۱۳۹۶/۱/۲۹

بحران هويت پديده هاي تاريخي و اجتماعي

بحران هويتِ پديده هاي تاريخي و اجتماعي

تحريف و جعل تاريخ، عمدتا توسط حكام و تاريخ نگاران وابسته به قدرت صورت گرفته است، مستندات تاریخی گواه این گفته است. اسپنسر معتقد بود تاريخ، روايت حكام و شاهان مستبد از وقايع اجتماعي است.
بنظر مي رسد جعل تاريخ، علاوه بر روايت هاي مجعول تاريخي در ايران معاصر، دستخوش يك جعل عصري نيز هست كه داراي ابعاد مختلفي است

اختراع سنت: هابساوم معتقد بود جعل سنت هاي تاريخي توسط حكام براي اعمال هژموني بيشتر و هدايت نيروهاي اجتماعي در راستاي منافع طبقه حاكم صورت مي گرفته و مي گيرد. در سالهاي پيش و پس از انقلاب نيز اين اختراع سنت، رخ داده و مي دهد. زمان پهلوي با بزرگ نمايي تمدن چند هزار ساله و مشروعيت بخشيدن به تخت و تاج شاهنشاهي، چنين جعل تاريخي صورت گرفت. اين رويه در سالهاي پس از انقلاب از همان ماههاي نخست آغاز شد و با تاسيس نهاد شوراي (ضد) انقلاب فرهنگي بعنوان يك رويه مسلط، در پيش گرفته شد. بطوريكه كتب و اسناد تاريخي مملو از ديو نمايي تاريخ ايران، پاكسازي هويت هاي ملي، بزرگ نمايي امت شيعي و قدسي گرايي انقلاب و انقلابيونِ آن شد و در اين ميان قلم بدستان وابسته به قدرت و در قدرت به بازنويسي تاريخ با سودمندي هاي خاص طبقه حاكم اهتمام كردند.

ابترنويسي: ابتر نویسی نيز از ديگر شيوه هاي جعل و دستكاري در تاريخ بوده و هست. ناقص سازي وقايع اجتماعي از شخصيت هاي انقلابي تا وقايع مربوط به جنبش هاي دگرانديش تا سير تحولات جنبش چپ، روشنفكري، انقلاب سال ٥٧ و ادامه آن، از مهمترين برهه هاي "ابترنويسي" و ناقص سازي قطعات پازل واقعي تاريخ معاصر محسوب مي شود

ايدئولوژي در نظام ارزشي: ايدئولوژي اسلامي و نظام ارزشي وابسته بدان، مهمترين ابزار و تكنيك فيلترينگ تاريخ معاصر بشمار مي رود كه بخش بزرگي از وقايع سده معاصر را مصبوغ به دستكاري هاي ايدئولوژيك كرده است. روند برخورد ارزشي با واقعيت هاي سياسي و اجتماعي كشور همچنان يك سياست ثابت و پايدار در ثبت و ضبط و تحليل و نگارش تاريخ معاصر در كشور است كه بدليل سانسور و فيلترينگ سياسي بزرگترين اهتمامِ مورخانِ وابسته به حكومت در هويت زدايي از وقايع و پديده هاي اجتماعي و سياسي است.

ناسازگاري ارزشها با واقعيت: اسطوره پروكروست كه بر سر راه با دو تخت بلند و كوتاه به مثله سازي مسافران در راه مي پرداخت همان دكتريني را بكار مي بست كه مورخان و راويان تاريخ معاصر در كشور، با تيغ سانسور و ايدئولوژي تاريخ سازي بدان اهتمام دارند. در اين دكترين، واقعيت، قرباني مصالح و تخت هاي بلند و كوتاه "پروكروستي" مي شود كه محصول آن، موجودات، وقايع و شخصيت هاي ناقص الخلقه اي هستند كه فقط در توهمات و توقعات اصحاب قدرت معنا مي يابد

رويه هاي مذكور همچنان بطور روزمره در حال وقوع است و بسياري از شخصيت هاي تاريخي كه عمر بيولوژيك شان سرآمده ولي مجال بازگويي حقيقت هاي تاريخي را نيافته اند، سررشته هاي مفقوده تاريخ سازي، محسوب مي شوند كه تبار و هويت بسياري از وقايعِ حين و پس از انقلاب را در هاله هايي از ابهام، دروغ، فريب و بزرگ/كوچك نمايي فرو برده اند. شخصيت ها و وقايع تاريخ معاصرِ پس از انقلاب، نماهاي مثله، كج و معوج و كاريكاتوري از آن رخدادهاي تاريخِ معاصرند كه نيازمند بازخواني، بازنويسي، بازپردازي است كه اميد است زماني با همت افراد متعهد به تاريخ كشور به ثبت و تحليل واقعي دست يابند


هیچ نظری موجود نیست: