۱۳۹۰/۴/۲۲

نمیتوان ازجنبش زنان انتظار معجزات منسوب به آموزه های دینی را داشت


تغییر برای برابری / مجموعه ی کمپین از نگاهی دیگر :علی طایفی – جامعه شناس و پژوهشگر ساکن سوئد - مسئول بخش ایرانی جامعه شناسان بدون مرز بوده و یکی از بزرگترین سایت های مستقل جامعه شناسی [1]را مدیریت می کند. او بیش از 150 مقاله درباره کودکان، زنان، کارگران، فقرا و دیگر مسائل اجتماعی و فرهنگی ایران نگاشته است. در آستانه چهارمین سالگرد آغاز به کار کمپین یک میلیون امضاء ، با او به گفت و گو نشستیم و نقد و نظر و نگاه او را در این باره پس از 4 سال از آغاز این حرکت ، و به ویژه پس از گذشت یک سال از حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 88 ، جویا شدیم .

پس از انتخابات ریاست جمهوری برخی از شکست پروژه کمپین سخن گفتند و در قیاس با رخدادهای پس از انتخابات ، بیان کردند که ادامه کار کمپین دراین دوره چندان موثر نخواهد بود. نظر شما چیست ؟

بنظر میرسد چنین تحلیلی از دستاوردهای کمپین نوعی قبول شکست در تحلیل و اقدام فردی یا گروهی است. شواهد نشان می دهد نه تنها نتایج انتخابات نشان از شکست کمپین نبوده بلکه نشانه های پیروزی و توفیق کمپین نیز مشهود است. مشاهده انچه که به اصطلاح جنبش خیابانی و به تعبیر کلاسیک مدنی می توان از آن یاد کرد نشان می دهد که حضور کثیر زنان و دختران در مرکزیت این چنبش و نقش آوری موثر آنان محصول مجموعه ای از کنشگران و تحولات اجتماعی و فرهنگی از جمله تلاش و چالشگری های کمپین زنان بوده است. درنظر داشته باشیم اگر کمپین موفق نبود و شکست خورده بود نمی توانستیم حضور گاه میلیونی زنان در صفوف بهم فشرده و مطالبه جویانه تحولات پس از انتخابات را به تحلیل بنشینیم. اینکه زنان دراین میانه چه نقش ایفا کردند موضوع بحث این گفتگو نیست ولی میتوان با اشاره به برخی فرازهای موثر این حضور به یک تحلیل در کارآمدی کمپین دست یافت. این فرازها میتوانند چنین خلاصه شوند:

نخست. حضور زنان صفوف بهم فشرده جنبش پس از انتخابات را به همبستگی بیش از پیش هدایت کرد. بطور سنتی مردان درایران با دیدن مشارکت زنان خود بخود میل و نرخ مشارکت خود را افزایش می دهند تا در رقابت های مبتنی برساخت قدرت درایران، بتوانند بیش از زنان عرض اندام کرده و اعلام حضور کنند.

دوم. حضور زنان سبب گرایش بیشتر جنبش بسوی مسالمت جویی و خشونت زدایی گردید بطوریکه در صحنه های متعددی شاهد این بودیم که زنان و دختران، در رویارویی چهره به چهره نیرویهای سرکوب، مردان را به آرامش و برخورد مسالمت جویانه دعوت فرا می خواندند.

سوم. اینکه سطح مطالبات در جنبش نیز بنوعی بود که زنان با درایت و ذکاوت خاص خود در شناخت حساسیت های آن برهه تاریخی، به دنبال تعدیل مطالبات خود به سطح مطالبات عمومی معطوف به چالش های دمکراتیک شتافتند و از سمتگیری های جنسیتی در مطالبات جنبش احتراز کردند.

چهارم. ضرب و شتم، زندان، شکنجه و کشته شدن زنان و دختران شانه به شانه مردان و پسران در طول فعالیت جنبش چنان همصدایی و چندصدایی را فراهم آورد که درداخل کشور سبب اتحاد بیشتر و در خارج انعکاس بیشتر جنبش و پیامد های آن گردید.

بااین اوصاف بنظر میرسد نه تنها کمپین موفق بوده بلکه نرخ موفقیت آن بیش از حد تصور بود بنحوی که ایده مقطعی کمپین مبنی بر جمع آوری یک میلیون امضا به ارقام چند میلیونی رسید. معتقدم دراین مقطع باید بدنبال فرارویی کمپین به سطح بالاتری از مطالبات و اقدام در پیشبرد اهداف روشنگرانه و عملی در رفع قوانین تبعیض آمیز بود.

شما گفتید سطح مطالبات در جنبش نیز بنوعی بود که زنان با درایت و ذکاوت خاص خود در شناخت حساسیت های آن برهه تاریخی، به دنبال تعدیل مطالبات خود به سطح مطالبات عمومی معطوف به چالش های دمکراتیک شتافتند و از سمتگیری های جنسیتی در مطالبات جنبش احتراز کردند. نقش کارآمد کمپین در این مورد دقیقا در کجاست ؟ من خوب متوجه نشدم

ببینید این نکته اشاره به سوگیری کلی دارد که جنبش پس از انتخابات رهبری آنرا بعهده گرفت. چنانکه میدانیم مجموعه شعارها و مطالبات جنبش زنان پیش از انتخابات دهم ریاست جمهوری درایران و حتی در کوران تبلیغات انتخاباتی نیز معطوف به مطالبات و مسائل زنان بود خواه ازسوی کسانی که نوک تیز حملات و چالشگری را بسوی قوانین اسلامی نشانه گرفته بودند و خواه ازسوی کسانی که تلاش کردند با محورسازی مطالبات موجود برخورد پراگماتیستی کرده و به مذاکره با برخی نامزدهای انتخاباتی بشتابند. همه این گرایشها خواسته و ناخواسته چالش های قشری خود را تحت شعاع مطالبات کلان تر پس از تغلب بزرگ انتخاباتی و اعتراض های گسترده مردم در شهرها و خیابان ها دراولویت دوم قرار دادند. دلالت براین امر همانا سکوت جنبش زنان در پیگیری های روزمره و عادی خود بود و همه همت وتلاش خودرا معصوف به چالش های دوره انتخابات مصروف ساخت.

البته باز هم نکاتی برایم مبهم ماندند . اجازه بدهید طور دیگری سوال را مطرح کنم . علی رغم توضیحی که شما دادید یکی از نقدهای متوجه جنبش زنان ایران عقب ماندن از شرایط کنونی و ناتوانی آن در ایجاد یک گفتمان جنسیتی مسلط در خیزش یا جنبش کنونی بود به نظرشما چقدر چنین نقدی به جنبش زنان ایران وارد هست؟ و اساسا جنبش زنان ایران محدوده جغرافیایی و فکری و عملی اش کجاست ؟

ببینید بنظر میرسد این ادعا قدری ذهنی است. چنان که اشاره شد در چندین فراز این جنبش و شما بخوانید کمپین در گفتمان جنسیتی و حتی سیاسی/اجتماعی نقش آفرینی کرد. حتی در کوران انتخابات نیز شاهد آن هستیم که نامزدهای جدی انتخاباتی با نمایش و گاه ناگزیری از موضع گیری های انتخاباتی به طرح بخش بزرگی از دغدغه ها و چالشگری های چنبش زنان می پرداختند و بی سبب نیست که بخش مهمی از آرای انتخاباتی و حمایتی آنان مرهون حمایت میلیونی زنان خواه در صندوق های رای بغارت رفته و خواه در صفوف فشرده خیابانی در مطالبه "رای من کجاست" متجلی شد.این رای من کجاست نماد مجموعه فشرده ای ازمطالبات است که در آن برهه و ماههای پس از آن بصورت فشرده مطرح و دنبال شد. این مطالبات شامل مجموعه ای از وعده های بنیادین جناح های موسوم به اصلاح طلب بود که بدنه و شاکله اصلی آن پاسخگویی و پرداختن به مطالبات برابرخواهانه کمپین و چنبش زنان بود.

ازمنظر دیگر می توان اشاره کرد که جنبش انتخاباتی، یک خیزش سیاسی و اجتماعی است و با ماهیت و هدف جنبش زنان متفاوت است. جنبش پس از انتخابات ناظر بر قدرت و تغییر ساختار قدرت سیاسی بود و دراین راه هزینه نیز کرد ولی کمپین زنان ناظر بر تغییر ساختارقدرت اجتماعی و فرهنگی بود و هست و اتفاقا ازاین رهگذر میتوان بهتر و موثرتر انتظارتغییر بنیادین ساختی را انتظار داشت. این امر بسیار روشن است که با تغییر نظام قدرت لزوما نظام اجتماعی موازنه قدرت بین زن و مرد تغییر نمی یابد ولی برعکس با تغییر و اصلاح ساختار جنسیتی درجامعه مشتمل برهمه نظامات تایید کننده آن، میتوان امید بیشتری در تحول اجتماعی و سیاسی داشت. بطوریکه بنظر می رسد جنبش زنان توانست درطی سالهای فعالیت خود از پایین به بالا بگونه ای حرگت کند که سبب شوک بزرگ سیاسی گردد. ما شاهد بودیم که بدنه قدرت سیاسی از حضور میلیونی جوانان و بویژه زنان و دختران در جنبش پس از انتخابات متحیر شده بود و برخوردهای ناشیانه و متجاوزگرانه آن نشان از نوعی برخورد انعکاسی و نه خردمندانه در این تحول ناگهانی بود.

این نکته را نیز باید افزود که چنبش زنان یک جنبش فراگیر و طولی است ونمیتوان از آن انتظار معجزات منسوب به آموزه های دینی را داشت. اینکه جنبش درطول فعالیت خود توانسته بخش بزرگی از جمعیت زنان و مردان را با روشنگری و بسیج فکری و عملی بسوی مطالبات برابر خواهانه نسبی بکشاند گویای این است که جنبش دارای یک اثربخشی جدی است.

کمپین زنان در بطن فعالیت خود اندیشه و مغز نظام سیاسی و ایدئولوژیک قدرت را نشانه گرفته بوده و است و لذا دراین مطالبات جای مسامحه نیست. برخی حرکتهایی که سراغ اخذ مجوزهای دینی از سوی محافل روحانی و دینی را گرفتند اگرچه در جای خود دارای دستادروهای مثبتی است، ولیکن با ذات و ماهین مطالبات و چالشگری کمپین و جنبش زنان در تنافر جدی است. نمیتوان علیه یک اندیشه مسلط تاریخی شورید و دراین میان از اندیشه ورزان این سلطه تاریخی نیز برای تسطیح راه یاری جست! جنبش زنان به کانونی ترین نیاز تحول اجتماعی معطوف بوده و هست. این جنبش بدنبال رها سازی نیروی انسانی و اجتماعی است که نیمی از جامعه ایران را تشکیل می دهد و اتفاقا به دلیل کانونی بودن نقش زنان در خانواده و درعین حال محوری بودن نهاد خانواده در فرهنگ سازی و اعمال سلطه و هژمونی فرهنگی و دینی و سیاسی، میتوان اذعان کرد محدوده و دامنه فعالیت جنبش از حیث جمعیتی، اجتماعی، فرهنگی، قومیتی، دینی، حقوقی، توسعه ای، وسیاسی راهبردی ترین زمینه کنگشری است. بی دلیل نیست نظام قدرت سیاسی بشدت با دستگیری ها و فیلترینگ های پی درپی بدنبال خلع سلاح این جنبش بود. نظام بسته و متصلب دینی و ایدئولوژیک متکی به نهاد حکومت/سیاست به روشنی واقف است که مشارکت زنان تیر خلاصی است بر شاکله نظام ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و آغاز حرکت بسوی دمکراسی و سکولاریزم است.

اساسا در تحلیل جنبش های اجتماعی جایگاه کمپین کجاست؟ می توان آن را یک جنبش اجتماعی تلقی کرد ؟

دراین خصوص معتقدم کمپین ماهیت نسبتا جنبشی دارد. برای این ادعا نیز میتوان شواهدی را به مدد گرفت. برخی از این شواهد عبارتند از:

نخست. جنبش دارای اهداف اجتماعی و فرهنگی است که ناظر بر اصلاح ساختارهای اجتماعی بطور عام و نظامات حقوقی، سیاسی، دینی فرهنگی و حتی عرفی است

دوم . جنبش ماهیت اجتماعی دارد و دارای اعضای کنشگری است که در راستای اهداف مشترکی به کنشگری سیاسی و اجتماعی می پردازند و در میادین اجتماعی و فرهنگی و خبری حضور می یابد

سوم جنبش دارای ساخت اجتماعی است بدین معنا که دارای نوعی تشکیلات منسجم و به تعبیری افقی است که چندان بدنبال قدرت نبوده و با نگاه نقد قدرت، بنیان فکری و آرمانی نظام قدرت را به چالش می کشد

چهارم.جنبش دارای پیامد های احتماعی و فرهنگی است بطوریکه درداخل و خارج ازکشوربه یکی از مراکز توجه و حساسیت نهاد قدرت و سایر نهاد ها و حتی احزاب و سازمانهای فعال اجتماعی و سیاسی تبدیل گردید و در سطح مطالبات همه آنها اثر گذارد.

پنجم. جنبش به معنای دیگر یک جنبش کاملا نوین است بطوری که در فضاهای اینترنتی و مجازی به نقش افرینی گسترده ای دست یافته و با مبارزه خستگی ناپذیر خود با فیلترینگ ازیکسو و جلب مشارکت سایر گنشگران موازی و برادر و خواهر درسطح داخل و خارج ازکشور ازسوی دیگر به یارگیری پرداخت.

باذکر مواردی از این دست می توان استناد کرد کمپین یک چنبش فراگیری است که نه تنها در فضاهای مجازی، در محافل روشنفکری، در داخل و خارج ازکشور، بلکه در فضاهای زیست شهری و اجتماعی و زندگی روزمره بسیاری از مردم رسوخ و نفوذ کرده و سبب ساز اثرگذاری های جدی شد که شقوقی از آن را در جنبش پس از انتخابات شاهد بودیم.

یکی دیگر از نقدهای وارد بر جنبش زنان حتی از سوی فعالان این جنبش یک صدایی و وحدت نظری و عملی آنها در ایجاد یک گفتمان مسلط بوده است. با توجه به تنوع فکری وروشی فعالان جنبش زنان و گسترش دامنه مطالبات جنبش های اجتماعی چقدر می توان تحقق چنین وحدتی را ضروری و عملی دانست ؟

بنظر میرسد تنوع کنشگری درجنبش محصول تنوع نگرش در سطح مطالبات ازیکسو و دربهره گیری از روشهای مبارزاتی ازسوی دیگر است. ازاینرو اگر واقع بینانه به تحلیل بنشینیم خواهیم دریافت که این تنوع زمینه های عینی داشته و نمیتوان با واقعیت بیرون ازخود برخورد ذهنی کرد. درعین حال فرض یک چنبش این است که فراتر از واقعیات محیط پیرامون خود حرکت کرده و با انواع روشها بدنبال تغییر واقعیت درراستای ذهنیاتی باشد که قالبهای مفهومی و راهبردی جنبش را تشکیل میدهد. اینکه بتوان دریک جنبش به یک گفتمان مسلط دست یافت نگرشی است که متاثر از رویکر حزبی و سازمانی است. دریک حزب همه بدنبال یک مرامنانه به اتفاق نظر رسیده و خاطیان آن نیز بگونه مورد شماتت و تنبیه قرار میگیرند. دراین نگرش و ساختار حزبی فرد در کلکتیو های حزبی مستحیل است و قواعد جمعی بر فردی غلبه می کند. در ساخت حزبی رهبری عمودی و هرم گونه و دربهترین حالت دمکراسی حزبی حاکم است که دربنده سلسله مراتبی قدرت، باقدرت علیه قدرت موحود بدنبال قدرت میکوشد.

برخلاف این رویکرد و روش، ساختار جنبش ماهیتی متفاوت دارد. جنبش به دنبال نقد قدرت است ولی درپی آن نیست! جنبش زنان بطور اخص درفضای ضد دمکراتیک باهوشیاری از پیش اندیشیده شده ای فاقد ساختار عمودی وسلسه مراتبی است. این ساختار باوجودی که دارای معایب و آسیب پذیری های خاص خود است، درعین حال پوشش دفاعی بسیار قوی را تدارک دیده است که زمینه بقا و نرخ امید به زندگی چنبش را افزایش میدهد. چنین رویکرد و روش مبارزاتی بنظر میرسد در فضای سرکوب و "اختناق جنسیتی" یک رویکرد بسیار معقولانه و کارسازی است.

بی تردید در یک فضای جنبشی و نه حزبی، و دریک ساخت باز و مسطح و نه عمودی و بسته، همه بدنبال یک خطوط کلی و بینادین مطالباتی درزمینه برابر خواهی جنسیتی بوده و درعین حال از مناظر و دریچه های مختلف به موضوع ورود می کنند. تنوع گفتمان و کنشگری در پیشبرد اهداف همآواز این جنبش امری اجتناب ناپذیر است و حتی می توان گفت یکی از ویژگیهای بارز و ممتاز این جنبش همین تنوع روش و رویکرد مبارزاتی است. اگرچه درفرایند مبارزه ممکن است چنین تحلیل شود که چنین تنوع روشی سبب هرز نیرو، زمان و انرژی می گردد ولی درعین حال میتوان اذعان داشت این تنوع درجای خود نیرو، زمان و انرژی های دیگری را آزاد می سازد که میتواند درخدمت اهداف مقطعی چنبش قرار گیرد.

از آنجایی که می خواهم نکته مبهمی در این مصاحبه باقی نماند عرض می کنم که شما می فرمایید که تنوع و تکثر لازمه یک جنبش دموکراتیک و افقی است . اما در نگاه کلان تر معتقدید که مطالبات در جنبش سبز بنوعی بود که زنان با درایت خود در شناخت حساسیت های آن برهه تاریخی، به دنبال تعدیل مطالبات خود به سطح مطالبات عمومی معطوف به چالش های دمکراتیک شتافتند و از سمتگیری های جنسیتی در مطالبات جنبش احتراز کردند. این نکته ای بود که پیشتر هم برای من مبهم ماند. این نگاه بر عکس پاسخ شما به لزوم تکثر در جنبش زنان به نظر می رسد. شاید من کمی گیج شده باشم . اما تصور می کنم اگر این پاسخ شما را مد نظر داشته باشیم پس در آن صورت وجود مطالبات گوناگون به ویژه از جانب زنان برای ایجاد یک گفتمان جنسیتی در جنبش سبز البته نه در روزهای آغازین آن که پس از ادامه آن و از جانب فعالان جنبش زنان که در جنبش سبز نیز حضور داشتند ، می توانست و می تواند موثر باشد و نشانه تکثر و لازمه یک جنبش دموکراتیک است تا مبادا خواسته های زنان در میان مطالبات وسیع تر گم نشود .

بنظرمن بین این دو گزاره و تحلیل تناقضی نیست. میتوان انتظار شما را نیز داشت ولی انچه عرض شد توصیف آنچیزی بود که در واقعیت بیرون ازما بوقوع پیوست. اینکه نسخه تجویزی ما کدام است می تواند نسخ متعددی را بدان متصل ساخت ولی بنظر من خواه در واقعیت یا توصیف آن و خواه در عالم ایدآل و ارزوها تناقضی بچشم نمیخورد چراکه کوران و سرعت تحولات جنبش معطوف به انتخابات بگونه ای بود که جنبش های دیگر ازجمله زنان بشدت ازآن متاثر شده و در سایه قرار گرفتند. این خموشی موقت صدای جنبش زنان نیز کاملا قابل درک است چرا که باهمه وجود تنوع نظرات در جنبش های اجتماعی، در جنبش پس از انتخابات به دلیل ماهیت فراجنبشی که ازان برخوردار بود نمیتوان به دسته بندی این مطالبات پرداخت. بی تردید در بین مجموعه شعارهای مطرح شده در طی اوج گیری این جنبش موسوم به انتخابات، میتوان شعارهایی نیز درهمسویی با چالش های جنبش زنان یافت ولی همه اینها معطوف به یک هدف بود یعنی تغییر ساختار قدرت از یک مدار بسته استبدای بسوی یک مدار بازتر دیگر.

با توجه به افقی و شبکه ای بودن ساختار کمپین ، بارها از نبود رهبری در کمپین سخن رفته است ، که بیشتر متوجه افقی بودن و متکثر بودن رهبری یا سازماندهی در کمپین بوده است پس از انتخابات گذشته بحث رهبری نیز از بحث های قابل مطرح در جنبش عمومی شد. به نظر شما تاثیرات، ضرورت ها و پیامدهای چنین ساختاری در درون کمپین به عنوان یک تجربه آزموده شده چگونه هست و تا چه حد می تواند در جنبش کنونی موثر واقع شود.

چنانکه اشاره شد این ساختار تاکنون توانسته بسیار خوب عمل کند. در ابتدای همین گفتگو به دستاوردهای ضمنی کمپین و جنبش زنان در ماههای پس ازانتخابات پرداخته شد و اینهمه نشانه توفیق روش مبارزاتی است که به تعبیری ازسوی برخی مورد نقد است. ساختار افقی کارکردهای مثبت و منفی خود را دارد. ببینید در همین وقایع پس ازانتخابات شاهد آن بودیم که بنوعی یک ساختار باز با شعار هرشهروند یک رسانه بودیم. این روش صرفنظر از اینکه جنبش موسوم به انتخابات به کجا انجامید و چه عواملی سبب عدم توفیق نسبی آن پس ازیکسال گردید، نشان از این دارد که در ماههای اوج گیری این جنبش ساختار باز زمینه مقاومت مدنی و خستگی و درماندگی نهاد سرکوب را بدنبال داشت. در جنبش زنان نیزبا دستگیری یکی از اعضای فعال، پرچم مبارزه، کلید اتاق های مجازی و چوب امداد دست نفر بعدی می افتاد. درجنبش زنان درایران با قالب کمپین، اگر عضوی در شهری دستگیر میشد، عضو دیگر در شهر دیگر کنشگری را ادامه میداد. اینهمه نشان از آن داشت که ساختار هرشهروند یک کمپین پیش از این نطفه بسته بود و توانسته بود کارآمدی خود را نشان دهد. تعبیر شهروند یک کمپین را از آنرو انتخاب میکنم که گاه میتوانستیم شاهد این باشیم که یک نفر به تنهایی ازسوی کمپین حرف میزد و گاه حتی در تبیین و پیشبرد آرای خود نیز موفق می شد. دیسکورس موجود در کمپین و تفاهم و مدارای بسیار گسترده در کمپین و اعضای آن سبب چنان بستر دمکراتیکی شده بود و هست که ازیکسو نظام قدرت را به عجز کشانده و ازسوی دیگر ماهیت یک جنبش کاملا مشارکتی را بنمایش گذارده است.

بزرگترین ضربه و بزرگترین بهره جنبشهای اجتماعی بویژه جنبش زنان از اتفاقات خرداد 88 به این سو را در چه چیزی می دانید؟

بنظر میرسد بتوان به اختصار به برخی از هزینه ها و فایده ها یا کارکردهای مثبت و منفی جنبش اجتماعی پس از انتخابات بدین نحو اشاره کرد. از منظر کارکرد مثبت این چنبش می توان به تعین بخشیدن به سنجش قوای جنبش اشاره کرد. بدین معنا که نقش زنان در این جنبش چگونه بوده است. بی تردید یکی از مهمترین فرازهای تاریخی در مشارکت فعال زنان در جنبش های اجتماعی یکصد سال اخیر تاکنون، حضور فعال و موثر زنان و دختران در جنبش موسوم به انتخابات بوده و هست. برآورد اینکه چه تعداد از زنان در کنار مردان وارد صحنه های حضور اجتماعی و سیاسی شده اند، ارزیابی اینکه حضور این کمیت قابل توجه زنان چه تاثیری در پیشبرد و سمت گیری جنبش ایفا کرده است، پیش بینی اینکه حضور کمی و کیفی زنان محصول چه فرایند هایی بوده و سبب ساز چه فرایندهای شده و خواهد شد از دیگر پرسش های اساسی است که طرح آن عینیت و ضرورت گریز ناپذیر دارد. اینهمه دلالت هایی است بر اینکه زنان در جامعه به یک اعتماد بنفس بیش از پیش روی آورده و توانستند به مردان مسلط در جامعه خواه در خانواده و بطن جامعه و خواه در ساختار قدرت نشان دهند که ترانه ها، نداها و شیواها اندک نیستند و توانستند لرزه بر اندام قدرت نامشروع سیاسی بیندازند.

از منظر کارکردهای منفی جنبش انتخاباتی نیز باید اذعان کرد که نتیجه رهبری و شور فزاینده حضور مصلحت گرایانه مردم و بویژه نسل و اقشار فعال درآن، سرانجام این جنبش را به جایی رساند که در نگاه عمومی و ابتدایی زمینه یاس و ناامیدی فزاینده را نیز بدنبال آورد. بطوریکه چه بسا در توان بخشی جنبش برای خیزش های بعدی رکود نسبی ایجاد نماید و حداقل شیوه مبارزه مسالمت جویانه پیشین را کم رنگ سازد که درجای خود می توان به آسیب شناسی آن نیز پرداخت.

بااین وصف به نظر من دستاوردهای مثبت این جنبش برای سایر جنبش های اجتماعی بویژه جنبش زنان بسیار بیشتر و کارساز تر از آثار منفی آن بوده و هست بطوریکه حتی تهدید های حاصل از سرانجام مقطعی جنبش در حال حاضر نیز پتانسیل مناسبی است برای نخست بازنگری و تجدید قوا و سازماندهی در هدف گیری، سازماندهی و روش های مبارزاتی، و سپس بازتوانی نیروی بالقوه موثر زنان و اعتماد و اتکای بیش از پیش زنان به کنشگری های سیاسی و اجتماعی خود در فرایند تحولات اجتماعی.

در پایان هم از بابت زحمتی که برای انجام این مصاحبه متقبل شدید تشکر می کنم و هم می خواستم عرض کنم که یکی از اهداف اعضای کمپین در چهارمین سالگرد این حرکت دستیابی به نقد درونی از جانب حامیان اولیه آن است. شما هم اگر از منظر یک جامعه شناس که از حامیان کمپین هم بوده اید ، جدی ترین نقد خود را پس از 4 سال فعالیت کمپین و با نگاهی به این چهار سال ، با ما در میان بگذارید سپاسگذار می شویم.

تحلیل و نقد یک جنبش بویژه ازسوی کسی که درکوران مستقیم فعالیت های آن در میدان عمل نبوده قدری مسئولیت آفرین است و همزمان دشوار! اما با این وصف بصورت تیتروار به تحلیل ساختار و کنشگری این جنبش می پردازم

نخست. کمپین دارای سابقه مشخص و هویت تاریخی ویژه ای نیست بدین معنا که نمیتوان آنرا با گزینه های پیشین و یا مسبوق بدان مقایسه و سپس نقد کرد. یگانگی و یکپارچگی این کمپین مرهون تلاش یکایک اعضای وابسته و پیوسته بدان است و ویژه همین برهه تاریخی که در کارنامه کمپین مندرج است. کمپین از این منظر تاحدی نابالغ بود و این عدم بلوغ در رفتار و بسیج و هماهنگی آن مشهود است.

دوم. کمپین همانند هر جنبشی که در فضای استبدادی ریشه گرفته و رشد میکند دارای معایب ساختاری خاص خود است بدین معنا که ساختار افقی و مسطح کمپین محصول شرایط سرکوب خشنی است که بویژه علیه زنان وجود دارد و لذا اگرچه میتوان به نقد و تحلیل نقاط ضعف این ساختار سازمانی پرداخت ولی همزمان به الزامات و ضرورت های چنین سازماندهی نیز باید اذعان داشت.

سوم. کمپین مانند همه نهاد های اجتماعی مردم خیر و مردم ساخت ( نه دولت ساخت) دارای همان خصوصیات فرهنگی مبتلابه فرهنگ عمومی است. بطوریکه تکروی و اگوئیزم دربافت اجتماعی، انشعاب گری یا میل به فراکسیون سازی بجای گفتمان و نیل به وفاق، نقب بجای نقد بویژه از درون بمعنای دیگر نقد خشن و درحد رسواگری در برخی گوشه ها و توسط برخی از اعضای مادرزاد کمپین بویژه زمانیکه نمیتوانند آرای خود را بر میزمنطق و سپس کرسی قبول بنشانند و درنهایت میل به قدرت در مسیر مبارزه علیه قدرت!؟ که خود نوعی نضاد درونی گریبانگیر این دست اجتماعات است، از زمره آسیب هایی است که دامنگیر کمپین نیز شده است و هنوز نیز برآیند های انرا اینجا و انجا می توان مشاهده کرد. سوم. کمپین به قدری ساده انگاری نیز گرایش یافت بطوریکه به امکان جمع آوری امضا بعنوان یک برخورد نمادین ازیکسو و سپس ترویج چالش ها و حقوق بحق زنان دربین اقشار مختلف مردم قناعت کرد. این اهتمام درجای خو دبسیار هم موثر و موقع شناسانه بود ولی فقدان سازوکارها و تهمید ابزارهای فشار بر قدرت و محاف و مراجع منسوب به قدرت ازیکسو و گاه قناعت کردن به مذاکره و جمع آوری فتوای برخی روحانیون برای تایید راه و مسیر مبارزه و چه بسا بطور غیر مستقیم مشروعیت بخشیدن به فعالیت اجتماعی و سیاسی خود و پانسیون آن از سوی دیگر گرایش اصلی و راهبردین کمپین را به انحراف کشاند. بگونه ای که نه تنها سبب افتراق آرا و پیوند شبکه ای گردید بلکه در تحلیل قوای اندک اعضای کمپین نیز موثر افتاد.

چهارم. کمپین درطول ماههای بویژه اخیز یعنی پس از فروکش کردن شور جنبش درخیابانها و سرکوب شدید مردم و کنشگران آن، بنوعی سکوت مقطعی و بهت فرورفته است. چه بسا این بهت و شوک سیاسی و اجتماعی نشانه طبیعی تحولات پس از انتخابات باشد ولی بنظر می رسد یک جنبش باید دارای چنان توانبخش باشد که بتواند بسرعت به بازآفرینی چالشها، اهداف، رویه ها و سازوکارها و نهایتن سازماندهی بپردازد تا از بسیج ناگهانی و میلیونی مردم بویژه زنان و دختران در فرارویی به گامها و چالشهای جدیتر بهره برد. چه بسا سالگشت کنونی کمپین خود زمینه ای باشد برای این بازتوانی نیرو و توان کمپین.

هیچ نظری موجود نیست: