۱۳۹۷/۹/۳

شریعتی و ‌پروژه فکری انهدام

❗️علی شریعتی ⁩معلم ناشهید ایرانی اگرچه متفکری بود که منشا تحولات فکری و اجتماعی گسترده ای شد ولی ناسازه های فکری وی دامنه های گسترده ای دارد که به برخی از ابعاد آن اشاره می کنم. بهانه این نوشتار طرح ایده تفکر شریعتی در نشستی است که با نگاهی تجویزی نسبت به آرای او در شرف برگزاری است. این نشست ادامه همان پروژه شکست خورده انهدام نظریه اجتماعی از یکسو و بازتولید نظریه انهدام اجتماعی از سوی دیگر است.
  🛑خشونت ورزی با سرخ کردن تشیع. شریعتی در نقد تشیع سیاه و‌ ارتجاعی، بدنبال دمیدن خشونت ورزی زیر ‌نام رادیکالیزم ایدیولوژیک دینی بود که نتیجه منطقی آن تولد حکومت دینی در ایران است. او ایده ای درباره دین صلح جو، دین فردی و غیر اجتماعی، دین اهلیت یافته بجای متوحش و دینی فراتر از مداخله جویی در عرصه های دیگر  حیات اجتماعی بنام تشیع سفید نداشت. 

👳🏼‍♂️بازتولید استبداد با نظریه ولایت فقیه. شریعتی ناظم نظریه ولایت فقیه بود و استبداد دینی را بدیل استبداد شاهی می دانست بی آنکه به ساختار و بنیان های بازتولید استبداد در قامت شیخ و فقیه بجای شاه و‌سلطان بیندیشد. 

🧠تکثیر علم دروغین و‌ ایدیولوژیک. شریعتی از علوم انسانی و بویژه برخی نظریه های جامعه شناختی بهره گیری فریبکارانه داشت و با تلفیق نامنسجم این تیوری ها، به دخل و تصرف به مطلوب آن پرداخت و محصول آن تولید علم دروغینی بود که بنام روشنگری به تحمیق منجر شد.

🎭ملقمه هویتی و بحران تیوریک. شریعتی خود و هم سلکانش بشدت در بحران هویت بسر برده و حتی در تعریف انسان بمعنای نوین و معاصر نیز بارقه های این بحران را طرح ریزی می‌کند. او در فضای نظریه ای با چنان بحرانی از هویت تمدنی روبروست که محصول ترواش های شبه نظریه ای او ملقمه ای از تیوری های لیبرالیستی تا سوسیالیستی، کارکردگرایی تا تضاد و اندرکنشی متقابل است.    

⚜️بومی سازی ساده انگارانه. شریعتی با اقتباس های مبهم و کج اندیشانه از متفکر الجزایری فرانتس فانون و نظریه های پسااستعماری چنان در ورطه قطبی گرایی بومی سازی نظریه پردازی اجتماعی و سیاسی در غلتید که از متن دینی ضد تیوریک، بدنبال تیوری سازی بود.

پوپولیزم سیاسی ادبی. شریعتی از روشهای متداول در عالم سیاست برای ترویج نظریه انهدام اجتماعی خود بهره برد. حامیگری مستتر در سخنرانی های او که بنیان نظریه پردازی های او را تشکیل می دهد از چنان پوپولیزمی بهره مند است که بعنوان یک دانش آموخته ادبیات و یک کنشگر سیاسی درصدد رونمایی از پروژه تحمیق با تحمیق است.  

توجیه گر وضع موجود: شریعتی اگرچه در مقابل وضع موجود پیشگام یک جنبش اعتراضی بود ولی محافظه کاری ذاتی رویکرد او و بحران هویت و اندیشه در سخنانش در ارایه بدیل های نظام سیاسی، سبب بازتولید یک دین اجتماعی فربه شد. او با بهم ریختن تفکیک ساختاری دین و سایر نهادهای اجتماعی، در پی تثبیت ساختارهای از قبل موجود سنتی دینی در جامعه بود. شریعتی وضع موجود جامعه دینی را در ادبیات دینی مداخله گر جستجو می کرد. 

انسان قشری. شریعتی در تبیین مقام و موقعیت انسان معاصر، اشرف مخلوقات از چنان اسطوره هایی دینی بهره می‌گیرد که تصویر انسانی بجز انسان مومن به تشیع در ادبیات شبه تیوریک او نمی‌توان داشت. انسان قشری در دستگاه فکری شریعتی شامل کسانی استکه قامت و کسوتی دینی داشته و الگو پردازی از آنان در متن سنت با بازخوانی متفاوتی بازتولید می شد.  

انسان جنسیت زده. شریعتی در طراحی نظری اش در انسان معاصر رویکردی بشدت مردخواهانه نیز داشت. به تبعیت از باورهای سنتی و دینی مین ستریم و مسلط، انسان متعالی، تمثالی از مردان خدایند که در راه صلاح جامعه دینی نقش بر سیمای تاریخ کشیده اند. زن در این مقام، ابژه ای در خدمت مردان در صحنه است که در متن زن در چشم و‌ دل محمد بدان می‌پردازد. 

قدسی گرا برخلاف سکولار. شریعتی برخلاف معاصران خود و علیرغم نقد دوره تاریک اندیشی اروپا، همچنان یک مومن متفکر بود که با کج فهمی های تاریخی از نظریه های اجتماعی، به انهدام نظریه های توسعه و سکولاریزم فلسفی، اجتماعی و سیاسی اهتمام دارد. او حکومت ولایی را مبنای تحلیل و تجویز قرار می دهد که تخم سکولاریزم را در سندان دین کوبیدت و پایمال می سازد. 

 افسانه سازی از امر اجتماعی. شریعتی آگاهانه بدنبال قدسی سازی از امر و واقعه و شخصیت های اجتماعی است. برخلاف همان تیوری های جامعه شناختی که او با کج فهمی از آن، برداشتی بسود اهداف ایدیولوژیک خود می کند، بجای افسانه زدایی از امور و وقایع اجتماعی تاریخی، بدنبال افسانه پردازی و الوهیت بخشیدن بدان می شتابد. داعیه او بر هبوط انسان معاصر از لاهوت به ناسوت، در تیوری انهدام او دوباره لاهوتی می گردد. 

بازگشت به خویشتن واپسگرا. شریعتی با پردازش رویکرد بازگشت به خویشتن درصدد القای یک ارتجاع منحطی است که در آن از روانشناسی دینی تا تاریخ دین و چهره های تشیع متبلور می شود. گریز او از مدرنیزم چنان سبقتی بخود می‌گیرد که در بازگشت به خویشتن، در گذشته موهوم درمی ماند و از باتلاق مدرنیزم معاصر در عصر ستمشاهی به چاه واپسگرایی دین مداخله جو، متعدی، نااهل، فرافردی، سکولاستیک و خشونت گرا پناه می برد. 

انهدام نظریه و نظریه انهدام اجتماعی. شریعتی نه تنها با کج اندیشی های ایدیولوژیک خود به انهدام تیوری اجتماعی و دینی پرداخت بلکه همزمان نتیجه اهتمام او به توسعه نظریه انهدام اجتماعی نیز منتج شد. جامعه مدنی، حقوق انسان فراتر از تعلقات اجتماعی نظیر باورهای دینی و سیاسی، جنسیت و‌گرایش جنسی و ملیت و طبقه، از زمره مفاهیمی بودند که در کولاژ تیوریک شریعتی بشدت ضد اجتماعی اند.   

سنجشگری ‌مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1
https://goo.gl/images/Ayjffw

سنجشگری ‌مسایل اجتماعی ایران
https://t.me/alitayefi1

هیچ نظری موجود نیست: