۱۴۰۱/۱۱/۱

تله‌های اجتماعی

تله های  اجتماعی کدامند؟ از نظر جان پلات، تله اجتماعی تضاد منافع یا انگیزه انحرافی است که در آن افراد یا گروهی از افراد برای به دست آوردن منافع فردی کوتاه مدت اقدام می کنند امری که در دراز مدت منجر به زیان کل گروه می‌شود. از این منظر تله های اجتماعی را می‌توان به تله های فردی تا اجتماعی طبقه بندی کرد. 


تله‌های اجتماعی اما، موقعیت‌هایی‌اند که جماعت بزرگی با پیامدهای منفی طولانی‌مدت ناشی از تعقیب منافع شخصی و درک نادرست از موقعیت، در آن گرفتار می‌آیند. چنین تله‌هایی نشان دهنده از جمله بسیاری از مسائل زیست محیطی جاری در سراسر جهان، به ویژه تغییرات آب و هوایی است. همچنین درگیری در تله‌های‌ دمکراسی‌های‌فریبنده در تحقق حقوق شهروندی در ساختارهای غیردمکراتیک از دیگر ساحت‌های چنین تله‌هایی است که اغلب در نظام‌های شبه‌دمکراتیک بوقوع می‌پیوندند. 

 

این فریبندگی کوتاه‌مدت و کوته‌نظرانه به‌عنوان ویژگی‌های برجسته تله‌های‌اجتماعی را می‌توان به گونه دیگری نیز عینیت بخشید خواه در‌تله‌های رسانه‌ای، خواه تله‌های قبیلگی، قومیتی، جنسیتی، جنسی، دینی، باورهای سیاسی، و ژنتیکی یا به تعبیر عامیانه نژادی. برخی از این تله‌های‌اجتماعی را می‌توان چنین برشمرد و سنجشگری کرد. 


تله زمان. زمان نخستین بستری است که انسان در‌چرخه حیات خود در آن اسیر می‌شود. زمانمند بودن انسان و پدیده‌های انسان‌ساخت در ساختارهای اجتماعی در بستر زمان پدید آمده، رشد کرده و تغییر هویت و ماهیت می‌دهند. مردمانی که در دوره زمانی مشخص تاریخی در تله‌های زمانی و در یک موقعیت اجتماعی در می‌غلتند و مبتنی بر ارزش‌ها و هنجارهای عصری زندگی کرده و بر حیات خود و دیگران اثر می‌گذارند دستخوش فریبی فراگیر، سودخواهانه و کوتاه‌مدت می‌شوند. 


انسان درگیر در تله‌های زمانی گاه چنان بر اندیشه و آرای خود پای تاکید می‌نهد و  منافع جمعی و اجتماعی را قربانی منافع فردی یا گروهی کوتاه‌مدت و در زمان می‌کند که با رویکردی تاریخی می‌توان به پلشتی، بیهودگی و بی‌بنیان بودن آن پی‌برد. مروری بر کنشگری‌ها و رفتارهای گذشتگان خواه در قشر نخبگان قدرت، خواه در بین ملت و قومیتی خاص نشان می‌دهد چگونه محیط اجتماعی، زندگی انسان‌ها و حتی محیط زیست طبیعی، قربانی اهداف عصری و دوره زمانی خاص اسیران این تله‌های زمانی شده است. 


تله مکان. مکان نیز از زمره دومین پهنه‌های تله‌ فریب آدمی در پهنه اجتماعی‌ است. انسان‌های بسیاری در تاریخ اسیر مکان‌های نامناسب و نابرابر بوده و هستند. انسانی که در جغرافیای خشونت، تولد و رشد می‌کند طبعا خشونت به یکی از ارکان رفتاری او تبدیل شده و منشا تباهی‌های بیشمار می‌شود. ملت و مردمانی که در جغرافیایی دینی توام با اوهام و خرافات بدنیا آمده و زندگی می‌گذرانند بمراتب بیش از کسانی دیگر درگیر و اسیر سلول‌های فکری خود در عصر و دوره زمانی حیات خویش‌ می‌شوند تا کسانی که در فضایی غیردینی و سکولار بسر می‌برند.


در تله‌های‌مکانی افراد چنان از خود بیگانه شده و اسیر اندیشه و ارز‌شهای جغرافیای زیست خود می‌کردند که به مطلق‌انگاری باورهای خود روی‌آورده و درصدد تحمیل آرای مطلق و مقدس خود به دیگران برمی‌آیند. بروز جنگ‌ها، نزاع‌های قومیتی، تبعیض‌های جنسیتی و قومیتی و خشونت‌های دینی محصولی از همین تله‌های مکانی است. چه بسا اگر یک داعشی یا افراطی سیک‌باور یا کاتولیک تندرو در‌جغرافیای دیگری دنیا آمده و رشد می‌کرد به توتم با باورهای ذهنی دیگری روی می‌آورد و دستخوش فریب در مطلق انگاری باورهای جغرافیایی خود نمی‌شد. 



تله جنسیتی از دیگر وجوه تله‌های تودرتویی است که انسان بسادگی و با غفلت در آن و با آن همسویی و همسودی می‌کند. مفروض برساخته اجتماعی در وضعیت مشخص زمانی و مکانی چنان بداهتی به هویت یک رابطه و مناسبت اجتماعی اعمال می‌کند که فرد بی‌آنکه بدان اندیشیده و تدبیر کند به پذیرش نقش‌ها و روایت‌ها بسنده می‌کند. در چنین تله هولناکی، انسان به ضد انسان تبدیل شده و جنسیتی علیه جنسیت دیگر به خود و دیگرآزاری تن می‌دهد. تله‌های اجتماعی از این دست به ازخودبیگانگی و مسخ انسان عصری و موقعیتی منجر شده و تباهی سرانجام شوم چنین فرومایگی است. 


تله دینی و باورها چنان که در تله مکان اشاره شد از دیگر وجوه تباه‌ساز در تله‌های اجتماعی است. خودی و غیر خودی کردن بسیاری از ادیان و صدور احکام حذف و کشتن ناباوران به دین مشخص در زمان و مکان چنان تله فراگیر و دامن‌گستری است که باوران به دین مشخص را به خشونتی بی‌مرز و بی‌ارز می‌کشاند. در چنین تله‌هایی انسان نه تنها در این جهان عینی و زمینی علیه انسان دیگر بنام دین، باور مذهبی و دستگاه خدایگان می‌ستیزد بلکه در چنین باوری، انسان ناباور به دین مشخص محکوم به مجازات ابدی در جهان آخرت نیز هست. جهنم، نماد مغضوبینی است که در تله‌های باورمندان یک دین درنیفتاده و محکوم به تباهی‌اند.  


تله قوم‌مرکزی و ملی‌گرایی بعنوان تله سیالی که در طول اعصار زمانی و مکانی مختلف دست به‌دست گشته است. در این تله اقوام و ملل مختلف به جان هم افتاده و سبب ساز قتل‌عام‌های مهیب و تکان‌دهنده ای شده است. این گونه از تله‌ها انسان خودمحور را به‌سادگی‌فریب داده و به ابزار قدرتمندی در دستان صاحبان قدرت سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مبدل می‌شود که در درون امنیت فرضی شهروندان یک تله اجتماعی، به ناامن‌ترین تله‌های تاریخی مبدل می‌شود. مروری بر تاریخ جنگ‌های خونین بین ملل و نحل، قبایل و اقوام حاکی از ازخودبیگانگی انسان‌هایی است که بنام ملت یا قومیت در تله‌هایی از این دست اسیرند.   


نسبیت ایده‌ها. این چند مثال بارز به‌دلیل اهمیت و گستردگی دامنه شمول آن‌ها در جامعه انسانی فقط موارد خاص و مورد تاکیدی بودند که ژرفای تباه‌ساز درغلتیدن در تله‌های اجتماعی و مطلق‌انگاری آن را به‌نمایش بگذارد. پذیرش این امر که ‌پدیده‌های انسانی و اجتماعی/فرهنگی به‌شدت و به‌ذات خود زمانمند و مکانمند هستند سبب طلوع این ایده خواهد شد که همه پدیده‌های اجتماعی نسبی‌اند و نسبت به مکان و زمان می‌توانند هویت یافته یا بی‌هویت شوند و چنین نیز می‌شود. تاسی و آویخته شدن از ریسمان تله‌‌های فکری و ارزشی در متن مناسبات اجتماعی چنان سست و بی‌بن است که انسان را به قعر تباهی و باخودستیزی و باخودبیگانگی می‌کشاند. 


سقوط در تله‌های ناپایدار و گذرا که تاریخ مصرف محدود داشته و در سیر آفاق و انفس یا در گشت و گذار بین جوامع و مناطق فرهنگی و تمدنی مختلف رنگ باخته یا رنگ می‌گیرد گویای ناتوانی و ناآگاهی گسترده‌ای است که گاه ناخودآگاه انسان حتی پاک‌اندیش و درمانده در یک تله اجتماعی را به انسانی درنده‌خو و تباه‌ساز مبدل می‌سازد. این سقوط در تله‌های اجتماعی مترادف با سقوط انسان در ورطه‌های نیستی است که هستی انسانی، طبیعی و اجتماعی او را بشدت به مخاطره می‌افکند. 


سنجشگری‌ مسایل اجتماعی ایران


https://t.me/alitayefi1

هیچ نظری موجود نیست: