار و تبعید شدند. این قشر عمدتا شامل نیروهای چپ ومجاهدین هستند که اگرچه انقلاب، جنگ، کشتار سیاسی دهه شصت را تجربه کردند، ولی به چند دلیل بغض سیاسی جدی علیه دو نظامسلطنت و استبداد دینی دارند. این دو گروه از مهاجران بزرگ ایرانی در دهه شصت اگرچه در سنین سالمندی هستند ولی بسیاری ازآنان همچنان در رویاهای دهه پنجاه ایست مغزی کرده و بدنبال رویاهای خود در چالشگری سیاسیاند. این طیف نیز در سن سالمندیبوده و رو به ریزش طبیعی و کمی است.
سایر گروههای اندک از کوهورت دهه هفتاد و هشتاد که کشور را ترک و در یکی از ممالک امریکایی و اروپایی مشغولتحصیل و زندگیهستند دارای قشریندی متفاوتی هستند. دههای از وابستگان و بستگان سران حکومت استبداد دیدنیاند که به اشکال مختلف یا پاسیوهستند یا برای اصلاحات در نظام سیاسی ایران تلاش میکنند. یا کسانی هستند که مخالف رژیم اسلامی بوده و برای تقویت بدهسلطنت طلبان وارد عمل شدهاند. این عده دامنه تاثیرگذاری جدی ندارند.
سخن پایانی
نسل ششمیها با بیم از آینده، دیگر بیمی از گذشته ندارند، امری که در بین توسلهای پیش از آنان وجود داشته و دارد. این نسل با تمامقوا به تداوم جنبش خواهد پرداخت زیرا راهی جز این ندارد. نسل ششمیها پرتنشترین و تضادآمیز ترین ناسازه و پاردوکس یا آنتیتزدرون ساختار قدرت استبداد دینی بشمار میرود. این نسل نه تنها با حاکمیت بلکه با ارکان فکری و آرمانی نسل پیشین خود نیز درتضاد است.
نسل ششمیها برخلاف تصور سنتگرایان چپ و راست از کمونیستهای تودهای و چریک تا پادشاهیخواهان و مشروطهطلبان، بدنبالآرمانهای دمکراتیکی خواهند بود که در ءن بتوانند فضای آزاد سیاسی و دمکراتیک برای طرح و پیشبرد محلی، منطقهای ملی خودداشته باشند.
————————————
برخی منابع
http://www.iran-chabar.de/article.jsp?essayId=28565
*درصورت علاقمندی، بازنشردهید
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1
————————————
برخی منابع
http://www.iran-chabar.de/article.jsp?essayId=28565
*درصورت علاقمندی، بازنشردهید
سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر