۱۳۹۰/۷/۱۲

معرفی کتاب "کودکی" اثر کریس جنکس


مقدمه ای برای  معرفی کتاب
مفهوم کودکی از منظر جامعه شناختی اساسا محصول دوران مدرنیزم است. پس ازانقلاب صنعتی و رشد سرمایه داری با وجودیکه در متون بسیاری از فلاسفه اجتماعی، جامعه شناسان، نظریه پردازان اجتماعی و سیاسی، به حقوق کودک توجه شده و از بهره کشی آنان سخن به میان آمده است، ولیکن کودکی و کودکان بعنوان  آنچه که امروزه بعنوان کانون توجه جامعه شناسان، روزنامه نگاران، فعالان اجتماعی، جنبش های فمینیستی و حقوق بشری فرار گرفته، امری نوپدید است. ویلیام کورسارو (Corsaro, W.) یکی از محققان جامعه شناسی کودکی، می نویسد: تا 18 سال پیش جای مطالعات مربوط به کودکی و کودکان در جامعه شناسی خالی بود. اما اینک این موضوع بشدت مورد توجه بسیاری از جامعه شناسان قرار گرفته است ( کورسارو، 2005، ص5).
جین کورتروپ (Qvortrop, J.) دیگر جامعه شناس کودکی معتقد است : کودکان به همان اندازه ای که مورد غفلت بوده اند، به حاشیه نیز رانده شده بودند. در واقع کودکان در نظریه و مفهوم پردازی های جامعه شناختی به دلیل موقعیت تابع و تحت سلطه همواره در حاشیه توجه بوده اند. بدین معنا که کودکان بعنوان بزرگسالان آینده ای نگریسته می شدند که می بایست نقشی را که بزرگسالان امروزین می خواهند ایفا نمایند و کمتر بعنوان آنچه که هستند مورد توجه قرار می گرفتند. درواقع نیازها و علایق کودکان همواره بعنوان علامت خطری برای بزرگسالان و بعنوان مسئله اجتماعی تلقی می شد که می بایست چاره جویی شود (کورتروپ، 1993).
 دراین میان می توان به مجموعه ای از دلایل عطف توجه به جامعه شناسی کودکی نیزاشاره نمود (طایفی، علی؛ 1386):
1.تحولات پس از جنگ جهانی دوم، توجه سازمان های بین المللی از جمله سازمان ملل متحد و کمیسیون های متعدد ان به مقوله آسیب پذیران جنگ بویژه زنان و کودکان، کودکان آسیب دیده، سوء استفاده نظامی از کودکان در جنگ، قاچاق کودکان برای فروش در بازار سکس و کار و حتی اعضای بدن، کودکان خیابانی وبی سرپرست و ... را افزایش بخشید،
2. رشد جنبش های مدنی زنان و فمینیستی در بین فعالان حقوق بشر و عدالت خواه و تمرکز عمده توجه آنان به نهاد خانواده، روابط همسری و زناشویی، مقوله آموزش و تربیت کودک، ازدواج و طلاق، آسیب شناسی خانواده و در نهایت مقوله کودک و کودکی در برخی ساختمان های ایدئولوژیک محصول پرداختن به مادری و زنانگی است.
3. حضور بیش از پیش زنان در حوزه های مختلف جامعه شناسی بویژه در غرب و طرح و پیگیری مسائل و کودکان و بررسی و نقد نظریه های جامعه شناسی در این خصوص و انجام پژوهش ها و مطالعات مرتبط نیز دراین راه نقش بسزایی داشت. به تعبیر کورسارو توجه جامعه شناسان به سایر گروه های تحت سلطه نظیر زنان و اقلیت ها نیز سبب عطف توجه به کودکان گردید.
4.رشد ساختار وتوسعه دولت و جامعه رفاه و افزایش خدمات و تامین اجتماعی و بهداشت و درمان از یکسو و کاهش  نرخ مرگ ومیر اطفال و افزایش متوسط طول عمر و امید به زندگی از سوی دیگر، جوامع مدرن بویژه جوامع اروپای شمالی و غربی و امریکای شمالی را با کاهش نرخ زادوولد روبرو ساخت. همزمان با این امر پدیده سالخوردگی به یکی از مسائل عمده جمعیتی و اجتماعی این جوامع مبدل شد. همچنین با توجه به نرخ رشد منفی و یا بسیار اندک جمعیت دراین جوامع، مسئله پویایی و ادامه حیات و بقای این جوامع انسانی در صدر توجه قرار گرفته و لذا کودکان بعنوان سرمایه انسانی و فرهنگی برای تداوم تمدنی این جوامع  درمحور توجه قرار گرفت.
5.افزایش خدمات بهداشتی نسبی در ممالک درحال توسعه و کاهش نسبی مرگ و میر کودکان در برخی از ممالک فقر نیز سبب ساز افزایش جمعیت خردسال و عریض شدن ساختار هرم جمعیتی این جوامع گردید. همزمان با آن با رشد نرخ مهاجرت  بر اثر فقر، کاریابی، بلایای طبیعی، و مصائب اجتماعی نظیر جنگ و کشتارهای جمعی زمینه خروج کستره کودکان از جغرافیای نا امن به جوامع توسعه یافته و امن و تشدید توجه به این مسئله را فراهم ساخت.
6.تحولات ساختار خانواده نیز از دیگر مواردی است که زمینه ساز رشد توجه به مقوله کودکی گردید. بطوریکه خانواده با کندن انسان و اقتصاد جامعه از وابستگی به زمین، از شکل گسترده با حضور پدرو مادر، عروس و پسران و نوه ها، مادر و پدربزرگ والدین و... به شکل هسته ای دردنیای مدرن تغییر ساخت و کارکرد داد. درخانواده هسته ای فقط پدر و مادر بعنوان زن و شوهر و فرزندان زندگی می کنند که در ارتباط مستقیم با توسعه سرمایه داری، فناوری، توسعه شهرها، تنوع مشاغل خدماتی و اجتماعی  بود. دراین ساختار کودکان نقش محوری تری نسبت به والدین داشته و بیشتر مورد توجه قرار می گیرند. به بیان دیگر رابطه سن سالاری، بجای پیر سالاری به خردسن سالاری تغییر نقش می دهد. دراین میان حضور بیش از پیش زنان در بازار کار و ضرورت نگهداری از کودکان توسط نهادهای جایگزین نقش مادری مانند مهد کودک، مدارس، مراکز بازی و تفریحی مقوله کودکی را بیش از پیش در مرکز توجه قرار داد.
7.همچنین باید به این امر نیز اشاره کرد که کودکان متولد شده در خارج از قاعده ازدواج و وقوع بی سرپرستی سبب ساز اولویت قرار گرفتن مقوله کودکی گردید. اولریخ بک (Beck,U.) معتقد است با تحولات ناشی از جامعه مدرن  و مدرنیته در مرحله دوم آن، فردیت سازی در برابر جهانی سازی چنان روبه گسترش نهاده است که در ساختار خانواده، این کودکان و نه والدین هستند که در انتخاب پدر، مادر، خواهر و برادر خود نیز اختیار عمل دارند بویژه در خانواده های دست دوم که هر یک از والدین کودک از ازدواج های قبلی خود دارای فرزندانی هستند که شبکه جدیدی از خانواده را تشکیل می دهند! (بک، اولریخ، 1385 ).
8.آینده شناسی و توسعه دانش فرافکنی و پیش بینی علمی تحولات علمی و اجتماعی نیز از دیگر علوم راهبردی است که از سوی بسیاری از نهاد های قدرت و صاحبان ثروت برای تخمین میزان و تضمین نظم، ثبات و تحولات بازار و مناسبات مرتبط با آن بسرعت در چند دهه اخیر روبه رشد نهاد. دراین میان کمک به مسئله شناسی آینده نیز در رشته هایی مانند جامعه شناسی نیز سبب توجه به مقولاتی شد که می توانست در آینده فاکتور تاثیر گذاری محسوب شود. یکی از این مقولات پرداختن به مقوله کودکی و ضعیت کودکان در جوامع کنونی بعنوان موضوع آینده شناختی بود.

برخی نظریه های جامعه شناختیرویکرد سنتی: شیوه جدید مفهوم پردازی کودکان در جامعه شناسی از دیدگاه های نظری ساختمان کرایی و تفسیری بر می آید.  در نظریه های سنتی در خصوص کودکی اصولا کودکی بعنوان یک مرحله درحال گذار بسوی بزرگسالی قلمداد می شود که ماهیت زیست شناختی داشته و می بایست هم سریعا مسیر بزرگسالی را بپیماید. در این رهگذر کودکی حلقه اتصال بین نسلی است که وظیفه انتقال فرهنگ و میراث مادی و غیرمادی خانواده ها و نهادهای اجتماعی را برعهده داشت. دراین نگرش سنتی، کودکان بعنوان " مصرف کنندگان" فرهنگ دست ساخته بزرگسالان محسوب می شوند.
در رویکرد سنتی اغلب کودکان و کودکی از خاستگاه نظری مربوط به جامعه پذیری و فرایندی متاثر است که کودکان در آن به سازگاری و درونی کردن جامعه می پردازند.
 دراین دیدگاه دو مدل نظری وجود دارد:
1.مدل اول دترمینیستی (deterministic model) یا تعین بخشی است که براساس آن کودک یک نقش بنیادی منفعل و یا کنش پذیر را ایفا می کند. درعین حال دراین دیدگاه کودک یک نوچه و مبتدی است که برای حفظ جامعه کمک می کند. کودک یک تهدید رام نشده ای است که می بایست از طریق تربیت دقیق کنترل شود. دراین مدل دو رویکرد وجود دارد.
الف) رویکرد کارکرد گرایی(functionalist model) مسلط در دهه های 50 و 60 قرن بیستم، در جامعه بدنبال نظم و توازن در جامعه بوده و نقش کودک را دراین میان بسیار مهم می شمارد. این دیدگاه  ازجمله نظر آلکس اینکلس بدنبال این بود که کودکان برای درونی سازی جامعه به چه چیزی نیاز دارند و والدین با چه راهبردهایی می توانند این فرایند درونی سازی را تضمین کنند. از نظر تالکوت پارسنز، کودکی برای جامعه یک تهدید است و باید متناسب با جامعه و درآن در قالب جامعه پذیری شکل گیرد.
ب) رویکرد بازتولیدی (reproductive model) برعکس بر تضاد و نابرابری های جامعه تاکید کرده و استدلال می کند که کودکان به انواع متفاوتی از آموزش ومنابع اجتماعی دسترسی دارند. از این نظر کودکان در فرایند جامعه پذیری با نابرابری فرصت ها و امکانات روبرو شده و لذا از استعداد های برابری برخوردار نمی شوند و کارکرد گرایان بدنبال اعمل سلطه و کنترل بر افراد هستند.
2. مدل دوم، مدل ساختی constructive model است که در آن کودک بعنوان یک کارگزار فعال و دانش آموز مشتاق دیده می شود که کودک بطور فعال در ساختن جهان اجتماعی خود و جایگاهش در آن مشارکت می کند.

  رویکرد مدرن: از نظر فیلیپ اریس (Philip Aries) اولین محقق تاریخ کودکی، ایده کودکی با آگاهی از ماهیت خاص کودکی مرتبط است که آنرا از بزرگسالی متمایز می کند. در جوامع دوران میانی تا اواسط قرن بیستم هیچگاه ایده کودکی به مفهوم نوین مورد توجه نبوده است. کودکی در جامعه بزرگسالان هضم شده بود (کورسارو، 2005، ص 62). از نظر اریس کودکی در دنیای مدرن، یک ساختمان اجتماعی است. یافته های تاریخی او مبنای نظری برای توسعه رویکرد ساختگرایی در ایده کودکی شد. در رویکرد ساختگرایی اجتماعی، نگرش به کودکی فراتر از نگرش بیولوژیک بوده و همانند سایر چیزها مانند طبقه، جنسیت و قومیت در فرایند کنش اجتماعی تفسیر شده؛ مورد بحث قرار گرفته و تعریف می شود. در واقع کودکی یک محصول و ساختمان اجتماعی تلقی می شود. برپایه نظریه تفسیری و ساختگرایی، کودکی و بزرگسالی هردو در زمره شرکت کنندگان فعال ساختمان اجتماعی کودکی و بازتولیدسهم فرهنگی آنان بشمار می روند (کورسارو، 2005، ص 7).
 دراین رویکرد، به تعبیر جامعه شناس دانمارکی، کورتروپ، کودکی بعنوان یک پدیده اجتماعی نگریسته می شود. این رویکرد مبتنی بر سه انگاره بنیان یافته است:
کودکی دربرابر یک دوره از زندگی، یک شکل ساختاری خاصی را تشکیل می دهد که کودک هم در آن زندگی می کند و هم مقوله یا بخشی از جامعه است. این رویکرد دربرابر نگرشی می ایستد که با نگرش طولی و تحولی به کودکی دربرابر سه مقوله نگرش روانشناختی، نگرش روانکاوی و نگرش دوره زندگی قرار می گیرد که مبتنی بر روایت بزرگسالی از جامعه شکل می گیرد. بر این پایه روند کودکی قابل پیش بینی فرض می شود و کودکی و بزرگسالی  متعلق به دوران تاریخی متفاوتی انگاشته می شوند.
 کودکان خود سازندگان جامعه و کودکی هستند. از طریق مشارکت فعال در فعالیت های سازماندهی شده نظیر تولید و مصرف اقتصادی. آنان کنشگران فعالی هستند که در نحوه صرف اوقات فراغت، پوشاک، تغذیه، سفر، آموزش، استفاده از کالا های فرهنگی و رسانه ها، وسایل بازی، انتخاب نوع و میزان مناسبات اجتماعی خانوادگی و دوستانه و ... مشارکت فعال دارند.
کودکی همانند بزرگسالی در معرض نیروهای مشابه جامعه قرار می گیرد. دراین رویکرد کودک به بازتولید و توسعه فرهنگ بزرگسالی نیز می پردازد (کورسارو،  2005، ص 29). به بیان دیگر این فقط بزرگسالان نیستند که بر رفتار وفرهنگ کودکان اثر میگذارند بلکه کودکان نیز بنوبه خود با بیان خواسته ها و نظراتشان الگو های رفتاری بزرگسالان را نیز تحت تاثیر قرار می دهند.
یکی از مهمترین تحولات در زمینه تحقیقات مربوط به کودکان این است که تحقیق درباره کودکی، به تحقیق با کودکان و برای کودکان تغییر جهت داده است. این تغییر کودکان را به عامل شناسایی تحقیق تغییر وضع داده است تا صرف موضوع شناسایی. دراین میان کودکان بعنوان کنشگران فعال، درکنار بزرگسالان، والدین، معلمان و درمانگران قرار می گیرند و روش تحقیق متناسب با زندگی خودشان را می طلبند. بنظر جامعه شناس فنلاندی، لنا آلانن (Leena Alanen) در نگرش جدید بر خلاف گذشته، کودکی بیشتر ناظر بر آن چیزی است که هست نه آن چیزی که قرار است بشود.

                                                                                   ******
معرفی کتاب " کودکی"
کریس جنکس (Chris Jenks)  پروفسور جامعه شناسی دانشگاه برونل امریکاست. کتابهای مهم او عبارتند از: عقلانیت؛ آموزش و سازمان اجتماعی دانش ۱۹۷۶؛ بسوی جامعه شناسی آموزش، باهمکاری نیکی کدی ۱۹۷۷؛ جامعه شناسی کودکی ۱۹۸۲؛ بازتولید فرهنگی ۱۹۹۳؛ فرهنگ دیداری ۱۹۹۵؛ نظریه پردازی کودکی ۱۹۹۸؛ فرهنگ : مفاهیم انتقادی ۲۰۰۲؛ سرپیچی ۲۰۰۳ و " کودکی " ۲۰۰۵. وی یکی از پیشگامان نظریه جامعه شناسی کودکی است که کتاب هایش به چندین زبان دنیا ترجمه شده است.


دراین معرفی مهمترین قسمت های کتاب اخیر وی بنام کودکی معرفی و ارائه می شود. امید است این معرفی زمینه شناخت دانش آموختگان علوم اجتماعی و فعلان حقوق کودک شده و انگیزه ترجمه آنرا بر انگیزاند. کتاب کودکی در  فصول مختلفی آراسته شده و به مهمترین دغدغه های نظری و تحلیلی پیرامون کودکی می پردازد. جنکس در کنار افرادی چون پروت (Prout) از نخستین افرادی هستند که به مقوله کودکی از منظر جامعه شناختی توجه کرده و به بازتعریف و باز سازی مفهوم کودک و کودکی در جامعه انسانی اهتمام کرده اند.

شکل گیری کودکیفصل اول کتاب به موضوع شکل گیری کودکی می پردازد. زیر بخش های اصلی این فصل عبارتند از:
کودکی بعنوان موجود رام نشده، کودکی بعنوان موجودی طبیعی، کودکی بعنوان موجودی اجتماعی، نظریه جامعه پذیری: دیدمان پارسونزی، روانشناسی تحولی: دیدمان پیاژه.
دراین فصل نویسنده به مهمترین نقطه نظرات جامعه شناختی نسبت به مقوله کودکی با تکیه بر اثر جیمز و پروت (James & Prout) می پردازد که بعنوان مانیفست جامعه شناسی کودکی از آن یاد می کند. از نظر او دیدمان یا پارادایم ارائه شده توسط این دو جامعه شناس دارای مهمترین ویژگیهای زیر هستند (ص30):
کودکی بعنوان یک برساخته اجتماعی. کودکی بعنوان امری جدا از بلوغ زیست شناختی، نه ویژگی طبیعی و نه جهانشمول گروه های انسانی است بلکه بمثابه یک عضو و مولفه فرهنگی و ساختاری خاص، در همه جوامع ظاهر می شود،
کودکی یک متغیر تحلیل اجتماعی است و نمی تواند کاملا از سایر متغیرها نظیر طبقه، جنسیت و قومیت جدا شود. تحلیل مقایسه ای و بین فرهنگی نشانگر انواع کودکی بجای یک پدیده جهانشمول و همه گیر است،
فرهنگ و مناسبات اجتماعی کودکان، مستقل از دیدگاه و نگرانی های بزرگسالان، مهمترین سرمایه مطالعه در حقوق آنان است،
کودکان بعنوان عامل فعال در ساختمان و تبیین زندگی اجتماعی خودشان باید دیده شوند. کودکان فقط موضوع یا سوژه منفعل ساختار ها و فرایند های اجتماعی نیستند،
قوم شناسی، یک روش شناسی مفید و کارساز برای مطالعه کودکی است که به کودکان این امکان را می دهد که بیش از مطالعات آزمایشی یا پیمایشی، صدای مستقیم و مشارکت آنان درتولید داده های جامعه شناختی ملحوظ شود،
کودکی پدیده ای است مرتبط با آن چیزی که تاویل دوگانه علوم اجتماعی عملا ارائه می کند؛ یعنی ادعای یک پارادایم جدید. جامعه شناسی کودکی عبارت از درگیری در فرایند باز ساختن کودکی و پاسخگویی بدان است.
دراین فصل به تعبیر نویسنده چندین رویکرد عمده در تحلیل و سنجش کودک و کودکی وجود دارد:
نخست. کودکی بعنوان موجود وحشی و نا آرام که دارای تقاضایهای فزاینده و رام نشده ای است که اگر در اختیار خود قرار گیرد ساختار نظم اجتماعی را فرو می پاشاند. این رویکرد ریشه در نگاه اسطوره ای در اولین گناه آدم دارد که میوه ممنوعه را بر حسب میل و شهوت زیاد می خورد! این دیدگاه با چنین فرضی بدنبال کنترل و تربیت کودک و منطبق ساختن ارزش ها و هنجار های او با آنچیزی است که از دید بزرگسالان و صاحبان قدرت برای حفط سامان اجتماعی ضروری تشخیص داده می شود.
دوم. رویکرد طبیعی دانستن کودکی و تحیلی زیست شناختی این پدیده بعنوان مرحله ای از دوران رشد انسان که می باسیت هرچه سریعتر طی شده و به بلوغ و بزرگسالی ختم شود.
سوم . رویکرد اجتماعی که بسیار متاخر و جدید تر بوده و محصول دوران مدرنیزم است. روسو و جان لاک در ابتدا و تالکوت پارسونز (Talkot Parsons)  و ژان پیاژه (Jean Piajet)  از معاصران این رویکرد هستند. در این برداشت کودک بدور از تحلیل زیست شناختی، دارای هویت مستقل اجتماعی بوده و متاثر از ساختارهای اجتماعی موجودی اجتماعی محسوب می شود. دیدگاه پارسونز که علیرغم قبول کودکی بعنوان یک برساخته اجتماعی، آنرا تهدیدی برای نظم اجتماعی می داند و همچنین رویکرد پیاژه که از نظر روانشنانسی تحولیف کودکی را دوره ای زیستی- اجتماعی از دوران بشر دانسته و آنرا درحال شدن و نه بودن می داند مهمترین مباحثی است که دراین فصل بدان پرداخته شده است. این دو رویکرد بعدها توسط بسیاری از جامعه شناسان پست مدرن و کودکی بشدت مورد نقد و وارسی دوباره قرار گرفته است.

رویکرد جامعه شناختی به کودکفصل دوم کتاب جنکس به بحث کودکی در دنیای مدرن می پردازد. مهمترین زیر بخش های این فصل عبارتند از:
زمینه های مفهومی اندیشه جامعه شناختی، مفهوم تحول: زبان، طبیعت و ترقی، کودک در نظریه اجتماعی انتقادی، مدلهای جامعه شناختی.
بنظر نویسنده کتاب، جامعه شناسی خود از نظر پدیدار شناختی، ریشه در رویکرد امپریالیستی دارد. بنظر او اگوست کنت معرفت انسان را در سطوح مختلف فردی و جامعه ای در سه مرحله قابل تحول دانسته است: ربانی یا خداشناختی؛ ماورای طبیعی؛ و اثباتی یا بعدها علمی. از نظر کنت ترکیبی ترین و عالی ترین شکل این مرحله اثباتی نیز جامعه شناسی است که از آن بعنوان ملکه علوم یاد می کند. تامپسون می نویسد:

"قانون سه مرحله ای که هرشاخه معرفتی ازآن با موفقیت عبور کند دارای سه مرحله نظری مختلف است: خداشناسی یا افسانه ای- تخیلی؛ متافیزیکی یا مجرد- انتزاعی؛ و اثباتی یا علمی"(ص31).
حتی دورکیم با تبیین ساختار و واقعیت اجتماعی فراتر از فرد نیز بدنبال نوعی تعین گرایی ساختار اجتماعی بر فرد بود.  به تعبیر پارسونز ساختار اجتماعی منبع فوق فردی علیت در تبیین جامعه شناختی است که توسط سوگیری های اقتصادی، سیاسی، اخلاقی و شناختی از سوی فرد تجربه می شود (ص32).
به تعبیر آنتونی گیدنز) Giddens,A. )و اولریخ بک، سنت جامعه شناختی داعیه اندکی برای ارائه نظریه قوی از فرد داشته و همین الزامات درک کودکی را همچنان محدود می کند. مک کی ( Mackay)  می نویسد:
"درمتون جامعه شناختی مرسوم، اصطلاح جامعه پذیری پدیده تغییر از تولد یک کودک تا بلوغ یا سن بالاتر را روشن می سازد. در واقع دیدن مراحل بعد از تولد از این منظر بی معنی و کم اهمیت است بلکه استفاده شبه علمی اصطلاح جامعه پذیری نقابی است براین ناچیز شماری. مطالعه این تغییرات بعنوان جامعه پذیری گویای موضع دانش عامیانه جامعه شناسان در جهان بعنوان بزرگسالان است!" (1973) ص 33
ینظر نویسنده کتاب شاید از طریق تلاش  برای تغییر دغدغه هایمان از کودک مادی به ایده آل یا به نگرش کودک بسوی جامعه شناسی کودک بتوان از تعهد به حفظ نظم کهنه در جامعه (میراث اصلی طرح کنت از بازساختن اثباتی) روی برکنده و به نمایش هنجار اخلاقی بیان آن یعنی نظریه پردازی "نظم جدید" همیشه در حال ظهور رسید. در واقع دردرون گستره و حجم جامعه پست مدرن، چنین تغییر جهتی برای بقای خود و جامعه شناسی نیز ضروری است و دیگر نمی توان در عقد داستان های قدیمی یا روایت های بزرگ دامنه باقی ماند. برای همین خود جامعه شناسی در تداوم توسعه به سوی توجه به جامعه شناسی تحول کودک رسید. ص48

تولد کودکیفصل سوم کتاب  دارای بخشهای زیر است:
ظهور کودکی، سده های کودکی، کودکی و کنترل اجتماعی، کودک دایانوسی، کودک آپولونیایی.
بنظر جنکس جامعه شناسی درطول دودهه اخیر و با فشردگی برهم انباشه، برپایه جهان وطن نگری اولیه لوی اشتراوس بدنبال تغییر شکل از طبیعی به فرهنگی بود. این نگرش در گفتمان مدرن بصورت مسئله وار مورد توجه قرار گرفته است. البته این امر همواره یک پروژه جامعه شناختی بوده است. بطوریکه دورکیم معتقد بود که امر اجتماعی همواره باید اجتماعی تبیین شود و همه تزهای او از خودکشی تا دین در نماهای پایدارش مجادله برانگیز است که در پی تبیین پدیده های منتخب از طریق اشکال فوق اجتماعی گفتمان بود.
با تغییر تحولات جامعه شناختی مدرن درباره طبیعت انسان، همه آن بخش ها، از اشکال بسیار روشن قشربندی اجتماعی تلقی شدند. جامعه شناسی زمینه یافته بر پایه این محور بود که تقسیم طبیعی بین مردم (درابتدا بین مردان) باید به درک این مسئله بعنوان طبقه اجتماعی سوق یابد از جمله با نظریه پردازی بخصوص مارکس، دورکیم و ماکس وبر. جامعه شناسی مدرن ولی پارامترهای چنین گفتمانی را بازتر کرده و آن را به ورای طبقه اجتماعی و حتی در برابر آن کشانده است. حتی قلمرو طبیعی سکس (رانیز که امروز موضوع جنسیت می نامیم) و همینطور نژاد ( که بیشتر مبتنی بر قومیت قابل درک است) و حتی موارد جدیدی مانند سن، رابطه جنسی و ناتوانی را فرهنگ پذیر کرده است. ص50
 اگرچه کودکان در جامعه انسانی همواره حضور داشته اند ولی کودکی در علوم اجتماعی پدیده ای نسبتا جدید است.به تعبیر هویلس (hoyles) هم کودکی و هم خانواده هسته ای بطور مقایسه ای هردو از اختراعات جدیدی بشمار می روند. زلایزر (Zeleizer) در خصوص ارزش کودکان معتقد است  در هر دوسطح عموم مردم و خانواده ها، نگرش روبه تغییر نسبت به کار کودکان، مرگ و میر  و مراقبت از آنان و فرزند خواندگی و ... از ارزش اقتصادی به ارزش عاطفی و بدون قیمت گذاری و غیرقابل اندازه گیری تغییر کرده است. ص 52
از نظر جنکس کودک دایانوسی (  Dionysian) برپایه همان فرض شرارت یا فساد درون کودکی است . او در تعریف می آورد دایانوس شاهزاده معصوم، عیاش و طبیعت گرا است. این کودک دایانوسی معادل گناه نخستین بشری است و کودکی همان جهان نیروهای مادی اراده گرا و خودخواهانه است. ص 62
بنظر وی کودک دایانوسی مثالی از ساختار اجتماعی است که قواعد و باورهای آن خارجی و احساسی هستند: جامعه ای که مردم کمتر متفاوت بوده و این تشابهاتشان پایه نگرش آنان به کودک پروری است. هرگونه سرپیچی در قالب رفتار کودکانه، همه هسته اصلی جمع بودن را تهدید می کند. در واقع اجتماعی شدن باید بصورت ساختار اجتماعی هنجاری شدن باشد و این ایده شرارت که در سیمای کودک دایانوسی متجلی است تولید کننده وسیله از بین بردن همه احساساتی است که همبستگی مقدس جهان بزرگسالان را تهدید می کند. بهمین دلیل کودکان واقعی در چینین جامعه ای کودکی شان را قربانی نیکی های اجتماع بزرگسالان می کنند! ص 70
 از سوی دیگر کودک آپولونی (  Apollonian) کسی است که ساختار اجتماعی را اشغال کرده است. بنظر جنکس نگرش آپولونیایی دربین مردم غرب درخصوص توجه به کودک بسیار مدرن تر است. این نوع کودک مثل درخشش خورشید و نور مملو از زیبایی و طراوت است. چنین کودکانی فرشته خو، معصوم و بی گناه هستند. آنان دارای نیکی های طبیعی و شفافیت و زلال نگرشی هستند. ص ۶۴
 دراین نگاه کودک در جامعه ای است با تفاوتهای بسیار که موجب می شود به سختی در ارزش های مشترک  رفتار واندیشه کنند. برای پایداری زندگی اجتماعی این تفاوت ها باید تحت کنترل باشند واین کنترل در نهایت بسوی داخل حرکت می کند یعنی از حوزه عمومی به حوزه خصوصی و لذا کودک آپولونی را می بینیم که یاد میگیرد برخودش نظارت کند و لذا شرم جایگزین گناه می شود. امروزه این نمای آپولونی در کودکی بعنوان شیوه حل فقدان آزادی و خلاقیت درزندگی بزرگسالان آشکار می شود. ص70
برنشتاین ( Bernstein) ملهم از دورکیم در تحلیل اشکال ساده و پیچیده سازمان های اجتماعی به ارائه مدل های جدید تری از آزمون انواع مختلف روابط بین بزرگسالان و کودکان در قالب اشکال مختلف سازماندهی مدرسه می پردازد. این نگاه مانند نظریه فوکو ساختمانی آموزنده از نگرش های متفاوت در جامعه است. منطبق با مفهوم کودک دایانوسی و مفهوم رژیم قدیمی مجازات توسط فوکو (  Foucault) ، برنشتاین به توصیف کارنامه بسته و همساز با کودک آپولونی بعنوان کارنامه باز پرداخته است.
درگذار به جامعه مدرن از یک شکل مدرسه رفتن به دیگری، برنشتاین معتقد است که یک صفتی از معنای نمادین و تشریفاتی شدن مجازات وجود دارد. دراین فرایند کنترل در مدارس بسیار شخصی تر شده و کودکان بیشتر بعنوان فرد مورد تعامل قرار می گیرند و دادخواهی کاهنده ای برای وفاداری مشترک وجود دارد. فعالیت های یک کودک دراین فرایند کمتر توسط مقولات قبلی نظیر جنسیت، ضریب هوشی یا سن توصیف می شود بلکه بیشتر کیفیت خاص و نیازهای فردی مورد توجه است. دراینجا  درساختار اقتدار بین کودک و بزرگسال یک جایگزین مکمل وجود دارد بطوریکه معلم طراح سوال می شود و اقتدار درون مواد آموزشی باقی می ماند. درکنش یادگیری در سرتاسر خوداکتشافی، انتخاب و تفاوت تجلی می یابد. درکل، کودک یاد گیرنده دارای استقلال گسترده تری است تاصرف القای شخصی. از اینرو برای درک جامعه شناختی کودکی، این امر بسیار هنجار مهمی است که کودک همیشه گویای زمینه های کنترل اجتماعی است.
 لذا وقتی دونزلوت ( Donzelot) سخن از این می کند که کودک مکان برخورد و ملاقات قرارداد سیاسی و پیچیدگی های روانشناختی است، او درحال توسعه یک استقلال وسیع تر درباره کارگزاری و خدمت رسانی کنترل بر زندگی مدرن است. دولت سیاسی معاصر دیگر این سیاست کنترل را بعنوان امر کلی به نمایش نمی گذارد بلکه در برابر خانواده بعنوان بنیان کنترل از آن سود می جوید. همه این ایده ها و اعمال مرتبط با نگهداری از کودک می تواند بعنوان ابزاری برای شبکه ایدئولوژیکی بکار رود که از وضع موجود دفاع می کند. p71

کودکی وفضای اجتماعیفصل چهارم ازکتاب کودکی به قسمت های زیر می پردازد:
فصای انتظام یافته، صحنه و متن نمایش، زمانبندی مکان یابی شده یا فضایی، دوره بندی روش های کنترل، نظم های بسته یا باز در فرایند آموزش، جغرافیای قدرت، جهان عمومی و خصوصی، خطر غریبه.
 دراین فصل نویسنده به نقل از هبدایج ( Hebdige) می نویسد: " شک روز افزونی درارتباط با مدلهای تبیین قدیمی در تاریخ منجر به علاقه جدید در بعد نظریه پردازی نشده و نسبتا مغفول مانده است. کمتر اشتراکی در نظریه اجتماعی و فرهنگی پیرامون مکان بعنوان نمایان گر یک جای خنثی، مستمر، شفاف یا حتی مکان مرگ، ثابت، غیر دیالکتیکی و غیر متحرک در برابر خلاف آن در تاریخ وجود دارد. روابط مکانی کمتر ازفرایند های تاریخی ـ زمانی پیچیده و متناقض دیده می شوند .
یک فلکلور باغبانی می گوید "هیچ گیاهی در جای غلطی رشد نمی کند". این مثال درباره کودکان و جایگاه مکانی آنان نیز صادق است. کودکان مکان های طراحی شده ای را اشغال می کنند که درآن قرار می گیرند مثل مدارس یا مهد های کودک. پس کودکی جایگاه یا شخصی است که اغلب درجای غلط قرار می گیرد مثل تخت خواب والدین یا صندلی پدر یا خانه عمومی و حتی جاده شلوغی که در آن تصادف می شود. ص۷۳
آرچارد ( Archard) معتقد است:" حق با آریس است که مشاهده می کند مهمترین ویژگی شیوه ای که درآن عصر مدرن کودکان را می بیند عبارت از ارزشگذاری به جدایی از جهان بزرگسالان است. ماهیت خاص کودکان جدایی است و هیچ کودکی با بزرگسال بازی یا کار نمی کند و آنان در دنیای  قانون و سیاست بزرگسالان شرکت نمی کنند". ولی کودکان چنانکه دراین فصل دیده می شود در معرض قانون و بطور خاص سیاست زندگی بزرگسالان قرار می گیرند. ص۷۴
براساس نظر فوکو و مکان یابی کودکی، در اثر وی درباره "نظم و مجازات"،  مکان هم به اندازه زمان مهم است. او می گوید وقفه ای که در قرن هجدهم رخ داد زمانی رخ می دهد که مکان نمادینی که توسط نظم اشغال می شد، از فضای عمومی به خصوصی نقل مکان می دهد. دو شیوه نطم و کنترل وجود دارد که در واقع ابعاد دو شیوه همپیوستگی اجتماعی نیز هستند که پس از انقلاب فرانسه تا نظم جدید در جامع هصنعتی مدرن در فرانسه تغییر یافته است: نظریه مجازات تغییر شکل داده و زندان جدیدی متولد شد. ص ۷۸
 شریدان (Sheridan) معتقد است شروع نظم با همان سلول های زندان همراه هست. این سلولها افراد  را مکان یابی کرده و آنان را منزوی یا جدا می سازد ولی سلول ها افراد را دقیقا مبتنی بر مکان تنظیم می کنند. دراینجا افراد مردم و واحدهای مکانی هم معنا می شوند. در دنیای مدرنیته پیمان نظم بخشی خشونت فیزیکی علیه بدن بسوی تصحیح آموزنده و تمرین روح تغییر جهت داده است. این تغییر از مکان بیرونی به مکان داخلی در رژیم های کودک پروری، پداگوژی، روانشناسی اموزشی نیز همان چیزی است که بقول رز ( Rose) می توان از آن به اداره یا حکومت روح یادکرد . ص۷۹

 سوء استفاده از کودکیکودکان همواره ادامه دهنده جامعه انسانی بوده و خواهند بود. افراد و اجتماعات هم از نظر بیولوژیک و هم فرهنگی به بازتولید هم می پردازند و کودکان عملا تجسم این فرایند ها هستند. کودکان طبق نظر بوردیو، دونالد و جنکس هم موجودی زیستی و ژنتیکی بوده و هم موجودی با ارزش های اجتماعی و سرمایه فرهنگی که در فرایند جامعه پذیری  و آموزش رسمی هستند. کودکان موجود مشخص با نیاز ها و تقاضاها، روحیات و نیت مندی هستند و درعین حال متشکل از فرافکنی های تحلیلی برحسب فرافکنی روانشناختی و انتظارات جمعی بزرگتر و قدرتمند تر بزرگسالان در جامعه هستند. شکل اولیه خصلت طبیعی و شکل دوم موقعیت و جایگاه اجتماعی شان را تعیین می کند. این شکل دوم همانا مربوط به مقوله کودکی است. ص۹۰
موضوع سوء استفاده کودکی بویژه در سه دهه اخیر از نظر جنسی، بدنی، روانی و عاطفی محصول روابط عملی بین بزگسالان و کودکان است و برآیند مسائل اجتماعی مدرن بشمار می رود. پدیده سوء استفاده از کودک اگرچه در قرن بیستم بیشتر مستند شده است ولی عمدتا نه بدلیل جایگزینی در الگوی رفتارما نسبت به کودکان، بلکه بخاطر تغییر الگوی کنترل شخصی، سیاسی و اخلاقی در زندگی اجتماعی است که عموما روی نگرش ما به کودکینیز اثر گذارده است. نگاه قدیمی به کودک، سوء استفاده از کودک را نادیده و غیر قابل اندیشه میپنداشت ولی مدرنیته بدرفتاری را محکوم کرده و ضرورت مراقبت از کودکان را برجسته ساخته است. ص۹۲
 بقول مایس (Mayes) دو کارگزار اولیه در سیاسی کردن سوء استفاده از کودک نقش ایفا کرده اند: جنبش زنان و جنبش حمایت از کودکان با تغییرات ایجاد کرده در ارتباط با آگاهی عمومی و برنامه های حرفه ای. ص۹۹
کودک در دنیای مدرنیته
جیسون (Jason) معتقد است حافظان حقوق کودک مدافع خانواده اند و فمینیست ها یورشگران به قدرت مردان هستند. کودکان براساس نظر جنکس و اونیل (O´neill)بعنوان قربانیان سوء استفاده برملا کننده زمینه های کنترل اجتماعی اند. "عقده سرپرستی" در نظرگاه دونزلوت چیزی است که از طریق سیاسی شدن سوء استفاده از کودک تثبیت و از طریق اعمال  یکنواخت مددکاری اجتماعی و مراقبت کنندگان حرفه ای نهادینه شده است. این عقده سرپرستی در نقاب نگهداری و نگرانی در خانواده های  مشکل دار، سر بر می آورد ولی یک خط دقیقی بین سرکوب و وابستگی است. ص۱۰۳
بنظر جنکس آستانه جدید کودک پست مدرن در چند چیز است: نخست از زمان روسو با بیانیه مربوط به کودک در مدرنیته با کتاب خود امیل، و ملاحظه کودک با  خصایل  بی گناه، ایدآلیستی و عقلانی اش. از نظر او اسنان ماهیتا نیک سرشت بوده و فقط محدودیت های برخی ساختارهای اجتماعی یا فساد برخی اشکال نهادهای اجتماعی آن را به بدی سوق می دهد. بنظر روسو کودکی حامل این نیکی هاست.
  با شتاب سرعت تغییر اجتماعی تا پایان قرن بیستم فرد شاهد کاهش نقطه اتکاء خود به زندگی جمعی می شود. با پراکندگی، جدایی و سنت زدایی از منابع تاسیس شده قضاوت نظیر منابع شناختی، اخلاقی و زیبایی شناختی، فرد نوعی عدم تداوم و گسیختگی روزافزونی را میان منافع، باورها و تعهدات قبلی و هرگروه وابسته دیگر تجربه می کند. دراینجا دیگر هیچ ایثار گری یا تعامل مصلحت جویانه ای موجود نیست. ص۱۰۴
 بهرحال امروزه در دنیای مدرن دیگر  در رابطه بین بزرگسالان و کودکان امر وابستگی مد نظر نیست خاصه با تقاضا برای منشور حقوق کودکان، با جدایی کودکان از والدین، با مسائل پشت پرده سوء استفاده و سیاست گذاری برای اعمال هرگونه کنترل بین بزرگسالان و کودکان. لذا عدم وابستگی  و استقلال جابجا شده در شخصیت زندگی پست مدرن معیاری است که خویشتن را از محدودیت های کهنه نظم قدیمی ازاد ساخته ولی منجر به تحلیل سازوکارهای موفق بازتولید فرهنگی وابسته دردرون نظم ساختاری می شود.ص۱۱۵
کوارد (Coward) معتقد است" با کاربرد اصطلاح سوء استفاده، ما در مخاطره نمایش غلط روابط قدرت اجتماعی مدرن قرار می گیریم. تمرکز بیش از حد روی سوء استفاده یک علامت سوال روی وابستگی می گذارد ولی به ما اجازه درک یا نقد قدرت را نمی دهد. درعین حال کاربرد عبارت سوء استفاده، گونه های شخصیتی ـ سوء استفاده کننده و شونده ـ را نقد کرده و روابط شان را آسیب شناسی می کند." وابستگی متکی بر نیاز و اقتدار در گسترش این نیاز است (سوء استفاده مستلزم استفاده غلط یا فساد این اقتدار است) . گسترش پست مدرنی اقتدار منجر به دمکراسی نشده ولی منجر به تجربه بی قدرتی شده است؛ این امر منبع بالقوه هویت نیست بلکه پیش نیاز قربانی سازی است.
کودکان هم زمینه آزمون ضرورت عدم وابستگی در تشکیل ذهنیت انسان شده و هم نافی نمایش خوشایند بودن اعتماد، وابستگی و مراقبت در روابط انسانی شده اند. دراین نقش اخیر، کودکی روایت فراگونه و استعاری خود جامعه را حمایت می کند و سوء استفاده واقعی یا مفروض بیانگر بلاتکلیفی و بی وزنی معاصر ما نسبت به شرایط ساختاری ضروری است. همانطور که ما شاهد وابستگی و معنای پایدار تجربه ذهنیت و روابط خودمان با دیگران هستیم، ما شاهد سوء استفاده بیشتر نمادین از کودکان نیز هستیم. ص ۱۱۵
کودکان پیام های زنده ای هستند که ما به زمانی می فرستیم که آنرا نخواهیم دید!

---------------------------------------------------------------------------------------------------
1.طایفی، علی (1386)؛ جامعه شناسی کودکی درایران؛ نشریه جامعه شناسی ایران؛
http://sociologyofiran.com/index.php?option=com_content&task=view&id=474&Itemid=42
2.Corsaro, William A (2005); The Sociology of Childhood: the Sociology of (p 2/ed) Childhood; Published by Pine Forge Press,
3.Qvortrop, J (1993); Childhood as a social phenomenon, The european centre, Vienna,
4.Beck, Ulrich (2002); Individualization: Institutionalized Individualism and Its Social and Political Consequences; Published by SAGE
* این متن معرفی کتاب زیر است:
Jenks, Chris (2005); Childhood; Published by Routledge
ISBN 0415341671, 9780415341677; 173 pages


هیچ نظری موجود نیست: