۱۳۹۰/۶/۲۶

پدیده بکارت سبب نه عفت بلکه بحران هویت دختران است

گفتگو با رادیو فردا درباره پدیده بکارت در جامعه ایران

شواهد مربوط به گسترش روابط جنسی بین دختران و پسران پیش از ادواج دلالت براین دارند که پدیده بکارت یا دوشیزگی در جامعه ایران دیگر دارای ارزش های اجتماعی لازم نبوده و در ساختار نوینی زندگی اجتماعی، این پدیده دارای کارکردهای پیشین نمی باشد. در این ارتباط با رادیو فردا گفتگویی کرده ام که متن این مصاحبه در ویدئوی زیر قابل مشاهده است.
پیش از این در برنامه صدای دیگر در گفت و گو با علی طایفی جامعه شناس ساکن سوئد تلاش کردیم آمار ارائه شده توسط دکتر محمود گلزاری جامعه شناس  ایرانی را بررسی کنیم. آماری که بر اساس آن 80 درصد دختران دبیرستانی در تهران دارای دوست پسر هستند. بحث با آقای طایفی به آنجا کشیده شد که گسترش روابط اجتماعی در قشر جوان به آنجا رسیده که می رود تا تابوی بکارت در جامعه ایران اساسا از میان برداشته شود و این معضل اجتماعی که حتی هنوز هم در مناطق قبیبله ای ایران قتل های ناموسی را رقم می زند روز به روز کمرنگ تر می شود. در برنامه این هفته این موضوع را با حضور آقای علی طایفی و خانم آیدا سعادت فعال مسایل زنان ساکن واشنگتن پی می گیریم.
علی طایفی: اگر بخواهیم به نوع نگاه مردم و رفتار مردم به مقوله بکارت یا دوشیزگی در جامعه ایران را بررسی کنیم، به نظر من مهمترین نکته این است که خاستگاه های این نوع نگاه به خاستگاه های سنتی و اساسا بدبینی که به طور توامان باز تولید کرده اند باز می گردد.
به نظر می آید که جامعه به دلیل اتفاقاتی که در این سه دهه اتفاق افتاده  به سوی یک جامعه عرفی- سکولار پیش می رود. این امرسبب شده که مقوله بکارت ارزش و رنگ و لعاب سابق را در جامعه از دست بدهد. فاکتورهای دیگری هم در این میان نقش دارند مثل اهمیت و تقدس خانواده. باخبر هستیم که پیش از این ها به خصوص در ساختار قبیله ای به دلیل این که نهاد قبیله و یا ساختار قبیله بتواند به شکل احراز مالکیت بر ارث و فرزندان در نهاد خانواده شکل دهد و هویت ببخشد ناگزیر می شد بر پدیده بکارت اهمیت بیش از پیش بگذارد.امروزه می بینیم که این ساختارهای قبیله ای به ویژه در مراکز اصلی شهرهای بزرگ رو به تضعیف می رود. این ساختار قبیله ای ممکن است در ساختارهای اجتماعی وجود نداشته باشد ولی در بُعد فرهنگی می بینیم هنوز تفکرات قبیله ای به نحوی در جامعه ما به ویژه در مناطق روستایی یا در حاشیه شهرها هنوز دیده می شود. ولی در مراکز اصلی شهرها و بخشی از طبقات متوسط، قشر اجتماعی جوان و نوجوان ما به نحوی از الگوهای سنتی فاصله می گیرند.
بدین ترتیب نگاه به مقوله خانواده دچار تغییرات جدی شده است و دختران موقعیت خودشان را در نهاد خانواده لزوما بر پایه جسمیت و جنسیت شان تعیین نمی کنند بلکه نقش ها و موقعیت های بیشتری را برای  خودشان دنبال می کنند. یکی از این فاکتورهای مهم افزایش آگاهی اجتماعی دختران در جامعه ماست. یعنی نرخ باسوادی و میزان تحصیلات دختران از یک طرف و نرخ افزایش بیداری جنسی در بین دختران و مادران سبب شده که دختران به راحتی زیر بار این قید پررنگ و در نهایت مزاحم اجتماعی به نام بکارت نروند و این قید اجتماعی را برنتابند . در بخشی از جوامع شهری می بینیم وارد مناسباتی می شویم که هیچ هراس و نگرانی از بابت بکارت وجود ندارد.
یک فاکتور دیگر هم که می شود اشاره کرد این است ساختار مردسالاری به معنای کهن رو به تخفیف می رود. یعنی اساسا زنها  با توجه به احراز نقش های اجتماعی خودشان در جامعه و نقش های فردی شان می روند تا این ساختار مردسالارانه را در هم بشکنند. به نظر می آید تسلط نیروهای  اجتماعی بر نیروهای فردی و یا حقوق اجتماعی بر حقوق فردی و یا حقوق دینی و الهی و سنتی بر حقوق فردی روز به روز دارد کاهش می یابد و اینها نشانه های مثبتی است که می توانند در این غالب افراد ضمن احراز
حقوق اولیه خودشان بر بدن و جسم خودشان به تبع آن نسبت به احراز حقوق اجتماعی خودشان هم گام بردارند.
آقای طایفی، آیا می توانیم با اطمینان بگوییم که تمام دخترانی که دنبال شکستن سد بکارت هستند در این مورد آگاه اند؟ چون به نظر می آید بعضی از آنها ناخواسته در این موقعیت قرار گرفته اند و شاید به همین دلیل هم هست که گروهی برای ترمیم پرده بکارت شان حاضرند هزینه های بسیار سنگینی را پرداخت کنند.
این نکته ممکن است از یک زاویه ای درست باشد ولی در نظر داشته باشید بسیاری از رفتارهای اجتماعی به ویژه نسل جدید ما با وجود این که به نظر می آید سنت زدایانه یا ضد سنت و مقابله با رویکردهای سنتی است ولی لزوما این اقشار دارای این نگاه یا این نظریه نیستند. بسیاری از افراد ناخودآگاه،  به دلیل تاثیرپذیری از رسانه ها و روابط اجتماعی مدرن، به خصوص روابط اجتماعی که خارج از فضاها و فرهنگ رسمی در جامعه تبلیغ می شود مانند صدا و سیما و مساجد و دانشگاه ها، رشد و شاکله دیگری پیدا می کنند، افکار و نگرش شان متفاوت می شود. این به این معنا نیست که اینها دارای نظریه ویژه ای باشند. یا دنبال این فلسفه باشند که بخواهند در مسیر عرفی گرایی یا سکولاریزم حرکت کنند. ولی آنچه که به عنوان یک پدیده بخواهیم بررسی کنیم یک نوع تقدس زدایی و تابوشکنی که در مواجهه با پدیده بکارت صورت گرفته به نظر می آید در این مسیری است که من سعی کردم به نحوی آن را تئوریزه کنم  که اساسا حرکت رو به جلو است. به سمتی است که حقوق فردی و فردیت افراد به نحوی دارد به منصه ظهور می رسد.
اگر احیانا دختران به دنبال ترمیم پرده بکارت هستند، نشان از این است که دختران به طور ناآشکار و ناگفته به این آگاهی و شعور رسیده اند که جامعه روی جسمیت دختر یا زن ارزش گذاری های کاذب می کند. او سعی می کند از این نگاه خجالت زده  و معیوب جامعه نسبت به جسم او بهره برداری کند و به نظر من آگاهانه دارد سیستم را فریب می دهد. جامعه ای که بخواهد با نگاه فریب آلودی حرکت کند و زنان را تحت عنوان بکارت یک فریب اجتماعی بدهد و او را در نهاد خانواده محبوس کند و احیانا در مناسبات کوچک دختر بودن و مادر بودن و کودک پروری و شوهرداری منحصر کند طبیعی است که دختران امروز فضاهایی از این دست را شکسته اند طبیعتا اینها هم از این روشها به عنوان فریب همان جامعه استفاده می کنند و با خرید واژنها یا ترمیم های چینی که با قیمت های بسیار ارزان هم تهیه می کنند سعی می کنند جامعه را فریب دهند و یک نوع مقابله اجتماعی با ارزش هایی است که در حال فروپاشی است.
من خیلی سعی کردم بتوانم فردی را پیدا کنم که بتوانیم در رابطه با اهمیت بکارت درجامعه امروز ایران با ایشان صحبت کنیم. در نهایت توانستم آقایی را پیدا کنم که البته ایشان مصاحبه را انجام دادند ولی اجازه ندادند که من مصاحبه ایشان را پخش کنم، این آقا 26 ساله و تحصیلات دانشگاهی داشتند و در یکی از شهرهای نسبتا کوچک ایران زندگی می کردند و در مورد مساله بکارت و ازدواج به شدت بدبین بودند و در وهله اول وقتی ازشان پرسیدم که به نظر شما آیا بکارت یک دختر اهمیت دارد یا نه، گفتند که اهمیت ندارد. پرسیدم چرا گفتند به خاطر این که بکارت چیزی است که الان با یک عمل 200 هزار تومانی ایجاد می شود و من دیگر از کجا بفهمم که دختری که دارم با او زندگی می کنم مرد زندگی اش هستم یا نه. جامعه دارد در واقع دچار یک دوگانگی می شود. شما نمی توانید بگویید که تمامی مردان جوانی که می خواهند ازدواج کنند همان کسانی هستند که در ارتباطهای آزاد پرده بکارت دختری را از بین برده اند. کسانی هم هستند که تا پیش از ازدواج شان هیچ ارتباطی نداشتند و همچنان با تفکر سنتی که فکر می کنند آغاز زندگی با یک بکارت دوجانبه آغاز شود عملا در چنین فضایی دچار سرخوردگی می شوند و به شدت افسرده اند از اینکه کمتر دختری را می شود در ایران پیدا کرد که بکارت واقعی داشته باشد. در حالی که هنوز در ایران مردانی هستند که پیش از ازدواج شان عمل جنسی نداشتند.
علی طایفی: واقعیت این است که این پدیده همچنان وجود دارد. یعنی بکارت در جامعه ما دارای ارزش است. یعنی حتی می شود گفت که اگر احیانا دخترانی ارتباط  جنسی برقرار می کنند ولی می روند سراغ ترمیم نشان از این دارد که هنوز جامعه  روی ارزش گذاری روی این مساله پافشاری می کند.
به یک معنای دیگر می شود گفت اخلاقی کردن بیش از حد مقوله بکارت در جامعه به ویژه در شرایط امروز جامعه ایران با تغییراتی که در جامعه رخ داده به نظر می آید آنچنان مضحک می شود که حتی شکستن این فضاهای ارزشی هم  جنبه مضحک پیدا می کند. یعنی یک پدیده ناهنجار تبدیل به یک پدیده ناهنجار دیگر می شود. برخورد ارزشی با یک مقوله سبب می شود که آن مقوله ماهیتا تهی از آن ارزش ها می شود. به قدری در این جامعه روی مقوله بکارت ارزش گذاری می کنیم که درنهایت سبب بی اعتمادی می شود. اساسا مقوله بکارت بنیانهایش بر پایه بی اعتمادی است. طبیعی است که دختران هم سعی می کنند با  با این وضع مقابله کنند.  یعنی خواهی نخواهی مردان و دختران و پسران ما دستخوش یک بی اعتمادی می شوند. ما با چه کسی ازدواج می کنیم، فاقد بکارت است یا دارای بکارت؟
لذا من از مخاطبان این برنامه خواهش می کنم یک بار بازنگری کنند. ارزش گذاری یک انسان در تقلیل دادن او به یک اندام جزیی به یک پرده که مفهوم واقعی اش پرده نیست، ماهیچه ای است که در یک ارتباط جنسی پاشیده می شود و نبودنش هیچ لطمه ای به ساختارهای خانواده نمی زند . ما در نظر داشته باشیم که دخترانی که امروز حتی در سنین بالا سعی کرده اند بکارت خود را حفظ کنند این دختران فرآیند جامعه پذیری خود را به صورت ناقص طی کرده اند. اساسا ما جشن تکلیف که در مدارس می گیریم یک فرآیند ناقص و معیوب است. در نظر نمی گیریم که دختران اساسا تا زمان ازدواج اگر بخواهند به بکارت پایبند باشند بلوغ جنسی خود را درک نمی کنند. ما تا دهه های پیش  دخترانی داشتیم که تا سی سالگی و سی و پنج سالگی وحتی تا چهل سالگی هنوز باکره بودند. این یک پدیده شوم و ناهنجار است  که سبب بحران های فردی از یک طرف و بحرانهای اجتماعی از طرف دیگر می شود. این دیوار بی اعتمادی متاسفانه بالا و در حال شد است مگر این که از اساس آن رااز میان برداریم که خوشبختانه دارد از هم می پاشد.



۱ نظر:

tayefi گفت...

جامعه کنونی ایران ، نسبت به این مسئله در حال گذار است.واین موضوع بحرانهای شدیدی برای خانواده ها، ایجاد کرده.این مسئله هنوز هم برای خیلی از خانواده ها، از دغدغه های اصلی آنان محسوب می شود.ودر صحبت با اولیاء این دختران متوجه می شویم که ، شاید به شکل واقعی این موضوع برای آنان مهم نباشد ولی حداقل از بیان نظر خود در انظار عمومی ، احساس شرمندگی می کنند.