۱۳۹۵/۱۱/۴

رسالت تدقيق امر اجتماعي در دفاع از جامعه

👀از بدو ورود علوم اجتماعي بمفهوم مدرن در جامعه و دوطول دوران حكومت پهلوي دوم  مرز مفهومي و شناختي امر سياسي در ايران با امر اجتماعي و فرهنگي درهم فرو رفته و بهم ريخته بود. اين آشفتگي مفهومي پس از انقلاب با پسوند ساختار استبداد و اسلام سياسي شدت و گسترش بيشتري يافت.
در اين آشفتگي نظام قدرت همواره از يكسو بر آن مي كوبد و مجامع مختلف علمي، اجتماعي  و فرهنگي نيز از سوي ديگر بر اين تشتت معاني اهتمام كرده اند. از همين روست  كه امروزه هر سخني از امر اجتماعي معناي اكت سياسي مي يابد و مستوجب واكنش هاي سياسي از تهديد تا زندان و اعدام مي گردد.

🌐امر اجتماعي از منظر دوركيم مهمترين كانون تمايز جهان اجتماعي از ديگر حوزه هاست و به تعبير فوكو، پرداختن بدان نوعي دفاع از جامعه در مقابل قدرت و دولت است. پرداختن به امر اجتماعي در قالب يك پديده، رابطه، كنش و مسيله اجتماعي بنياني ترين رهيافت تعيين مرزهاي جامعه شناسي است كه در آن مي توان در برابر تداخل و اعمال نفوذ اصحاب قدرت در جامعه شناسي ايستادگي كرد.
@alitayefi1 
🛑فربه شدن امر سياسي بعنوان يك ايده و كنش بر ساير امور فرهنگي، اجتماعي و حتي علمي سبب شده است كه سايه سياست بر همه فضاهاي حيات اجتماعي و بويژه علمي سنگيني كرده و سبب تصلب ساير حوزه ها نيز شود و از همين جا ايدئولوژي زمينه رشد يافته است. هر اجتماعي علمي رسالتي دارد و آن تمييز مرزهاي بين يك امر سياسي با امر اجتماعي است. در اين معنا مي توان نسبت به نقش مثلا سهيه بندي ايثارگران در هياتهاي علمي از منظر جامعه شناختي توجه و بررسي كرد و بايد نيز چنين كرد تا كساني كه در عرصه سياسي اكت و كنشگري مي كنند بدانند اينجا حوزه شناختي متفاوتي است. 

⚠️براي تعين اين محدوده ها و تدقيق امر اجتماعي، شهامت علمي در طرح و بيان مسايل و امور اجتماعي و فرهنگي و حتي سياسي از منظر جامعه شناختي امري ضروري براي  تغيير فضاي مسلطي است كه در آن امر اجتماعي قرباني اكت سياسي است و كنشگر علمي، در اينجا جامعه شناس، در هراس از كشنگران عرصه سياست. 
@alitayefi1 
⁉️چه كسي مسيول نجات علم از دين فربه شده يا سياست متجاوز است؟ اجتماعات علمي چه نقشي در اين رهگذر دارند؟ آيا براي رهايي علم جامعه شناسي از سيطره ساير نهادهاي اجتماعي از جمله سياست و دين بايد جامعه شناسي كرد؟
قهرمان رهايي يوغ سياست بر نهاد علم كيست و كجاست؟ بنظر جامعه شناسي براي صرف تفسير نيست و به تبع ماركس كه فيلسوفان را براي تغيير فرامي خواند، در تحليل جامعه شناختي بايد مرزهاي حاشيه نشيني را در نورديد. جامعه شناسي كه صرفا به حوزه هاي آكادميك محصور است تعهدش به جامعه را از ياد مي برد. اين امر بمعناي ورود در كنشگري سياسي نيست بلكه ايفاي تام و تمام نقش يك دانشمند در اين رشته علمي است: بررسي و تحليل امر اجتماعي و تعيين و تدقيق آن با امر سياسي، گامي كه در مقدمه نظريه پردازي و همچنين متدولوژي مي توان آنرا ترسيم و خط كشي كرد.

☑️اهتمام در تعين بخشي مقدمات و مباني رهيافت جامعه شناختي و شناسايي مرزهاي مفهومي امر اجتماعي، مي تواند مانع از نفوذ ايدئولوژي، دين متورم و تداخل جو و هژموني سياست بر دنياي علم اجتماعي بويژه جامعه شناسي شود. چنين رسالتي تعدي هاي ناشايست براي اسلامي سازي جامعه شناسي را نيز خنثي كرده و به حاشيه مي راند.

علي طايفي 
https://telegram.me/alitayefi1

هیچ نظری موجود نیست: