۱۳۹۸/۹/۱۴

نقش طبقه متوسط در جنبش ضدساختار: همگرایی یا واگرایی ۱

در این یادداشت به دیالکتیک جایگاه و نقش طبقه متوسط با سایر طبقات اجتماعی با تمرکز بر جنبش‌های دمکراسی‌خواهی می پردازم. 
💭برهه تاریخی: واگرایی یا همگرایی. جنبش‌های اخیر در دهه گذشته گویای نقش‌آفرینی طبقات مختلف اجتماعی است. گستره مشارکت طبقات از جنبش ۸۸ با مشارکت عمدتا طبقه متوسط شهری تا جنبش ۹۸ با حضور گسترده طبقات زحمتکش و حاشیه رانده شده، نشان از این دارد که طبقه‌متوسط که در جنبش اخیر حضور کمرنگ‌تری دارد در یک نقش آفرینی تاریخی قرار دارد:
اگر طبقه متوسط این‌بار به‌دور از مصلحت‌اندیشی‌های کوتاه‌مدت به طبقات به‌حاشیه‌رانده شده نپیوندد با نوعی واگرایی روبرو خواهد شد. ادامه این روند در نوبه خود طبقه متوسط را بسوی همگرایی با طبقه حاکمه و‌ تثبیت استبداد دینی خواهد کشاند.  

💭واگرایی از جنبش طبقات معترض. در چنین گزینه‌ای، شکاف بین مردم با مردم کنار شکاف بین حکومت و مردم سبب هرز نیروی تحول‌خواه در جامعه شده و طبقه متوسط را به‌سوی یک ایست مغزی سیاسی می کشاند که محصول آن دوری از متن جامعه، ادامه سرکوب و ناامنی شهری، فقدان امنیت اجتماعی در اکنون و آینده در میان مدت، توان‌بخشی ماشین قدرت با سرکوب جنبش معترض و در نهایت فروپاشی ساختارهای اجتماعی بالقوه‌ای است که می‌تواند همیار و هم‌افزای‌ قدرت تغییر در نزد طبقه متوسط گردد.  

💭همگرایی با طبقه حاکم. گزینه محتمل دیگر‌ پیش روی طبقه متوسط همگرایی با طبقه حاکم است. این رویکرد محافظه کارانه نزد لایه‌هایی از طبقه متوسط براین باور است که می‌توان با اصلاح تدریجی استبداد دینی به‌سوی تحول اجتماعی و سیاسی و در نهایت فضاهای دمکراتیک حرکت کرد، امری که سبب شده است نگاه طبقه متوسط نه به پایین هرم قدرت در جامعه بلکه بسوی معامله و مناقشه مصلحت جویانه و تغییر از بالا معطوف شود. مشارکت در انتخابات و‌ رای دادن به نمادهای اصلاح‌طلبی سبز و بنفش اگرچه در رویاهای اصلاح‌طلبی طبقه متوسط بود و سبب ساز‌ بغرنج‌تر شدن اوضاع اجتماعی، اقتصادی و سیاسی گردید ولی دیگر راهگشای مطالبه جویی طبقه متوسط نیز نیست. همگرایی مجدد این طبقه با حاکمیت این بار مفهومی جز همراهی با استبداد در سرکوب طبقات اجتماعی دیگر و نادیده گرفتن آرمان‌های دمکراتیک خود طبقه نیز ندارد. 

💭نقش تشکل آفرینی. اگرچه بدنه جنبش کنونی با اتکای به طبقات در حاشیه مانده راهبری می شود و دارای تشکل‌های موثر و قدرتمندی است ولی حضور طبقه متوسط در این برهه و همگرایی کنشگران آن با تشکل‌های کارگری، معلمان، زنان و سایر صنوف آسیب‌دیده در‌ جامعه سبب هم‌افزایی و قدرت‌یابی نیروی ضدساختار، دمکراسی‌خواه و برابری‌خواه در‌ جامعه خواهد شد. در صورت غیبت طبقه متوسط در این میان، این طبقه بتدریج از میادین اعتراضات اجتماعی سراسری، ترقی‌خواه و مطالبه‌گر در تغییر بنیادین ساختار سیاسی و متصلب کنونی عقب رانده خواهد شد. 

💭مسیولیت فروپاشی طبقه متوسط. اگرچه در برهه‌های اخیر در فصول انتخابات، حضور میلیونی طبقه متوسط شهری در آن برای امید و کلید توسعه سیاسی رخ داد ولی تجربه تاریخی عمر چهل ساله یک نظام سیاسی متصلب باید برای شهادت این تغییرناپذیری کفایت کند که دیگر با مشارکت در انتخاباتی با ساختارهای غیردمکراتیک در مردمسالاری دینی موجود در کشور نمی‌توان به رویاهای این طبقه دست یافت. جامعه با مشارکت طبقه متوسط در انتخابات، این بار بسوی فروپاشی سرمایه اجتماعی در بین طبقات اجتماعی سوق می یابد. شکافی که تنها برنده آن طبقه حاکمه است.  
ادامه دارد

سنجشگری مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1

هیچ نظری موجود نیست: