گفتگو با رادیو فردا
بسیارند والدینی که وقت ثبتنام فرزندشان میگویند گوشتش مال شما، استخوانش مال ما! این تلقی از"تربیت" با فرهنگ حاکم درآمیخته که تنها اهرم خشونت را برای اداره جامعه میشناسد.» پای صحبت یککارشناس آموزشی و یک جامعهشناس
با وجود آنکه قوانین در ایران هرگونه تنبیه بدنی در مدارس را ممنوع کردهاند، اما اعمال خشونت در مدارس ایران رایج است، در اشکال مختلف، پیدا و پنهان. ایران عضو کنوانسیون حقوق کودک است و با این حال گزارشهای شفاهی، کتبی وتصویری فراوان در دست است که نشان میدهد، رفتاری که در مدارس ایران با دانشآموزان میشود با معیارهای جهانی حمایت از حقوق کودک قرابتی ندارد.
کارشناسان مسائل آموزشی و جامعهشناسان عوامل گوناگونی را در تقویت فضایی ناآرام و آکنده از خشونت در مدارس دخیل میدانند: کلاسهای پرجمعیت، روش آموزش نه چندان مدرن و نبود فضای کافی برای ورزش و تفریح از جمله این عوامل است. علاوه بر همه اینها، جامعه ایران شاهد آن است که آفتابه به گردن «اوباش» میاندازند، زن را بهعنوان "بدحجاب" کتک میزنند، نوجوان را به خاطر جرمی اعدام میکنند، که در کودکی مرتکب شده است. جامعهشناسان بر این نظرند که مسئولانی که خود مروج فرهنگ خشونتاند، نمیتوانند از اعمال خشونت در مدارس جلوگیری کنند.
به گفته علی طایفی، پژوهشگر مسایل اجتماعی، مدرسه مرکز تجمع کودکان است و محیطی است که در آن بیشترین اشکال خشونت بروز میکند. وی میگوید: «خشونت یک طیف گسترده است که از ابعاد فیزیکال جسمی شروع و به ابعاد ذهنی و منتال و روحی و کلامی ختم میشود. اگر ما با این نگاه مصداق خشونتبار را در جامعه بازیابی کنیم، به نظر میآید که از این منظر مدارس نهایتا جزو واپسین حلقههای خشونت هستند و در عین حال جزو اولین حلقههای بازتولید خشونتاند. یعنی میشود گفت که کودکان و دانشآموزان در مدارس مهمترین و بزرگترین قربانیان خشونت در جامعه هستند، بهویژه دختر بچهها.»
این جامعهشناس تاکید میکند که کودکان ضعیفترین اقشار انسانی در جامعه هستند و به همین خاطر در کشورهای مدرنتر دولتها عهدهدار نمایندگی وجدان و روح جمعی هستند که باید بتوانند از کودکانی که توانایی دفاع از خودشان را ندارند، دفاع کنند. به عقیده او در ایران چنین قوانین و چنین دولتی وجود ندارد؛ دولت نه تنها امکان دیدهبانی اجتماعی برای حمایت از کودک را فراهم نکرده است، بلکه خود از اولین ناقضان حقوق کودک به شمار میرود: « بهعنوان نمونه فعالان حقوق کودک در جامعه در زندان بهسر میبرند. نسرین ستوده یکی از این افراد است که از فعالان حقوق کودک و جزو انجمن کودکان است و سالها در این زمینه فعالیت کرده است. ولی میبینیم که ایشان در گوشهی زندان بهسر میبرد. متأسفانه نهادهای مردمی هم در این زمینه توانایی رشد و بالندگی و اثرگذاری در جامعه را پیدا نکردهاند.»ترویج فرهنگ خشونت؛ جامعه شاهد آن است که به گردن «اراذل» آفتابه میاندازند...نقد دیدگاه حاکم نسبت به کودک و کودکی
علی طایفی در مورد دیدگاه دولت در ایران نسبت به کودک و کودکی چنین میگوید: «اساساً دولت پایههای قوانین و اندیشه و ایدئولوژی خودش را پایههای شرعی و مبانی شرعی گذاشته است. آنچه در مبانی شرعی وجود دارد، نگاه بیولوژیک به وجود کودک است. نگاه سنتی به وجود کودک است. اصلاً کودکی در مفهوم شرعی به یک معنایی نوعی جرم است. یک نوع بیعقلی و بیخردی است و حتماً باید چوب تری باشد، در واقع بهعنوان چوب الف، که او را بتواند تربیت کند. چنین نگاهی به کودک نگاهیست که اساساً محصول دنیای پیش از مدرن است و تنها منحصر به جامعه ایران نیست، بلکه در جوامع دیگر هم این نگاه وجود داشته و بهشدت مورد نقد قرار گرفته است. این دید همچنان در اندیشهی اسلامی وجود دارد.» حامی واعظ تقوی، کارشناس امور آموزشی «کلاسهای پر، درسهای بیمحتوا»
ایران بیش از ۲۴ میلیون دانشآموز دارد. در سه دهه پس از انقلاب سال به سال بر تعداد دانشآموزان در ایران افزوده شده است، ولی از گسترش فضاهای آموزشی متناسب با این افزایش جمعیت خبری نیست. ساختمان بسیاری از مدارس، حتی در پایتخت، کهنه و غیرقابل استفاده است. سقف بسیاری از کلاسها در حال فروریختن است؛ صندلیها پر، شاگردان ناآرام، مطالب درسی کهنه و معلمان خستهاند.
علی طایفی، پژوهشگر مسایل اجتماعی، اشاره میکند به اینکه رقم بالای ۲۴ میلیون نفر، یعنی جمعیتی حدود سه برابر جمعیت کشور سوئد؛ جمعیتی که بایست برای آن برنامه داشت: «ما در فضای سربازی یک تعریف از کودکی داریم، در سیستم تأمین اجتماعی یک تعریف داریم، در قوانین استخدامی کشور که بورکراسی و ماشین دولت را تشکیل میدهد یک تعریف از کودک داریم و در قانون کار یک تعریف دیگر از کودک داریم. امروز ما شاهد هستیم که دولت بهعنوان مسئول برگزاری نظام آموزشی رایگان برای کودکان بسیار ضعیف عمل کرده است. بهطوری که قریب به چهارمیلیون و شاید بیشتر - چون به آمار رسمی نمیشود اعتماد کرد - کودک هستند که در فضای آموزشی نیستند.»
طایفی ندادن امکان آموزش را اولین خشونتی میداند که دولت نسبت به کودکان اعمال میکند. ولی به نظر او این همه مشکل نیست: «در همین سیستم آموزشی که بهصورت ناقص وجود دارد، متأسفانه نظارت و سیستمهای پایش و کنترل دقیقی بر کودکان وجود ندارد. دولت موظف است اقشار مختلف اجتماعی را که به خاطر مشکلات اقتصادی مختلف و دلایل فرهنگی متفاوت در مدارس رفتارهای خشونتآمیز علیه کودکان نشان میدهند، پایش کند. ولی ما متأسفانه چنین سیستمی را در نهادهای آموزشی نداریم.»
شش کانال دولتی، هزار کانال ماهوارهای؛ تفاوت معلم و دانشآموز
با وجود آنکه قوانین در ایران هرگونه تنبیه بدنی در مدارس را ممنوع کردهاند، اما اعمال خشونت در مدارس ایران رایج است، در اشکال مختلف، پیدا و پنهان. ایران عضو کنوانسیون حقوق کودک است و با این حال گزارشهای شفاهی، کتبی وتصویری فراوان در دست است که نشان میدهد، رفتاری که در مدارس ایران با دانشآموزان میشود با معیارهای جهانی حمایت از حقوق کودک قرابتی ندارد.
کارشناسان مسائل آموزشی و جامعهشناسان عوامل گوناگونی را در تقویت فضایی ناآرام و آکنده از خشونت در مدارس دخیل میدانند: کلاسهای پرجمعیت، روش آموزش نه چندان مدرن و نبود فضای کافی برای ورزش و تفریح از جمله این عوامل است. علاوه بر همه اینها، جامعه ایران شاهد آن است که آفتابه به گردن «اوباش» میاندازند، زن را بهعنوان "بدحجاب" کتک میزنند، نوجوان را به خاطر جرمی اعدام میکنند، که در کودکی مرتکب شده است. جامعهشناسان بر این نظرند که مسئولانی که خود مروج فرهنگ خشونتاند، نمیتوانند از اعمال خشونت در مدارس جلوگیری کنند.
به گفته علی طایفی، پژوهشگر مسایل اجتماعی، مدرسه مرکز تجمع کودکان است و محیطی است که در آن بیشترین اشکال خشونت بروز میکند. وی میگوید: «خشونت یک طیف گسترده است که از ابعاد فیزیکال جسمی شروع و به ابعاد ذهنی و منتال و روحی و کلامی ختم میشود. اگر ما با این نگاه مصداق خشونتبار را در جامعه بازیابی کنیم، به نظر میآید که از این منظر مدارس نهایتا جزو واپسین حلقههای خشونت هستند و در عین حال جزو اولین حلقههای بازتولید خشونتاند. یعنی میشود گفت که کودکان و دانشآموزان در مدارس مهمترین و بزرگترین قربانیان خشونت در جامعه هستند، بهویژه دختر بچهها.»
این جامعهشناس تاکید میکند که کودکان ضعیفترین اقشار انسانی در جامعه هستند و به همین خاطر در کشورهای مدرنتر دولتها عهدهدار نمایندگی وجدان و روح جمعی هستند که باید بتوانند از کودکانی که توانایی دفاع از خودشان را ندارند، دفاع کنند. به عقیده او در ایران چنین قوانین و چنین دولتی وجود ندارد؛ دولت نه تنها امکان دیدهبانی اجتماعی برای حمایت از کودک را فراهم نکرده است، بلکه خود از اولین ناقضان حقوق کودک به شمار میرود: « بهعنوان نمونه فعالان حقوق کودک در جامعه در زندان بهسر میبرند. نسرین ستوده یکی از این افراد است که از فعالان حقوق کودک و جزو انجمن کودکان است و سالها در این زمینه فعالیت کرده است. ولی میبینیم که ایشان در گوشهی زندان بهسر میبرد. متأسفانه نهادهای مردمی هم در این زمینه توانایی رشد و بالندگی و اثرگذاری در جامعه را پیدا نکردهاند.»ترویج فرهنگ خشونت؛ جامعه شاهد آن است که به گردن «اراذل» آفتابه میاندازند...نقد دیدگاه حاکم نسبت به کودک و کودکی
علی طایفی در مورد دیدگاه دولت در ایران نسبت به کودک و کودکی چنین میگوید: «اساساً دولت پایههای قوانین و اندیشه و ایدئولوژی خودش را پایههای شرعی و مبانی شرعی گذاشته است. آنچه در مبانی شرعی وجود دارد، نگاه بیولوژیک به وجود کودک است. نگاه سنتی به وجود کودک است. اصلاً کودکی در مفهوم شرعی به یک معنایی نوعی جرم است. یک نوع بیعقلی و بیخردی است و حتماً باید چوب تری باشد، در واقع بهعنوان چوب الف، که او را بتواند تربیت کند. چنین نگاهی به کودک نگاهیست که اساساً محصول دنیای پیش از مدرن است و تنها منحصر به جامعه ایران نیست، بلکه در جوامع دیگر هم این نگاه وجود داشته و بهشدت مورد نقد قرار گرفته است. این دید همچنان در اندیشهی اسلامی وجود دارد.» حامی واعظ تقوی، کارشناس امور آموزشی «کلاسهای پر، درسهای بیمحتوا»
ایران بیش از ۲۴ میلیون دانشآموز دارد. در سه دهه پس از انقلاب سال به سال بر تعداد دانشآموزان در ایران افزوده شده است، ولی از گسترش فضاهای آموزشی متناسب با این افزایش جمعیت خبری نیست. ساختمان بسیاری از مدارس، حتی در پایتخت، کهنه و غیرقابل استفاده است. سقف بسیاری از کلاسها در حال فروریختن است؛ صندلیها پر، شاگردان ناآرام، مطالب درسی کهنه و معلمان خستهاند.
علی طایفی، پژوهشگر مسایل اجتماعی، اشاره میکند به اینکه رقم بالای ۲۴ میلیون نفر، یعنی جمعیتی حدود سه برابر جمعیت کشور سوئد؛ جمعیتی که بایست برای آن برنامه داشت: «ما در فضای سربازی یک تعریف از کودکی داریم، در سیستم تأمین اجتماعی یک تعریف داریم، در قوانین استخدامی کشور که بورکراسی و ماشین دولت را تشکیل میدهد یک تعریف از کودک داریم و در قانون کار یک تعریف دیگر از کودک داریم. امروز ما شاهد هستیم که دولت بهعنوان مسئول برگزاری نظام آموزشی رایگان برای کودکان بسیار ضعیف عمل کرده است. بهطوری که قریب به چهارمیلیون و شاید بیشتر - چون به آمار رسمی نمیشود اعتماد کرد - کودک هستند که در فضای آموزشی نیستند.»
طایفی ندادن امکان آموزش را اولین خشونتی میداند که دولت نسبت به کودکان اعمال میکند. ولی به نظر او این همه مشکل نیست: «در همین سیستم آموزشی که بهصورت ناقص وجود دارد، متأسفانه نظارت و سیستمهای پایش و کنترل دقیقی بر کودکان وجود ندارد. دولت موظف است اقشار مختلف اجتماعی را که به خاطر مشکلات اقتصادی مختلف و دلایل فرهنگی متفاوت در مدارس رفتارهای خشونتآمیز علیه کودکان نشان میدهند، پایش کند. ولی ما متأسفانه چنین سیستمی را در نهادهای آموزشی نداریم.»
شش کانال دولتی، هزار کانال ماهوارهای؛ تفاوت معلم و دانشآموز
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر