ختنه از دیرباز یکی از سنن دینی و اجتماعی بوده است که از دین یهود به اسلام وارد و ترویج شده است. صرفنظر از ریشه های ظهور و ترویج این سنت، کارکردهای این سنت اگرچه ممکن است روزگاری این عمل کارکردهایی داشته است که با سختار کهن اجتماعی و اندیشگی سازگاری داشت ولی امروزه این امر بنحوی مورد چالش جدی است. امروز 6 فوریه بعنوان روز جهانی مخالفت با ناقص سازی/ختنه زنان/دختران، بهانه مناسبی است برای پرداختن به این پدیده خشونت بار که سالانه میلیونها دختر و دهها میلیون پسر را به تیغ سنت و دین، مثله می سازد.
ختنه زنان مبتنی بر مالکیت جنسی مرد بز زن و تامین امنیت جنسی و دامنه نفوذ و قدرت جنسی مرد بر علیه زن می باشد. مبنای اجتماعی آن نیز صیانت از ارکان خانواده و پیشگیری از امکان و فکر ارتباط جنسی زن بیرون از کانون خانواده می باشد. از بعد اقتصادی نیز منطق آن مبتنی بر مراقبت از کیان و تبار خانواده مردسالار و تضمین مشروعیت فرزندان در چگونگی حفط میراث بازمانده از سوی مردان میباشد. این سنت و سازوکار امنیت اجتماعی مبتنی بر مرد سالاری، ویژه ایران نیست. براساس گزارش جهانی منتشر شده هم اینگ بین 100 تا 140 میلیون زن ختنه کرده در دنیا وجود دارد. برخی از اهداف ختنه زنان عبارتند از اجرای احكام اسلامی، فایده بهداشتی، حفظ بكارت ودوشیزگی دختران، كنترل تمایلات جنسی دختران تا قبل از ازدواج، اطمینان دادن به شوهر آینده دختران برای بكارت آنان، زیبایی شناسی زنان! ودستیابی به پاكی روح. پدیده بکارت و دوشیزگی زنان نیز تا سالهای پیش از ازدواج که رسم دیرینی است با همن اهداف تعقیب و تقویت شده است.
اینک سوال می تواند روی دیگری نیز داشته باشد. ختنه زنان برای ازبین بردن حس جنسی و درک احساس لذت از همآمیزی صورت می گیرد. به تعبیر نوال اسعداوی در برخی مناطق هند حتی واژن زنان را مردان با تعبیه دو سوراخ در اطراف ماهیچه های بیرونی آن، قفل کرده و وقتی به سفر یا بیرون از خانه می روند با خود می برند تا همان امنیت خانوادگی را محفوظ دارند. اشکال تلطیف شده تر این نوع امنیت عبارتند از: شعار “حجاب مصوینت است” یا همان بکارت و ازمون آن پیش از ازدواج.
داستان ختنه اعمال قدرت جنسیتی بر بدن یک زن است. بدین وجه دختران علاوه بر زیبایی و حرمت ساختار مردسالارانه، قیمومیت مردانه را بناگزیر می پذیرند. دختران دراین فضا فقط جسمی هستند که مورد مبادله قرار می گیرند و به ماشین کودک زایی و ابزار سکس مردان تبدیل می شوند بدون حس متقابل لذت از یک رابطه جنسی. دختران قربانی ختنه آیا می توانند حس مادر بودن را بدون لذت جنسی در درون خود بیابند؟ خودکامگی و نارسیزم جنسی چه مرزی را دراین ادبیات و ساختار بر می تابد؟
ختنه پسران؛ طرح یک مسئله
می دانیم که اگر درصد اندکی درایرن ختنه زنان صورت می گیرد تقریبا بیش از 90 درصد مردان/پسران نیز ختنه می شوند. هدف ختنه مردان البته افزایش بهره و لذت جنسی و توجیه آن نیز بهداشت تنی و جنسی مردان است. ختنه مردان بین مسلمانان و یهودیان بیش از دیکران رایج است. در پاسخ به این دو ادله می توان گفت سلامت دربین دیگر مللی که ختنه نمی شوند بیش از مسلمانان بچشم می خورد. علاوه براین لایه غشای رویین آلت جنسی مردان نیز که با ختنه بریده می شود مانند دهان آدمی بزاقی را مترشح می کند که همواره هم ضد باکتری است و هم شفاف کننده اندام جنسی مرد است. پس هردو مفروض نیز چندان محکم نیستند.
اینک سوال این است آیا وقت آن نیست که ختنه پسران نیز مورد سوال قرار گیرد؟ آیا خشونت پذیرفته شده آنچنان متعارف شده است که دیگر محل پرسش ندارد؟
محافل حقوق بشری و حقوق کودک و زنان عمده چالشگری های خود را بر تلاش برای لغو ختنه دختران نهاده اند، امری که بواقع جزو ناعادلانه ترین روشهای خشونت چنسی محسوب میشود. انچه که در روایت جنسی ختنه وجود دارد برای دختران و پسران توجیه کارکردی متفاوتی بهمراه دارد. ختنه دختران با هدف کنترل و مهار میل جنسی دختران جهت حفظ عفت و پاکدامنی انان!؟ و درعین حال دفاع ازکیان خانواده است تا مبادا با پاسخگویی دختران به میل جنسی روابط مشروع سنتی در خانواده مورد تعرض قرا گیرد. اما درمورد پسران ختنه بیشتر برای مهار زدایی جنسی و افزایش لذت جنسی است و برخلاف ختنه دختران با انگیزه ای کاملا مردخواهانه بدنبال پاسخگویی به شهوت جنسی مردانه تعبیه شده است. کارکردهای دیگر مربوط به بهداشت تن و ارگان جنسی در پس ختنه پسران امر دیگری است که آن نیز بجای خود محل مناقشه است. بدین روی می توان گفت ختنه و ناقص سازی اندام جنسی دختران و پسران در سنین کودکی، دو روی یک رویکرد جنسیت است و هردو با همین رویکرد به ستم جنسی روی می آورند.
اینک پرسش مطرح در این یادداشت این است که آیا ختنه کودکان در ایران که می توان نرخ نسبی آن را برای پسران مسلمان بیش از نود درصد دانست و نرخ ختنه دختران را با درصدی کمتر از یک درصد از دختران ایرانی، چگونه می توان در محور مطالبات حقوقی کودکان قرار داد؟ آیا می توان به بهانه وجود مسائل مهمتر اجتماعی درکشور مدعی شد که مسائل کشور فعلا به موضوع ختنه پسران و دختران قابل تحویل نیست؟ آیا اگر کودکان توان دفاع از خود داشتند تن به چنین عمل مثله گرایانه ای می دادند؟ آیا علاوه بر دختران ختنه شده که بنظر اکثریت مطلق انان ناراضی ازاین امر هستند، پسران و مردان نیز از ختنه خود ناراضی هستند؟
پیام اصلی طرح این مسئله عبارت از این است که آیا ما محق هستیم حق کودک در انتخاب شکل و کارکرد جسم او را نادیده بگیریم؟ تسلط بر جان و جسم کودک حق مسلم اوست و نمی توان با اولویت بندی مسائل اجتماعی و حتی مسائل کودکان از یکسو و تحمیل سنت های کهن بدون منطق کارکردی آن، به این بخش از حقوق کودک نپرداخت. بختنه دختران و پسران دارای جایگاه پروبلماتیک جدی است و نمیتوان بخاطر پرداختن به کودکان خیابانی و یا کار، ختنه دختران یا پسران را نادیده گرفت.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر