۱۳۹۸/۹/۱۶

نقش طبقه متوسط در جنبش ضدساختار: همگرایی یا واگرایی ۲

مشارکت در استبداد یا دمکراسی. امروز در کوران تحولات و جنبش‌های سریالی که بشدت رو به گسترش و تعمیق است، واگرایی طبقه متوسط از طبقات شهری در حاشیه مانده، فقرا و تهیدستان شهری معترض از یک‌سو و مشارکت طبقه متوسط در انتخابات سال آتی از سوی‌دیگر، مرزهای مطالبه‌گری طبقات اجتماعی به دوگانه‌ شفافی خواهد رسید:
طبقه متوسط یا در پی بازتولید و توانبخشی استبداد دینی است یا در راستای دمکراسی و آزادی‌خواهی‌هایش بدنبال تغییر ساختارهای سیاسی کنونی است. چنین وضعیتی جایگاه طبقه متوسط را بشدت آسیب پذیر می‌سازد بگونه‌ای که عدم همگرایی این طبقه با سایر طبقات اجتماعی معترض،سبب همسویی طبقه متوسط با طبقه حاکم شده و این طبقه را رودرروی سایر طبقات معارض قرار خواهد داد. 

💭منافع کوتاه مدت یا بلند مدت. در شرایط کنونی، طبقه متوسط ناگزیر است میان منافع میان و بلند‌مدت خود اولویت‌بندی کند. آسیب‌پذیری ساختار طبقات شهری از یک‌سو و پتانسیل فروپاشی طبقه حاکم از سوی دیگر زمینه این تدبیر سیاسی را مهیا می سازد که طبقه متوسط با خود تعیین تکلیف کند: او باید با همگرایی با طبقات اجتماعی معترض منافع بلند مدت خود را در راستای تامین امنیت فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی تعقیب کند در غیر این‌صورت با راه‌افتادن سیل اعتراضات سایر طبقات تهیدست، دیگر فرصتی برای بازسازی مطالبات خود نخواهد داشت.  

💭مرزگذاری درون‌طبقاتی. تعیین تکلیف با لایه های بالا و مرفه طبقه متوسط نیز از زمره راهبردهایی است که طبقه متوسط شهری باید با خود انجام دهد. اگرچه طبقه متوسط نیز با رشد شتابان فقر و محرومیت های شهری دستخوش انشقاق شده و بخش مهمی از آن به طبقات تهیدست شهری پیوسته است ولی جدایی بخش مرکزی طبقه متوسط از لایه های مرفه بروکرات و تکنوکرات در بدنه قدرت تا صاحبان بنگاه‌های اقتصادی و حتی سلبریتی های نوکیسه، سبب می شود که این طبقه با آگاهی اجتماعی دقیق‌ و عینی‌تری به‌یاری سایر طبقات شهری شتافته و در تغییرات ساختاری در نهاد قدرت، زمینه‌های امنیت اجتماعی و اقتصادی خود را نیز فراهم آورد.   

💭رهبری در پایین با مشارکت طبقات ستمدیده. اگرچه طبقات شهری در‌حاشیه مانده و تهیدست دارای ساختارهای مدنی و تشکل‌آفرینی‌های خود است ولی حضور طبقه متوسط شهری با دقایق پیش‌گفته می‌تواند قدرت تشکل‌آفرینی و سازماندهی مبارزه طبقات‌اجتماعی علیه ساختار ستم و تبعیض را تقویت کند. کلیه کسانی که با مُهر بر‌انگشتان خود به‌عنوان نمایش مشارکت در تغییر سیاسی در انتخابات پیشین شرکت کردند با تغییر رویکرد مُهر و مِهر‌ به ساختار قدرت، می‌توانند با عدم مشارکت در انتخابات، زمینه تغییرات اساسی در ساختار سیاسی را کلید زنند. این بار طبقات اجتماعی شهری باید کلید تغییر را از صاحبان قدرت بازپس گرفته و خود بتوانند قفل‌های زنگار بسته در ‌استبداد دیرین دینی را بگشایند. 

💭سرمایه اجتماعی طبقه متوسط: طبقه حاکمه یا طبقه زحمتکش. در رویارویی راهبردی و تاکتیکی میان تضادهای طبقات اجتماعی صاحب قدرت و فاقد قدرت باید اذعان داشت که سرمایه اجتماعی طبقه حاکم در کشور بشدت از هم فروپاشیده است. از سوی‌دیگر سرمایه اجتماعی میان طبقات اجتماعی نیز بشدت آسیب‌پذیر است. اگر طبقه متوسط شهری به بازآفرینی سرمایه اجتماعی برای تغییر ساختارهای کنونی قدرت نشتابد، بشدت به حاشیه رانده خواهد شد. همسویی طبقه متوسط شهری یا طبقه حاکمه اگرچه در اساس بدلیل تضاد منافع فرهنگی و آموزه‌های راهبردی میان آن‌دو میسر نیست ولی همسویی تاکتیکی برای ایجاد تغییرات اصلاح‌طلبانه با مشارکت در انتخابات و مکانیزم‌های شبه‌دمکراتیک در مردمسالاری دینی، سبب خواهد شد طبقه متوسط، حداقل های سرمایه اجتماعی خود برای تغییر را نیز از دست داده و به تهیدستان شهری در دنیای سرمایه اجتماعی بپیوندد. 
پایان

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1

هیچ نظری موجود نیست: