۱۳۹۶/۴/۲۰

مداخله انساني؛ دكترين امپرياليزم

اگرچه مداخلات انساني يك يا چند دولت با اهداف دفاع از حقوق بشر، بحثي اخلاقي و مورد تاييد بنظر مي رسد ولي اين مفهوم و عملكرد مجادله برانگيز، داراي ماهيتي ايدئولوژيك نيز هست؛ بدين معنا كه در فلسفه اخلاق و جامعه شناسي سياسي مي توان آنرا شكل نويني از مداخله قدرت ها و بطور مشخص امپرياليزم در زندگي اقوام و ملت ها دانست.
 اين مداخله جويي سرانجام به نفوذ و سلطه سياسي و اقتصادي دولت هاي مداخله جو منجر شده است.

شواهد تاريخي در طي ٥٠٠ سال گذشته با تسلط مداخله جويي ممالك غربي بويژه اروپايي-امريكايي، نشان از مداخلاتي دارد كه سرانجام آن كنترل نظامي، سياسي و اقتصادي ملل و ممالك تحت مداخله بوده است. به تعبير والرشتاين، طراح نظريه نظام هاي جهاني، تاريخچه مداخلات موسوم به انساني به تاريخ استعمار اروپايي باز مي گردد. چامسكي متفكر منتقد معتقد است با فرض تاييد مداخلات انساني دولتها در سرنوشت ملت ها، مي توان حملات خونين چنگيزخان را نيز از اين گونه موارد برشمرده و توجيه كرد! 

براساس نظريه والرشتاين، مداخلات انساني بنام حقوق طبيعي در قرن ١٦، ماموريت ميسيونر هاي مسيحي متمدن به ممالك نامتمدن! در قرن ١٩ و بنام دمكراسي و حقوق بشر در قرن ٢٠، در طول سده ها استعمار اروپاييان رخ داده است.  چنين وضعيتي در ابتداي قرن ٢١ با دخالت مستقيم در افغانستان، عراق، ليبي و سوريه و.. زير نام بهار عرب، با توجيهات ايدئولوژيك جديد براي مبارزه عليه تروريزم سرعت ديگري بخود گرفت. در اين دكترين، دولت هاي تروريست غربي عليه تروريزم، به ترور مي پردازند؛ چنانكه  دولت امريكا بعنوان دولت ناقض حقوق بشر، براي دفاع از كيان انسان و حقوق بشر، با حملات و مداخلات خود، حقوق بشر كشور و ملت مداخله شده را پايمال مي كند.

چنين دكتريني در ايدئولوژي اسلامي در كشور نيز بنوعي نهفته است. بطوريكه دكترين حكومت/امت اسلامي براي انساني كردن جامعه انساني مسلمانان شيعي، انسان هاي مرزهاي ملي و منطقه اي را به زنجير مي كشاند. در اين دكترين مسلمانان مرزهاي ملي و بين مللي مورد مجازات سخت و شكنجه تا حد مرگ قرار مي گيرند تا اخلاق، ايدئولوژي دين و انسانيت دينمدارانه نجات يابد. در اين دكترين نيز مداخله جويي در امور ممالك ديگر مانند سوريه بنام دفاع از حقوق بشرِ مسلمانِ شيعي، دمكراسي ديني و حق تعيين سرنوشت توسط خود مسلمانان، صورت مي گيرد.  

نتيجه اين دكترين امپرياليستي از يكسو قرباني شدن اصول و معيارهايي است كه مداخله بنام آن صورت مي گيرد و از سوي ديگر تضييع حق و مخاطره جاني انسان ها و ملت ديگري  است كه مداخله بنامش هست ولي بكامش نيست. چنين دكتريني مبتني بر هژموني برتري جويي، شانه به شانه امپرياليزم به مداخله و مداهنه ملل و نحل قومي و فكري/ديني مي پردازد . 

http://l1l.ir/1x-h

علي طايفي

هیچ نظری موجود نیست: